منطق فضايي كرونا
فربد افشار بكشلو
شيوع بيماري كرونا تغييرات بسياري در زندگي انسانها به وجود آورده است. براي مقابله با اين بحران، سلسلهاي از راهكارهاي گوناگون مورد استفاده قرار گرفته تا از طريق شناسايي نقاط پرريسك در سطح شهر، ابتلاي شهروندان به اين بيماري كاهش يابد. يكي از متداولترين راهكارها در كشورهاي مختلف از جمله ايران، تكيه بر نوع مشاغل و دستهبندي آنها براي كنترل نقاط پرريسك در شهر است.
ولي اين راهحل ناقص است چرا كه در اين راهكار، بحثي از مكان مشاغل در سطح شهر و نسبت آنها با نقاط پر ازدحام شهر مطرح نيست. در ضمن، اين فرض كه با دستهبندي مشاغل ميتوان نقاط پرازدحام شهر را كنترل كرد، صحيح نيست زيرا مطالعات نشان داده است كه مشاغل، تاثير بسيار محدودي بر شكلگيري نقاط پرازدحام شهر دارند. پس، بايد پاسخ را در عامل ديگري
جستوجو كرد.
نظريه چيدمان فضا، در اوايل دهه 80 ميلادي در دانشگاه UCL انگلستان ابداع شد. هدف از طرح اين نظريه، دستيابي به روشي بود كه با استفاده از آن بتوان منطقهاي اجتماعي نهفته در فضاي شهري را شناسايي و مورد تحليل قرار داد. اين نظريه كار خود را با نقد رويكرد قلمروگرايي در علوم اجتماعي آغاز كرد كه در آن روابط فرد، محدود به گروهي معين و در جغرافيايي مشخص از شهر تعريف ميشد. ولي به تدريج نظريه چيدمان فضا نشان داد كه اين برداشت، تنها به تحليل جوامع محلي (كوچك) پرداخته و با گسترش مقياس جامعه، از تبيين شرايط
باز مانده است.
به باور اين نظريه، تعاملات اجتماعي در شهرها و كلانشهرها، رابطه تنگاتنگي با شكلگيري و كاركرد فضاي شهري دارد و لازم است براي درك روابط اجتماعي در آنها، منطقهاي فضايي شكلدهنده شهر مورد بررسي قرار گيرند. در اين راستا، نظريه چيدمان فضا به اين نتيجه رسيد كه نحوه همنشيني فضاها در شهر بر الگوهاي حركتي شهروندان تاثير ميگذارد به نحوي كه منجر به توليد منطقهاي اجتماعي
معيني ميشود. سپس، اين نظريه مدلي را ارايه نمود كه با بازنمايي، محاسبهپذيري و تفسير فضا ميتواند ساختار فضايي شهر را آناليز كرده، الگوي (Pattern) جابهجايي شهروندان را شناسايي و نقاط پر ازدحام را در مقياس قطعات (Segment) خيابان معين كند. نتايج به دست آمده از اين مدل نشان داد كه:
1) بين پاسخهاي اين مدل و واقعيتهاي موجود، همبستگي بيش از 70 درصدي برقرار است.
2) در اكثر موارد، نقاط پرازدحام در شهر بر آمده از ساختار فضايي شهر است و مشاغل هم به سمت اين نقاط ميروند تا در شلوغي اين نقاط بتوانند شانس بيشتري براي جذب مشتري داشته باشند. بنابراين، مدل نظريه چيدمان فضا، ابزاري را در اختيار ما ميگذارد كه قادر است با دقتي بسيار بالا به آناليز ساختار فضايي شهر پرداخته، نقاط پر ازدحام را شناسايي كرده و به مديريت بحران كمك كند تا شناخت دقيقتري از نقاط پرريسك در شهر به دست آوريم.
نگارنده، با استفاده از نظريه چيدمان فضا، شهر كرمانشاه را به عنوان نمونه مورد آناليز قرار داد تا به صورت عملي كاربرد نظريه چيدمان فضا را نشان دهد. اين آناليز، با استفاده از دادههاي معابر شهري و جادهاي ايران كه در دسترس عموم است، انجام شد و نتايج به دست آمده نشان داد كه جابهجايي شهروندان در شهر كرمانشاه در چه نقاطي منجر به شكلگيري نقاط پر ازدحام ميشود. بر مبناي نتايج اين آناليز، مديريت بحران كرونا با در اختيار داشتن تصويري جامع از نقاط پرريسك در شهر كرمانشاه، ميتواند به صورتي هدفمند دست به اعمال محدوديت
در شهر بزند.
نتايج اين آناليز، اين امكان را ميدهد تا دستهبندي مشاغل به صورت جامعتري در سطح شهر اجرا شود و مشاغل نه تنها براساس نوع فعاليت، بلكه با توجه به قرارگيري آنها در شهر و نسبت به نقاط پرازدحام نيز دستهبندي دقيقتري داشته باشند. به عنوان مثال ممكن است بخشي از مشاغل گروه يك (ضروري) به دليل همجواري با نقاط پرازدحام، با قواعد بسيار سختگيرانهتر (از آنچه معمول است) به فعاليت خود ادامه دهند و در مقابل، مشاغل گروههاي ديگر (غيرضروري)، به دليل همجواري با نقاط كمتردد بتوانند به خدمترساني ادامه داده
و تعطيل نشوند.
از سوي ديگر با توجه به مشخص شدن نقاط پرازدحام شهر، ميتوان راهكارهاي بهداشتي را بسيار هوشمندانهتر در شهر اجرا نمود و با تمركز بر اين نقاط، زنجيره انتقال بيماري بين شهروندان را تضعيف كرده و ميزان ابتلاي شهروندان به اين بيماري را
كاهش داد.
نظريه چيدمان فضا به نگارنده نشان داد شناسايي نقاط پرازدحام در شهر بزرگي مانند كرمانشاه، بسيار در دسترس و امكانپذير است و نيازي به طي كردن فرآيندهاي پيچيده و بهرهمندي از دادههاي خاص نيست. دادهها پيش روي ماست؛ تنها لازم است با چشمي ديگر به آنها بنگريم.
كارشناس معماري و طراحي شهري