خاطرات آنه فرانك
مرتضي ميرحسيني
در يكي از اردوگاههاي نازيها، گويا از تيفوس مُرد، آن هم زماني كه فقط 15 سال داشت. دفترچه خاطراتي از او بهجا ماند كه بعدها به كتاب مهمي در شكلدهي به روايت مظلوميت يهوديان تبديل و با عنوان «خاطرات يك دختر جوان» منتشر شد. نامش آنهلي ماري فرانك بود، متولد سال 1929 در فرانكفورت آلمان، در سالهاي موسوم به جمهوري وايمار. البته بيشتر عمر كوتاهش در هلند گذشت، چون زماني كه نازيها در آلمان قدرت را به دست گرفتند خانوادهاش –مثل بسياري از يهوديان ثروتمند– ترك اين كشور را انتخاب كردند. تولد 13 سالگي اين دفترچه مشهور را هديه گرفت (12 ژوئن 1942) و از هفته بعد شروع به نوشتن خاطراتش كرد. چند هفته بعد نيروهاي آلمان مرزهاي هلند را زير پا گذاشتند و آمستردام را هم اشغال كردند. خانواده فرانك از ترس جانشان در ساختماني تجاري كه به پدر آنه (اُتو فرانك) تعلق داشت، پنهان شدند و بيشتر از 2 سال تا آگوست 1944 در خفا زندگي كردند. به واسطه 4 نفر از كارمندان شركت تجاري اُتو فرانك به ضروريات دسترسي داشتند و از اخبار جنگ مطلع ميشدند. خاطرات آنه فرانك در واقع روايت اوست از اين زندگي مخفي دو ساله و تا روز دستگيري او خانوادهاش ادامه دارد. سرانجام پناهگاه خانواده فرانك لو رفت و همگيشان دستگير شدند. آنه را بعد از دستگيري به آشويتس بردند و از آنجا به اردوگاه برگن بلزن (در هانوفر) منتقل كردند. او اسارت را تاب نياورد و چند ماه بعد در همين اردوگاه اسرا جان باخت (تاريخ دقيق فوت او معلوم نيست). از اعضاي اين خانواده فقط پدر زنده ماند و پايان جنگ و شكست و سقوط نازيها را به چشم ديد. به آمستردام برگشت و به كمك يكي از دستيارانش، دفترچه خاطرات دخترش آنه را پيدا كرد. با ايمان به اينكه اين يادداشتها، گوشهاي از واقعيتهاي جنگ را به ديگراني كه آن را نديدند –و نيز به نسلهاي بعدي– نشان خواهد داد، تصميم به انتشارشان گرفت. دستنوشتهها ابتدا در سال 1947 به زبان اصلي، يعني هلندي و بعد هم در چنين روزي از سال 1952 به زبان انگليسي منتشر شد (آخرين بخش از يادداشتهاي آنه فرانك هم به چنين روزي از سال 1944 برميگردد). كتاب در فضاي بعد از جنگ خوانندگان زيادي پيدا كرد و در زماني كوتاه به 70 زبان ديگر ترجمه شد، اما از يك كتاب خاطرات فراتر رفت، نمادي از نمادهاي مظلوميت يهوديان شد و حتي در هالهاي از تقدس فرو رفت. نه اينكه نوشتههاي آنه فرانك جعلي يا آزار و ستم به يهوديان دروغ باشد، اما كتاب خاطرات آنه فرانك –در حال و هواي دهه 1950 و 1960– به معياري نادرست براي حقيقت تبديل شد. چه آن زمان و چه بعدتر هر كسي با نگاه انتقادي درباره اين كتاب حرف زد، برچسب نژادپرست و يهودستيز، يا نازي و فاشيست خورد. سپس كار از برچسبزني و تهمت و افترا فراتر رفت و اُتو فرانك –با پشتيباني برخي محافل بانفوذ– از كساني كه در نقد كتاب حرفي ميزدند يا يادداشتي مينوشتند شكايت ميكرد و آنان را به دادگاه ميكشانيد. شايد حرفش اين بود كه چون در دورهاي به ما ظلم شده است، پس كسي حق به چالش كشيدن حرفها و ادعاهاي ما را ندارد و هر سخني از طرف ما، خود به خود معتبر و خدشهناپذير است.