گپي با كارگردان نمايش «پس از برخورد جسم سخت به سر»
تماشاگر بخشي از خود را به سالن تئاتر نميبرد
«راستش را بخواهيد حال سالنها، اجراها و تماشاگران شبيه غروب جمعه در يك خيابان شلوغ بود كه تا روز قبل تمام مغازههايش باز بودند و تعداد زيادي از مردم در آن خيابان و مغازهها رفتوآمد و خريد ميكردند اما حالا در اين خيابان، يك مغازه باز است و تعداد كمي مشتري در آن حضور دارد.» اين جملات بخشي از سخنان سجاد داغستاني، نويسنده و كارگردان نمايش «پس از برخورد جسم سخت به سر» است. او كه در تعطيلات نصفه و نيمه تئاتر، مخاطب جشنواره تئاتر دانشگاهي بوده است، درباره حال و روز تماشاگران و وضعيت سالنهاي نمايشي چنين جملاتي ميگويد. داغستاني كه تا پيش از تعطيلات فعلي تئاتر نمايش «پس از برخورد جسم سخت به سر» را براي چندمين بار در تالار انتظامي خانه هنرمندان ايران روي صحنه برده بود، در گفتوگو با ايسنا درباره دليل توقف اجراي اين نمايش سخن گفت و ابراز تاسف كرد كه به دليل تبليغات نامناسب در زمينه ناامني سالنهاي تئاتر، تماشاگران با حال خوشي به ديدن نمايشهاي روي صحنه نميآيند. او كه در اين مدت با استقبال گرم تماشاگران روبهرو شده بود، درباره دليل توقف اجراي اين نمايش توضيح داد: عدم اطمينان كامل تماشاگر براي حضور در سالن و نداشتن امنيت خاطر به دليل توجه بيش از حد به رسانههايي كه به درست يا نادرست روي او تاثير ميگذارند، باعث عدم حضور تماشاچي در سالنها و تماشاي اجراها در اين دوران شده است. مخصوصا زماني كه دولت وضعيت شهر را قرمز اعلام و مشاغل را تعطيل ميكند اين تاثيرگذاري بيشتر خواهد بود. با اينكه خيلي از مشاغل در اين دوران از تعطيل كردن كارهاي خود سر باز زدند اما باز هم با خيال راحت به فعاليت نپرداختند. تئاتر هم از اين قاعده خارج نبود و تعدادي از اجراها در سالنهاي خصوصي به صحنه رفتند و خواهند رفت. اما اقبال قابل ملاحظهاي وجود ندارد و تماشاگراني كه در سالن حضور پيدا ميكنند نيز حالشان خوب نيست. من مثالي دارم كه ميگويم: «انگار تماشاگر صد در صد در سالن حضور ندارد و بخشي از خود را به سالن نميآورد» و آن بخش خيال راحت و حال خوب اوست. من و گروهم با اينكه تمام بليت اجراهاي خود را فروخته بوديم، با همفكري هم تصميم گرفتيم در اين دوران تا بازگشايي رسمي سالنها و حضور حداكثري تماشاگران با حال بهتر در سالنها، از به صحنه رفتن اجراي خود خودداري كنيم.
داغستاني درباره حال و هواي گروههايي كه در اين مقطع اثري روي صحنه داشتند نيز گفت: من خودم بهشدت مخاطب جشنواره تئاتر دانشگاهي هستم و تعداد زيادي از اجراهاي اين جشنواره را روي صحنه ديدم. همچنين چند اجراي ديگر كه در اين دوران تعطيلي تئاتر به روي صحنه رفتهاند را نيز ديدم. راستش را بخواهيد حال سالنها، اجراها و تماشاچيان شبيه غروب جمعه در يك خيابان شلوغ بود كه تا روز قبل تمام مغازههايش باز بودند و تعداد زيادي از مردم در آن خيابان و مغازهها رفتوآمد و خريد ميكردند اما حالا در اين خيابان يك مغازه باز است و تعداد كمي مشتري در آن وجود دارد. مشترياني كه شايد دوست دارند زودتر خريد خود را انجام دهند و به خانه برگردند. از نظر من براي بيشتر مخاطبان تئاتر بخش سرگرمي آن مهم است و ميخواهند يك تا دو ساعت محتواي انتخابي خود را ببينند و حال خوبي داشته باشند اما اين حال خود را قبل از ورود به سالنها در اين دوران جا ميگذارند. دليل اين بد يا بيحالي، تبليغات نادرست است. تبليغاتي كه سالن تئاتر را ناامن جلوه ميدهد. در حالي كه همان مخاطب شايد ساعتي قبل يا بعد از اجرا يا در طول روز در مترو، اتوبوس يا هر مكان ديگري فضاي ناامنتري را از لحاظ سلامتي و انتقال ويروس كرونا تجربه كند اما اين حال بد و بدبيني را نسبت به آن مكان نداشته باشد.
اين كارگردان تئاتر كه پيش از اين از استقبال تماشاگران از اجراي نمايشش ابراز خرسندي كرده بود، در پاسخ به سوالي درباره حمايتهاي احتمالي از اجراي اين نمايش نيز توضيح داد: من و گروهم به صورت گروهي فعاليت ميكنيم و ياد گرفتهايم خودمان از خودمان حمايت كنيم و منتظر حمايت ديگري نباشيم. تيم تهيه و توليد ما به همراه بازيگران و گروه كارگرداني و بقيه عوامل، همگي از اجراي «پس از برخورد جسم سخت به سر» حمايت كردند و بي هيچ چشمداشتي در اين دوران سخت به فعاليت پرداختند، چون ما واقعا و از ته قلبمان عاشق تئاتر هستيم و اين را در زمين تئاتر و روي صحنه ثابت كرديم. اينكه بعد از اجراي ما حمايتي از كارمان انجام بشود را نميدانيم اما اميدواريم اين اتفاق رخ بدهد چون با يك حساب سرانگشتي ما به هيچ عنوان با اينكه تمام بليتهاي اجراهايمان را فروختهايم از پس هزينههاي توليد نمايش خود بر نخواهيم آمد كه اين هزينهكرد مالي و جاني براي مخاطب و اجراي تئاتر نشان از همين عشق شبيه به جنون ما دارد. البته از حمايت بينظير مخاطبان از اجراي ما هم نبايد بگذريم كه در اين دوران ما را شگفتزده كردند و من دستبوس همه آنها هستم.