نياز به عملگرايي و چندجانبهگرايي در سياست خارجي
اسفنديار باتمانقليچ
دولت رييسي با چالشهاي بسياري مواجه است. در عرصه داخلي، خيزش بيماري كوويد 19، وضعيت بد اقتصادي و وضعيت اضطراري آب و هوا و خشكسالي صبر و تابآوري مردم ايران را در بوته آزمايش قرار داده است؛ مردمي كه نسبت به تواناييهاي دولت براي پاسخ دادن به انبوه بحرانهايي كه كشور با آن مواجه است، ترديد دارند. بنابراين دولت رييسي بايد اين بحرانهاي داخلي را به عنوان اولويتهاي اساسي دولت خود درنظر بگيرد.
اما براي اين كار، دولت رييسي بايد اطمينان حاصل كند كه سياست خارجي ايران در راستاي كاهش چالشهاي خارجي عمل ميكند تا به اين ترتيب همه ظرفيت دولت را بتوان روي نيازهايي متمركز كرد كه بسيار ضروري هستند. البته دولت رييسي تنها دولتي نيست كه با اين مشكلات مواجه است. دولتها در سراسر خاورميانه و جهان در حال پاسخ دادن به بحرانهاي داخلي غيرمنتظره هستند. بنابراين شرايط منطقهاي و جهاني ايجاب ميكند كه دكترين سياست خارجي بر اساس عملگرايي و چندجانبهگرايي استوار شود و اما درخصوص دولت رييسي، چنين دكتريني بايد روي سه اولويت تمركز داشته باشد.
نخست، رهبران ايران به درستي اشاره كردهاند كه برداشته شدن تحريمها عليه ايران بر اساس توافق هستهاي برجام كامل نبوده و از عنصر راستيآزمايي برخوردار نبوده است. وقتي روند تجارت ايران با جهان بعد از برجام آغاز شد، روند ادغام ايران در اقتصاد جهاني با مشكل مواجه شدند، چراكه بانكهاي بزرگ جهان درخصوص ورود به تعاملات پولي و بانكي با ايران ترديد داشتند. زماني كه دونالد ترامپ، رييسجمهوري سابق امريكا در ماه مه سال 2018 از برجام خارج شد و بار ديگر تحريمهاي ثانويه را عليه ايران برقرار كرد، سرمايهگذاري مستقيم خارجي در ايران بسيار اندك بود و همچنان بسياري از پروژههاي بخش انرژي و زيرساختها نتوانسته بودند راه خود را باز كنند. به همين دليل برخي چهرههاي سياسي ايران، به اين اعتقاد رسيدند كه برجام از اساس توافقي معيوب است. اما دولت رييسي بايد درنظر داشته باشد كه تنها برداشته شدن تحريمها عليه ايران اين است كه ايران همچنان در برجام باقي بماند و اطمينان حاصل كند كه امريكا نيز به برجام بازگشته و در ادامه خواستار توجه جهان به موضوع اجراي كامل برجام از سوي گروه 1+5 شود. بين اجرايي شدن برجام و روي كار آمدن دونالد ترامپ در امريكا تنها 11 ماه فاصله بود و اين زمان براي اينكه بسياري از موضوعات درخصوص برداشته شدن كامل تحريمها حل و فصل شود، بسيار كوتاه بود. مسلما رسيدن به راهحل نيازمند اجراي برخي اصلاحات اقتصادي از سوي ايران نظير پذيرش كامل طرح اقدام افايتياف نيز هست. البته اجراي اين اصلاحات وقتگير است، چراكه پذيرش آنها با دقت از سوي نمايندگان مجلس ايران نظارت ميشود. اگر رييسي بخواهد سريع عمل كرده و با اعتماد به نفس برجام را براساس تعهدات دوجانبه به جايگاه اوليه خود بازگرداند حداقل سه سال در دولت اول بايدن و به احتمال زياد هفت سال وقت دارد تا با اعضاي گروه 1+5 در رويهاي چندجانبه همكاري و اطمينان حاصل كند كه تجارت و سرمايهگذاري كه ذيل برجام قولش به ايران داده شد، محقق شده و اقتصاد ايران به مسير رشد و شكوفايي بازخواهد گشت.
دوم، ابراهيم رييسي بايد سياست منطقهاي ايران را گستردهتر كرده و ديپلماسي چندجانبهگرايانه در آسياي مركزي را در اولويت قرار دهد. يكي از مثبتترين تحولاتي كه در سال گذشته رخ داد، تحرك بيشتر ايران در ديپلماسي منطقهاي بود. ايران مذاكرات دوجانبه با عربستان سعودي و امارات متحده عربي را ادامه داده است. ابتكار اخير مصطفي الكاظمي، نخستوزير عراق براي سازمان دادن يك نشست منطقهاي در بغداد يك فرصت فوقالعاده براي بهرهبرداري از گفتوگوهاي اخير در ساختار گستردهتر چندجانبهگرايي است. اما در شمال شرق ايران نيز در ميان كشورهاي آسياي مركزي تحولات مهمي در جريان است و اين كشورها سعي دارند از طريق ساختارهاي چندجانبهگرايانه چالشهاي منطقهاي را مرتفع كنند. بهرغم وجود منافع مشترك در اتصال منطقهاي، تحولات اقتصادي و امنيتي، ايران هنوز در اين ساختار وارد نقشآفريني جدي نشده است. وضعيت رو به وخامت در افغانستان بهطور خاص ايجاب ميكند كه ايران با همسايگان خود در آسياي مركزي وارد نوعي هماهنگي و همكاري شود. جواد ظريف، اوايل سال جاري تور آسياي مركزي خود را به انجام رساند و نشان داد كه ظرفيتهاي بالقوه براي مشاركت سطح بالاي ايران در اين منطقه وجود دارد. اما دولت رييسي بايد يك استراتژي واضح و شفاف را براي ورود چندجانبهگرايانه در آسيا در پيش بگيرد و به موازات آن با همسايگان عرب خود نيز وارد گفتوگو شود. در نتيجه سياست ايران علاوه بر منطقه تمامي غرب آسيا را نيز زير رادار خود خواهد گرفت.
درنهايت، به منظور پيشبرد ديپلماسي چندجانبهگرايانه، دولت رييسي بايد اطمينان حاصل كند كه افكار عمومي ايران ميتواند به پلتفرمهاي ارتباطي ديجيتال دسترسي داشته باشد. اگرچه در ايران اين موضوع به عنوان يك موضوع كاملا داخلي در بحثها مطرح ميشود اما بايد گفت كه فيلترينگ فضاي سايبري به دو شكل، تاثيري منفي بر سياست خارجي ايران ميگذارد. نخست اينكه بايد اين نكته مهم را درنظر گرفت كه تاثيرگذارترين ديپلماتهاي ايراني مردم خود ايران هستند كه با حضورشان در شبكههاي اجتماعي تاثيرات گستردهاي بر گفتمانهاي جهاني ميگذارند. مسدود كردن دسترسي ايرانيها به اين پلتفرمها مانع از اين ميشود كه ايرانيها خود را به عنوان يك شهروند جهاني به حساب بياورند و بتوانند در عرصه جهاني تبادل ايده و نظر كنند و در تجارت جهاني حضور داشته باشند. دوم اينكه محدود كردن دسترسي به فضاي سايبري به روشي كه پيشنهاد شده، به صورت بنيادين درك از ايران را در جامعه بينالمللي تغيير ميدهد و موجب ميشود ايران نتواند به راحتي به عنوان يك عضو برابر در ساختارهاي چندجانبهگرايانه حضور يابد. كوتاه سخن اينكه اگر ايران خود را در فضاي سايبري منزوي كند، در عرصه جهاني نيز منزوي خواهد شد. مردم ايران در دوراني كه كشورشان در عرصه جهاني منزوي و درگير جنگ بود، تابآوري فوقالعادهاي از خود نشان دادند. از آنجايي كه قدرت ايران مورد شك و ترديد قرار نخواهد گرفت دولت رييسي بايد با اعتماد به نفس سياست خارجي عملگرايانه و چندجانبهگرايانهاي را در پيش بگيرد و اطمينان حاصل كند كه ايران در رويارويي با تمامي بحرانها تنها نخواهد بود.