ادامه از صفحه اول
براي كرونا چه ميتوان كرد؟
2ـ بايد نسبت به مشاركت كارشناسان بهداشت و درمان در شكلگيري تصميمات اهميت داد. وزير و معاونان وي، نماينده تام اين مجموعه بزرگ بهداشت و درمان نيستند. بايد نظرات دهها هزار پزشك و ساير متخصصان بهداشت و درمان را جلب كرد، بدون مشاركت ذينفعان، نميتوان تصميمات موثري گرفت.
3ـ اگر تصميم گرفته ميشود، بايد اجرا شود و آن تصميم نيز قابليت اجرا داشته باشد نه مثل ممنوعيت سفر و در عين حال باز بودن راهها و نه مثل ممنوعيت هميشگي ترددهاي شبانه و جريمههاي اعصاب خردكن و موجه نبودن اين تصميم و نه مثل آييننامه عزاداريها كه مطلقا قابليت اجرايي ندارد. يا تصميم نگيريد، يا اگر گرفتيد، منطقا قابل دفاع و نيز قابليت اجرا داشته باشد و به طور كامل اجرايي نيز بشود. تصميمي كه منطقا قابل دفاع نباشد، مثل دائمي شدن منع عبور شبانه، تا قابليت اجرا نداشته باشد، مثل مقررات هياتهاي عزاداري يا اجرا نشود، مثل ممنوعيت سفرها، نتيجهاي جز بياعتباري سياستها نخواهد داشت.
4ـ برخلاف پزشكاني كه عليه واردات واكسن بيانيه امضا كردند، قاطبه كارشناسان و پزشكان و مردم و تجربه جهاني نشان ميدهد كه راهحل اين بيماري، واكسيناسيون گسترده و احتمالا دايمي است كه چند ماه ديگر بايد دوباره تكرار كرد؛ در حالي كه اكنون اندر خم يك كوچهايم. از اين رو برنامه توليد آن را از مساله واردات جدا كنيد. حداكثر واردات را انجام دهيد، اگر توليد داخل انجام شد، راه دوري نميرود. اگر هم انجام نشد، زيان نكرده و انجام وظيفه كردهايد. فراموش نكنيم كه كرونا تا آينده نامعلومي مهمان ماست و بايد خود را با آن هماهنگ كرد.
5ـ اگر چه برخي افراد تعطيلي عمومي و كامل را توصيه ميكنند، ولي در اين شرايط اقتصادي نميدانم كه اين راه حل چقدر امكان اجرايي و حتي فايده دارد؟ مردم ميخواهند زندگي كنند و بايد درآمد داشته باشند. تا حالا بايد واكسيناسيون به جاي درستي ميرسيد كه نرسيد، مردم به شرطي اين نوع طرحها را ميپذيرند كه به آينده اميد و مسوولان اعتماد داشته باشند.
6ـ دسترسي به اطلاعات كرونا و مرگ و مير و ويژگيهاي مبتلايان و فوتيها را براي محققان آزاد كنيد، اين امر به مبارزه با كرونا كمك ميكند، نه برعكس.
دولت جديد و مذاكرات وين
اين امر ضمن اينكه رابطه ايران و آژانس بينالمللي انرژي هستهاي را به نفع طرف مقابل تيره كرده، ممكن است تمايل تدريجي چين و روسيه به موضع غربيها را به دنبال داشته باشد، چون آنها نيز بهشدت با فعاليت پنهان هستهاي ايران مخالفند. همچنين ماده 7 اين قانون خواستار رفع همه تحريمها از جمله هستهاي، نظامي، حقوق بشري و امثال آن شده است، در حالي كه برخي تحريمها مانند تحريم ناشي از گروگانگيري ارتباطي با موضوع مذاكرات يعني مسائل هستهاي ندارد و آنها بايد در مراحل بعد موضوع گفتوگو قرار گرفته و لغو شوند. البته تحريمهايي كه مستقيما هستهاي نيستند اما مشكلات بانكي براي لغو تحريمهاي هستهاي و ترامپي ايجاد ميكنند طبعا بايد لغو شوند و اين امر مورد توجه طرف ايراني بوده است. آنچه گفتيم خلاصه صورت مساله دولت جديد و مذاكرات وين است. دولت جديد بايد با تدبير و ظرافت و دور از هيجانات و شعارهاي احساسي به يك توافق مطلوب در راستاي احياي برجام برسد. عدم توافق به معني قرار گرفتن ايران ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد و نزديك شدن خطر جنگ و تحميل سختيهاي غيرضروري به مردم است. پيشنهاد ميكنم ايران ادامه مذاكرات را مستقيما با امريكا انجام دهد و طرف اروپايي را از واسطه بودن و دلالي كردن حذف كند. وقتي داريم با امريكا مذاكره ميكنيم چرا مستقيم انجام نشود و يك واسطه حرفهاي ما را به او منتقل كند. به قول معروف «شترسواري دولاّ دولاّ نميشود». عقل سليم اين روش را نميپذيرد، فقط ميتواند يك ژست انقلابي و به ضرر ملت باشد كه ناشي از تابو شمردن مذاكره و رابطه با امريكاست و سالهاست كه سختيهاي غيرضروري بر مردم ما تحميل كرده و بعيد نيست كه ريشه روسي داشته باشد. همچنين پيشنهاد ميكنم كه هيات مذاكرهكننده اصرار بر لغو تحريمهاي غيرهستهاي و غير ترامپي مانند تحريم ناشي از گروگانگيري نداشته باشد مگر آنكه در انجام تعهدات برجامي طرف مقابل مانع ايجاد كند. فعلا هدف، بازگشت امريكا به برجام و احياي برجام است، بقيه مسائل بايد در مراحل بعد حل شود. درباره بند مورد نظر طرف غربي كه ميخواهد توافق هستهاي را با مسائل منطقه پيوند بزند قطعا طرف ايراني نبايد زير بار آن برود زيرا همانطور كه رهبر انقلاب نيز فرمودند: «اين جمله يك بهانهاي است براي مداخلات بعدي». البته به نظر من مذاكره درباره مسائل منطقه بايد صرفا ميان كشورهاي منطقه بدون حضور غربيها و شرقيها باشد، ولي اگر طرف غربي اصرار بر مذاكره در اين موضوع دارد، به نظر من بهتر است هيات ايراني قول موافق شفاهي و نه مكتوب در توافقنامه به آنها بدهد و چنين مذاكرهاي به نفع كشور ماست بدون آنكه از موضع خود درباره فلسطين كوتاه بياييم. خلاصه اينكه مذاكرات صرفا بايد هستهاي باشد و اقدامات هستهاي ايران متناسب با اقدامات رفع تحريمي طرف مقابل انجام شود. مثلا اگر با اجراي كامل تعهدات هستهاي به ويژه ارسال ذخاير به خارج از كشور شاهد عدم اجرا يا ايجاد مانع در اجراي تعهدات طرف مقابل باشيم دستمان براي مدتها خالي خواهد بود. اين نكات مستلزم يك هيات مذاكرهكننده هوشيار است كه ضمن فريب نخوردن، فرصت احياي منافع ملت ايران را نيز با سختگيريهاي بيجا از دست ندهد و زمينه بهبود وضع زندگي مردم را فراهم كند. البته ممكن است قانون مجلس كه انصافا براي خدا نوشته نشد، بلكه بيشتر براي بستن دست هيات مذاكرهكننده دولت دوازدهم نوشته شد تا مبادا توافق انجام شود و فرد مورد نظر آنها در انتخابات رياستجمهوري راي نياورد، دست اين هيات را ببندد؛ يعني قانوني كه ميخواست رقيب را محدود كند حالا خودشان را محدود كرده است. البته اين مساله هم با يك ماده واحده يا دست دولت را باز گذاشتن و «شتر ديدي نديدي» قابل حل است.
از جناب آقاي رييسي رييسجمهور محترم انتظار عزم راسخ و تدبير كامل در اين راه داريم. ظاهرا بناست جناب آقاي اميرعبداللهيان وزير خارجه شوند. اگر ايشان مسوول مذاكرات باشند با توجه به تجربه و اعتدال وي به آينده اميدوار هستيم.