اي همه خورشيد
من كه به درياش زدم تا چه كني با دل من تخت تو و ورطه تو ساحل و توفان همه تو
اي همه دستان ز تو و مستي مستان ز تو همر مز نيستان همه تو، راز نيستان همه تو
شور تو آواز تويي، بلخ تو، شيراز تويي جاذبه شعر تو و جوهر عرفان همه تو
همتياي دوست كه اين دانه ز خود سر بكشد اي همه خورشيد تو و خاك تو، باران همه تو
منزوي