دوئل نيوجرسي
مرتضي ميرحسيني
هر كدام از دو طرف فقط يك گلوله به سمت ديگري شليك كردند. گلوله هميلتون به هدف نخورد، اما تير بِر خطا نرفت. شكم هميلتون را شكافت و تا نزديك ستون فقرات او رفت. اين دوئل كه به چنين روزي از تابستان 1804 برميگردد و با مرگ آلكساندر هميلتون تمام شد يكي از مشهورترين دوئلهاي تاريخ امريكاست. براي جستوجوي علت انجام آن بايد باز هم عقبتر برويم و ماجرا را نه از ابتداي قرن نوزدهم كه از اواخر قرن هجدهم شروع كنيم. آرون بِر به خانوادهاي از خانوادههاي سرشناس و قديمي نيوجرسي تعلق داشت. به 20 سالگي نرسيده بود كه با شركت در جنگهاي استقلال امريكا از انگليس، اسم و اعتباري براي خودش دست و پا كرد و بعد از جنگ به جمع اولين نسل از سياستمداران ايالات متحده راه يافت. عضو مجلس سنا شد و با حزب دموكرات ـ جمهوريخواه همكاري كرد. اما آلكساندر هميلتون در جزيره كاراييب متولد شد و زماني كه براي اولينبار قدم به خاك امريكا گذاشت، مهاجري فقير بود. او نيز مثل آرون بِر در جنگهاي استقلال جنگيد و همان روزها بود كه توجه جرج واشنگتن را جلب كرد و يكي از دستياران او شد. هميلتون در دولتي كه واشنگتن بعد از پايان جنگ تشكيل داد وزارت خزانهداري را به عهده گرفت و اقتصاد كشور نوپاي ايالات متحده را از مشكلات اوليه عبور داد. با فدراليستها نشست و برخاست داشت و عملا اين حزب را رهبري ميكرد. هم بِر و هم هميلتون هر دو مرداني باهوش و جسور بودند و در شكلدهي به كشوري كه امروزه به نام ايالات متحده امريكا ميشناسيم، نقش موثري داشتند، اما رفتهرفته رقابتهاي حزبي و تفاوتهاي فردي راه اين دو را از هم جدا كرد. بِر سال 1790 -با پيروزي بر پدرزن هميلتون- راهي مجلس سنا شد و جنجالهاي قبل و كدورتهاي بعد از انتخابات، آتش دشمني او با هميلتون را شعلهور كرد. از آن پس در هر رقابت و چالشي، اين دو رودرروي هم قرار ميگرفتند و يكديگر را به فرصتطلبي و منفعتجويي متهم ميكردند. آرون بِر، آلكساندر هميلتون را مردي پست و بيشخصيت توصيف ميكرد كه براي رسيدن به اهدافش هيچ خط قرمز و اصولي ندارد و هميلتون هم هميشه ميگفت باورهاي ديني مجبورم ميكند كه بِر را مهار كنم. اين دو از تهمت و افترا به ديگري ابايي نداشتند و افشاي مسائل خصوصي و حرفهاي درون محفلي ديگري را مجاز ميديدند. بِر سال 1800 با همين شيوه پيروزي دموكرات- جمهوريخواهان را رقم زد و خودش معاون رييسجمهور (توماس جفرسون) شد. حتي فقط يك قدم تا نشستن بر صندلي رياستجمهوري فاصله داشت كه با جانبداري هميلتون از جفرسون، اين اتفاق نيفتاد (آن زمان انتخاب رييسجمهور و كفيل او به شيوه متفاوتي انجام ميشد) . بِر معاون جفرسون باقي ماند، اما بيشتر و بيشتر از او فاصله گرفت و چون ميديد كه امكان همكاري بلندمدت با او برايش وجود ندارد، در انتخابات بعدي نامزد فرمانداري نيوجرسي شد. دوره تبليغات اين انتخابات بود كه كار بِر و هميلتون از اتهامزني و تخريب يكديگر به فحاشي و لجنپراكني كشيد و سرانجام بِر بود كه هميلتون را به دوئل براي اعاده حيثيت دعوت كرد. چنين دعوتي در آن زمان مرسوم بود و معمولا پيش از تيراندازي، با عذرخواهي يكي از دو طرف از ديگري، ختم به صلح ميشد (خود هميلتون چند تجربه اينچنيني داشت). اما اين بار بازي تا به انتها ادامه پيدا كرد. نتيجه نهايي دوئل نيوجرسي، مرگ هميلتون و پايان زندگي سياسي بِر بود. بِر به قتل محكوم شد، اما تا آخر آن دوره معاون جفرسون باقي ماند. پس از آن به لوئيزيانا رفت و ضد دولت مركزي شورش كرد كه البته كاري از پيش نبرد و به جرم خيانت هم دستگير شد. چندي در ويرجينيا زنداني بود تا اينكه به اروپا گريخت و مدتي دور از ايالات متحده زندگي كرد. چند سال بعد به كشورش برگشت و بيسروصدا در گوشهاي از نيويورك مقيم شد. او سال 1936 از دنيا رفت.