بامشاد كوچولو و ديگران
آلبرت كوچويي
در اواخر دهه سي، بعد از كودتاي ۲۸ مرداد، گونهاي سردي و رخوت دامنگير مطبوعات شد. روزنامههاي طنز و كاريكاتور رنگ باخته و جاي آنها، مجلاتي آمدند كه براي جذب مخاطب خود، دست به ابتكارها و ترفندهاي غريب ميزدند تا مگر از آن رخوت به در بيايند. بيشتر مجلات هفتگي، رو به حادثهها و جنجالها و حاشيهها از زندگي ستارگان سينما، اهالي ورزش و بعد البته آوازخوانان آوردند. مجلاتي كه به گونهاي زرد بودند.
در اين ميان البته برخي از آن مجلات با اختصاص صفحه يا صفحاتي چند، ميكوشيدند تا با نگاهي متفاوت، رنگي از فرهنگ، سياست و انديشه به آنها بدهند. در مثل، مجله روشنفكر كه مديرمسوولي سياسي و فرنگ رفته داشت هر هفته، صفحهاي را اختصاص به يك يا چند مساله سياسي روز با نوشتههاي خود، ميداد.
دكتر رحمت مصطفوي كه خود تحصيلكرده «فرنگ» هم بود، در تحليلهاي سياسي و اجتماعي خود، ميكوشيد تا به گونهاي، مخاطب روشنفكر و تحصيلكرده و فرهنگي را جذب كند. سرمقالههاي او تحليلهاي متفاوتي در دنياي مطبوعات آن هنگام شد. يا مجله سپيد و سياه، با چاپ نقدهاي سينمايي پرويز دوايي كه با او نسلي از منتقدان سينمايي آمدند، كوشيدند تا قشر فرهنگي و انديشهگر را نيز جذب كنند.
صفحه نقد سينمايي پرويز دوايي، از صفحات متفاوت در مطبوعات جنجالي آن هنگام با خيل مخاطب ديگرانديش هر هفته، با سپيد و سياه در ميآمد. با جذب مخاطب متفاوت و تازه ديگر مجلات نيز، با گرايش متفاوت، در پي مخاطباني از اين دست برآمدند. ترقي، تهران مصور، اميد ايران و آسياي جوان و جز اينها، به فرهنگ و ادبيات پرداختند.
چنين اقبالي سبب شد تا مجلاتي متفاوت از مجلات جنجالي و زرد و حادثهاي در بيايند. البته جا باز كردن چنين مجلاتي و جذب مخاطب خود، كاري دشوار بود و نياز به پايداري در اين راه داشت.
از جمله چنين مديراني، اسماعيل پوروالي بود كه با درآوردن مجله بامشاد، هفتهنامهاي ابتدا، در قطع كوچك كه مشهور شد به بامشاد كوچولو، پا در اين عرصه گذاشت.
البته پس از مدتي ناچار شد تا آن را به ايرج نبوي بسپارد و او مجلهاي با الهام و الگو قرار دادن مجله فرانسوي «اكسپرس» مجلهاي خاص روشنفكران در آورد. در اين ميان البته او با فراخواندن نويسندگان شناخته شدهاي چون جمشيد ارجمند، نقيبي، حسين مهري و حتي پهلوان، به سياست، فرهنگ و اجتماع پرداخت. ترتيب صفحات آن نيز برگرفته از «اكسپرس» فرانسه بود.
همزمان با اينها، دكتر محمود عنايت نگين را يك ماهنامه فرهنگي و ادبي و نخست، با پرهيز از مسائل سياسي روز، در آورد و دكتر عسگري «خوشه» را در قطعي كوچك و متفاوت به احمد شاملو سپرد. احمد شاملو كه همواره با طرحها و ابتكارهاي متفاوت ميآمد، صفحات خوشه را با كاغذ كاهي ارزانقيمت كه آن هنگام چندان معمول و متداول مجله نبود، درآورد.
روي جلد آن با همان كاغذ مقواي پاكتهاي «آجيل» و جز اينها كه ابتكاري خوش بود، درآمد. البته در اين ميان، طرحهاي گرافيكي و ساده با يكي، دو رنگ، خوشه را در آن ميان متفاوت ساخت.
از آنجا كه نگاه شاملو، هميشه سياسي بود، طبيعي بود كه خوشه هم نگاهي چپ سياسي بيابد. شعرها و نقاشيهاي چپ سوسياليستي، در آن، جاي ويژه يافتند.
كمي پس از اينها، پرويز لوشاني مجله «زمان» را درآورد با الگوي تمام عيار از مجله «تايم» امريكايي يا نيوز ويك، آن هنگام. اما چون «زمان»، نگاه سياسي دولتي آن هنگام را دنبال كرد، نتوانست جايگاهي در ميان روشنفكران و مخاطبان خاص پيدا كند. از اين رو با تغيير سردبيران سعي كرد از آن نگاه سياسي دولتي دور شود، اما جايي نتوانست در آن مطبوعات پيدا كند. ديگر مجلات چون فردوسي با چاشني حاشيه خبرهاي دنياي روشنفكران به اين عرصه روي آورد و شد به گونهاي زرد روشنفكري. همه اينها تا پايان دهه پنجاه نپاييدند.