از نظريه گريزي نيست
محسن آزموده |بحث به ظاهر بيپايان كاربرد يا به كار نبستن نظريه در سالهاي اخير ميان برخي اساتيد و پژوهشگران رشته تاريخ در ايران در گرفته داغ شده است. در يكسوي ماجرا اساتيد نوگرا و عموما جوانتر قرار ميگيرند كه مدعياند نه فقط دوره تاريخنگاري به سبك قدمايي بهسر آمده، بلكه آن شكل از پژوهش و تحقيق در تاريخ هم كه در يكصد سال گذشته، با پيشگامان تاريخنگاري مدرن ايراني آغاز شده بود، چندان به روش و نظريه اهميت نداده و رويكرد نظري خود را در تحقيق تاريخي يا روشن نكرده يا آن را مفروض پنداشته، در حالي كه در عصر ما، تاريخنگاري، شاهد تنوع و تكثري قابل توجه از رويكردها و نظريهها و نگاهها شده و ديگر نگرشهاي سنتي پيشين پاسخگوي نگاه تاريخي نيستند. در سوي مخالف، استادان سنتي يا سنتگرا هستند، آنها عمدتا جوانهاي طرفدار نظريهپردازي را به ناآگاهي به «اصل» تاريخ و منابع تاريخي متهم ميكنند و پناه آوردن آنها به نظريههاي جديد را راهي براي گريز از مرارت و سختي پژوهش در متون كهن و نسخههاي خطي ميدانند. در كنار اين گروه برخي چهرههاي جوان هم هستند كه به تعبير خودشان از «نظريه بازي» به اصطلاح «نوگرايان» خسته شدهاند و ميگويند اين ور رفتن با نظريهها از يكسو و طفره رفتن از اشتغال به مواد و منابع اصيل تاريخي، دستكم به لحاظ عيني در سالهاي اخير حاصل چنداني در بر نداشته و به عبارت سادهتر، كار تاريخپژوهان مدعي نظريهشناسي در سالهاي اخير، مصداق «آفتابه لگن هفت دست، اما شام و ناهار هيچي» شده است. ايشان به آثار همان مورخان پيشگام در دهههاي آغازين تاريخنگاري نوين در ايران اشاره ميكنند و ميگويند آن پژوهشگران چندان ادعايي در نظريهپردازي نداشتند، اما با همان تلاش و كوشش و دانش گسترده، آثار ارزشمندي خلق كردند. پرسش به ظاهر اين است: نظريه آري يا خير؟ اما سوال اساسيتر اين: آيا از نظريه گريز و گزيري هست؟ نظريه (theory) با نظر به ريشه فارسي و يوناني آن، به معناي شيوه نگريستن است، در نتيجه هيچ پژوهشي بدون نظريه امكانپذير نيست، چون هر تحقيقي، مستلزم نگريستن است و هر ديدن، به شيوهاي صورت ميپذيرد. از اين حيث تفاوت دو گروه مذكور، در اين است كه گروه اول اصرار دارند كه به شيوه نگريستن و نظريه خود آگاه باشند و آن را براي مخاطبان نيز آشكار سازند، اما گروه دوم، يا از شيوه نگريستن و نظريهاي كه با آن به پژوهش ميپردازند، غافلند يا تعمدا آن را پنهان ميكنند. ضمن آنكه فقدان خودآگاهي و تصريح نظريه، آگاهانه يا ناآگاهانه، موجب تشتت روشي و نگرشي و فقدان انسجام پژوهشي ميشود. از نظريه گريز و گزيري نيست، اما خطر غرق شدن در مباحث نظري و روشي و فراموشي و غفلت از آنچه با نظريه بايد به آن نگريست، انكارناپذير است. بسياري از پژوهشگران و محققان جوان ما در رشتههاي مختلف علوم انساني به ويژه تاريخ، علوم اجتماعي و علوم سياسي، در سالها و دهههاي اخير، خواسته يا ناخواسته اسير نظريه بازي شدهاند و اصل ماجرا يعني پرداختن به تاريخ، مسائل اجتماعي و مباحث سياسي جاري را فراموش كردهاند. در رسالهها و كتابهاي ايشان، فصلها و صفحات فراواني به نظريه بازي اختصاص داده شده، در حالي كه اصل موضوع تاريخي يا اجتماعي يا سياسي، يا به كل فراموش شده، يا بسيار نابسنده مورد بحث قرار گرفته. بگذريم از موارد كثيري كه ربط ميان مباحث نظري و موضوع تحقيق، روشن نيست و نظريه بازي، كاملا صوري و بدون چفت و بست دقيق است.