آيا طالبان قابل اعتمادند؟
مفهوم تأسيس امارات اسلامي، در انديشه طالبان كاملاً روشن است. در صورتي كه در آنجا حاكم شوند، و در صورت موفقيت ابزار دست امريكا و عربستان و ساير قدرتها عليه ايران خواهند شد.
اگرچه طالبان يك واقعيت در افغانستان امروز است و اين را سال گذشته هم نوشتم، ولي مرز روشني ميان پذيرش آن به عنوان يك واقعيت با تطهير آن و حتي حمايت از آن وجود دارد. طالبان بدون ترديد، شكافهاي مذهبي و فرقهاي و نيز اجتماعي افغانستانيها را تشديد ميكند، و اتفاقاً پاشنه آشيل ايران در همين نقطه است. زيرا بدون ترديد شيعيان را كافر ميدانند و چه بسا خون آنان را مباح اعلام كنند، حتي اگر علناً هم نگويند، به صورت عملي چنين خواهند كرد. بنده موافق سياستهاي قومي و نژادي و مذهبي نيستم و در سياستگذاري نبايد تفاوت معناداري ميان آنان گذاشت و كمابيش بايد از همه افراد تحت ستم دفاع كرد، ولي از سوي ديگر اين هم واقعيتي است كه چشم اميد شيعيان افغانستان به حمايت ايران است، در حالي كه اطمينان دارم كه در صورت سلطه طالبان بر افغانستان كار چنداني از ايران در دفاع از اين مردم مظلوم برنميآيد. اين امر چالشي مهم براي به چالش كشيدن سياست رسمي ايران در منطقه هم هست و شايد خط پاياني باشد بر داعيههاي آنان در دفاع از شيعيان.
مشكل مهم طالبان اين است كه در صورت تفوق، نميتوانند رسميت جهاني پيدا كنند و اين يعني يك فاجعه تمامعيار كه كشوري بدون رسميت جهاني كنار ايران باشد و سالها در توسعه و پيشرفت در جا بزند. همچنين انديشه طالباني در ضديت با مظاهر جامعه جديد، حقوق زنان، توسعه و آموزش و ارتباطات آزاد است، و اين را پنهان نميكنند، بلكه به آن افتخار هم ميكنند، پس نيازي نيست به سخنان ديگر آنان اعتماد كنيم. همين موارد براي بياعتمادي كامل به آنان كافي است.