بازهم ادب مرد به ز دولت اوست
نيوشا طبيبي
هر كاري آدابي دارد و رسم و راهي. حتي بهايم و حيوانات هم از اين قاعده مستثني نيستند و در عالم حيواني خود، مقيد به انجام كارها به روشي مشخص و معلوم هستند. اين روش مشخص و معلوم همان ادبِ كار است. براي مثال ميتوان بيشمار نمونه آورد: رانندگي وسايط نقليه آداب و مقررات و رسم و راهي دارد. اين رسم و راه بنا بر نوع وسيله تفاوت پيدا ميكند. به عبارت روشن نميتوان با آداب تراكتور راندن، پشت ماشين سواري نشست و در خيابانهاي شهر راند. چنين است رسم و راه سخن گفتن. هر آدم عاقل و بالغي ميداند كه سخن گفتن با كودك و پير و جوان و آشنا و غير آدابي و نكتههايي دارد. اگر كسي در مقام وزارت و وكالت رسم و راه آن مقام را بجا نياورد و عنان از كف بدهد و زبان به بيراه گويي بگشايد و «ادب» و شأن مقام و ملك و ملت را رعايت نكند، مطمئنا در تصميمگيريهاي كلان و سرنوشتساز توان و تسلط لازم را ندارد.
اين الگو را را ميتوانيد با هزاران مدير و وزير و وكيل تطبيق دهيد. چند نمونه را مقايسه كنيد تصديق خواهيد فرمود، آنها كه مودب و آراسته سخن ميگويند و رفتار ميكنند، كارنامه پاكيزهتري دارند و در طول دوره خدمت خود كارهاي مفيد و به انجام رسيده بيشتري را ثبت كردهاند. مردمان مودب، غالبا ظرايف امور را درك ميكنند و ميدانند. اينجاست كه اين كلام درخشان در ادبيات فارسي معني و مفهومش را نشان ميدهد. جملهاي كه در گذر زمان نه تنها از اعتبارش كاسته نشده بلكه هر روز استحكام آن بيشتر شده است: «ادب مرد، به ز دولت اوست».
روشن است كه اين «ادب» چيزي بيشتر از رعايت چارچوبهاي رفتاري معروف است. اين ادب، حاصل نميشود غير از آنكه فرد با خود درآويخته باشد. از كتب و متون و فيلم و شعر و موسيقي و محصولات فرهنگي ديده و خوانده و حرفها و كردارهاي خوب را گرفته و از بديها عبرت آموخته باشد. بر نفس سركش اماره به حد وسع خود لگام زده و دايره سودجويي و لذتجويي و قدرتجويي خودش را به ضرر و زيان افراد ديگر گسترده نكرده باشد.
مي گويند كساني كه رمان ميخوانند درك بهتري از موقعيت افراد ديگر پيدا ميكنند. كسي كه رمان ميخواند وقتي با متن همراه ميشود، خود را در قالب اشخاص مختلف قرار ميدهد. وقتي كسي بتواند خود را جاي ديگري قرار دهد، لاجرم درك و قضاوت عميقتري نسبت به او خواهد داشت. در نتيجه اگر تصميمگيرنده است بدون ترديد در هر دستوري كه صادر ميكند و هر تصميمي كه ميگيرد علاوه بر رعايت منافع ملي، به حال و روز مردمي كه تحتتاثير تصميم او يا سخن او قرار ميگيرند هم فكر ميكند. شايد بسياري از لغزشهاي زباني و اتخاذ تصميماتي كه ناگهان عده زيادي از مردم را دچار مشكل ميكند ناشي از قلت مطالعه مديران باشد. فيلم خوب ديدن هم بر بيننده چنين تاثيري ميگذارد. چنين است گوش سپردن به موسيقي فاخر و پاكيزه كه از عواطف انساني لطيف پديد آمده باشد. مانند نمونههاي فراوان آواز ايراني كه همراه اشعار نغز و شاهكارهاي ادبي زبان فارسي خوانده شدهاند و گوش سپردن به آنها روح را پالايش ميكند.
در ستون «شكايت به دوستان» بارها از آرزوي رعايت ادب به ويژه از سوي كساني كه در مراكز تصميمگيري نشستهاند، نوشتهام. اكنون آرزو ميكنم كه در چهار سال پيش رو هرگز دليلي براي باز نوشتن در اين مقوله پيش نيايد. اي كاش مديران آينده ضمن اينكه داراي خلق خوش و سينه گشاده و گوش شنوا و تعهد و دست پاكيزه هستند، اهل اين ظرايف و لطايف معنوي هم باشند تا احوال مردمي را كه بايد به كارشان رسيدگي كنند و برايشان تصميم بگيرند بهتر و عميقتر و با مهرباني و ظرافت بيشتري درك كنند.