رصد مديران و لزوم پاسخگويي
نيوشا طبيبي
۱- خبر تعقيب قضايي مديران سابق استان خوزستان به اتهام تخلف از وظايف اداري يا سوءمديريت و ترك وظيفه، بنا گذاشتن شيوه نيكويي است كه مديران اجرايي را ملزم ميكند درباره دوره خدمت خود پاسخگو باشند. معمولا مديران اجرايي به ويژه آنان كه از پيوندهاي حزبي و جناحي برخوردار هستند، مصونيتي آهنين دارند. نتيجه آن است كه كسي نميتواند از سوء عمل و رفتار يا ترك فعل و عدم انجام وظايف محوله از سوي آنها پرسشي كند. مثال واضح و روشن آن رييس سازمان محيطزيست در سالهاي گذشته است. كارنامه ايشان پر است از اهمال و ترك فعل و خطاكاري. صدور مجوزهايي كه ضرباتي جبرانناپذير به محيطزيست ايران وارد كرده، جدي نگرفتن وظيفه سازمان در بررسي دقيق جانمايي طرحهاي صنعتي و توسعهاي و اهمال در پايش منابع آب از جمله اين موارد است. مشكلاتي كه در ميانكاله و تالاب انزلي و شادگان و هزاران نقطه ديگر به چشم ميخورد از اين دست موارد اهمال و سوءمديريت و سياسيكاريها هستند.
اي كاش قوه قضاييه با كمك مطبوعات و سازمانهاي مردمنهاد مديران اجرايي را به دقت رصد كند تا هر كسي به سوداي تكيه زدن بر كرسي رياست سازمان و وزارت پاپيش نگذارد و كساني سكاندار امور شوند كه توان انجام وظايف و بازكردن گرهي از مشكلات را داشته باشند وگرنه مانند مثال ذكر شده، مدير محترم خود تبديل به معضل و مشكل و عامل نارسايي و ناكارآمدي خواهد شد.
۲- خبر همكاري ايران در فرونشاندن آتشسوزيهاي تركيه، خوشحالكننده است. بنا بر اعتقاد و سنت ما ايرانيان، «چو عضوي به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار»، عناصر آفرينش چنان در پيوستگي با يكديگر هستند كه نميتوان به واقعهاي مانند اين حادثه، حتي در آن سر دنيا بياعتنا بود. پس كار مددرساني و همراهي با همسايه قديمي، كاري نيك بوده و شكي در اين نيست.
فقط نكته تاسفبار اين است كه در موارد مشابه، اختصاص بالگرد و هواپيماي آتشنشان براي فرونشاندن آتش در طبيعت ايران معمولا با كندي و تاخير فراوان مواجه است. گفتهاند: «چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است.»
۳- كارنامه محيطزيستي دولتهاي پيشين، معمولا چندان درخشان نيستند. بعضي مانند دولت آقاي روحاني و آقاي احمدينژاد، كارنامه بدي در اين عرصه دارند. بيتوجهي به طبيعت و سرمايههاي طبيعي و خدادادي ايران و قرباني كردن آنها در مسير توسعه، تبديل به روال عادي و معمول اين سالها شده است. تقليل اهميت پاكيزه و سلامت نگه داشتن محيطزيست و حفاظت از آن در مقابل تغييرات، به امري لوكس و تفنني زيان سنگيني به روند توسعه پايدار و متقارن ميرساند.
بسياري از مديران، مردم را بر سر دوراهي توسعه اقتصادي و رفاه مادي يا حفظ محيطزيست قرار ميدهند و طبيعي است كه بسياري از مردم جانب توسعه و رفاه را ميگيرند. از حيث قوانين و شيوهنامهها و روشهاي مدون، ايران يكي از پيشرفتهترين كشورهاي دنياست. ما در حوزه نظر و قوانين و پيشبينيهاي لازم براي حفاظت از طبيعت از بسياري از كشورهاي دنيا جلوتر هستيم، اما همه اين ضوابط و دستورالعملها را پيش پاي توسعهاي موقت و چند ساله قرباني ميكنيم.
به بهانه ايجاد كار و تامين انرژي در دشتي كمآب نيروگاه حرارتي بنا كردهايم، نتيجه آنكه پس از چند سال، آبهاي زيرزميني هزاران ساله دشت توسط نيروگاه حرارتي مكيده و دشت تبديل به زميني مرده و غيرقابل احيا شد. نيروگاه حرارتي بدون آب بهزودي تبديل به آهنپارهاي بدمنظره و خلأ از كارافتادنش بر دوش شبكه تامين برق كشور افزوده خواهد شد. هزاران نفر كشت و كار خود را در دشت سابقا قابل كشت، از دست دادند و ناچار به مهاجرت روي خواهند آورد.
۴- بدتر از بياعتنايي به محيطزيست ايران، نگاه غرفهداري به آن است. از دورههاي قبل مديران اجرايي هر جا كه بشود پولي از آن استخراج كرد «غرفه» اجاره ميدهند. اين روند شايد از نمايشگاه بينالمللي تهران آغاز شد و اندك اندك به صورت يكي از منابع درآمدي دستگاههاي مختلف درآمد.
اين شيوه به ويژه در وزارت ميراث و سازمان محيطزيست ضربات جبرانناپذيري به ثروتهاي ملي ايران وارد كرده. هر جا كه توانستهاند را به صورت قراردادهاي بهرهبرداري به بخش خصوصي واگذار كردهاند. شيوهاي كه در تمام دنيا بينظير است. در تمامي اماكن تاريخي شيراز از خانههاي تاريخي و كاخها گرفته تا آرامگاه حافظ، بساط غرفهداري برقرار است. سپردن كار مرمت آثار تاريخي به شركتهاي ناآزموده و براساس رانت و رابطه، ضربات جبرانناپذيري به آثار تاريخي ايران وارد آورد.
نمونه آن را در تخريب گنبد مسجد شيخ لطفالله و پروژه مرمت سقف كاخ چهلستون اصفهان ببينيد.