اولويت: تحريم، تحريم، تحريم
احمد نقيبزاده
اصليترين موضوع مبتلابه امروز كشور، مساله تحريمهاست. آنچه امروز كشور را از پا در ميآورد، تحريمهاست. با وجود تحريمها، نارضايتي مردم روز به روز افزوده ميشود و با افزايش اين نارضايتيها عاقبت خوشي در انتظار كشور نخواهد بود. واقعيت اين است كه همه مسوولان، چه مسوولان پيشين و چه مسوولاني كه در دولت كنوني صاحب منصب هستند يا خواهند شد، مدعي هستند كه خواهان از بين بردن، لغو يا بلااثر كردن تحريمها هستند، من نميدانم كه دقيقا دستگاه سياست خارجي دولت جديد قصد دارد از چه مسيري اين تحريمها را بلااثر كند، اما آنچه ضروري ميدانم، اين است كه از هر طريق ممكن بار تحريمها بايد از دوش ملت ايران برداشته شود. هنوز برنامه دقيق و راهكار مدوني براي اجراي برنامه بلااثر كردن يا لغو تحريمها از سوي دولت ارايه نشده است، اما موضعگيريهايي كه تاكنون از سوي همفكران دولت جديد گرفته شده، مواضع تندي است. اگر اين مواضع براي برد بر سر ميز مذاكره باشد كه خيلي خوب است، اما اگر عملا قصد داشته باشند كه عدم انعطاف نشان دهند، تبعا نتيجهاي هم حاصل نخواهد شد و تحريمها برجا ميماند.
شعار ديپلماسي اقتصادي كه يكي از اصليترين شعارهاي سياست خارجي در دولت كنوني است نيز گرفتار همين مساله تحريمهاست. بايد به ياد داشت كه تجارت و بازرگاني خارجي، وابسته به مبادلات بانكي است و وقتي تحريمها برقرار باشد، مبادلات بانكي امكانپذير نخواهند بود. وقتي مبادلات بانكي برقرار نباشد، بر فرض كه ما به عراق يا كره جنوبي كالا بفروشيم يا نفت و فرآوردههاي نفتي صادر كنيم، اگر نتوانيم پول اين كالا را از خريدار دريافت كنيم، انگار كه نفروخته باشيم. به همين دليل ديپلماسي اقتصادي هم در گروي رفتن تحريمهاست. تا تحريمها هست هيچ كار اقتصادي كلاني نميتوان انجام داد. كارهاي كوچكي هم كه تاكنون امكانپذير بود، چون لو رفته است، جلوي آن را هم خواهند گرفت، چراكه هدف اين است ايران را به زانو در بياورند.
يكي از آفتهايي كه همزمان با تحريم از سوي امريكا، سياست خارجي كشور را گرفتار خود كرده، نزديكي بيش از اندازه به روسيه و چين است. نبايد فراموش كنيم كه سياست «نه شرقي، نه غربي» يكي از پايههاي بنيادين سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران است. شايد برخي بگويند كه اين شعار متعلق به دوراني بود كه جهان در نظام دوقطبي قرار داشت، اما واقعيت اين است كه دور شدن مستمر از غرب و نزديكي بيشائبه به شرق ما را به دامي نزديك ميكند كه در آينده اگر دوباره جهاني دوقطبي شكل بگيرد كه يك سوي آن چين و سوي ديگر آن امريكا قرار گرفته باشد، همان تصادمهايي كه در دوران جنگ سرد وجود داشت، از سر گرفته ميشود، همان چالشهايي كه شعار «نه شرقي، نه غربي» براي اجتناب از آن شكل گرفته بود. در جهان دوقطبي احتمالي آينده، پيرامون ايران تمام كشورهايي كه طرفدار امريكا هستند در مقابل كشورهايي كه طرفدار چين هستند شروع به مبارزه و منازعه ميكنند و مسلما اگر ما خودمان بخشي از اين دوقطبي باشيم، نه تنها منفعت چنداني نميبريم، بلكه درگير منازعات و مناقشاتي ميشويم كه قرار است منفعت ابرقدرتها را تامين كند، نه منافع ملي كشورمان را.
يكي از مشكلات ديگري كه بايد در حوزه سياست خارجي مورد نظر قرار بگيرد، موضوع سياستهاي منطقهاي است. من منتقد سياست منطقهاي جمهوري اسلامي هستم و معتقدم كه بايد تجديدنظر جدي در سياست منطقهاي جمهوري اسلامي انجام شود. بر اساس دانش روابط بينالملل، هر اندازه يك كشور در خارج از مرزهاي خود مداخلهگري كند، در داخل دچار چالشهاي بيشتر ميشود. در واقع هزينه مداخله در خارج، باعث سوخت شدن انرژي داخل كشور ميشود و كشور از درون تهي ميشود. اين يك تئوري جا افتاده در روابط بينالملل است كه هر كشوري بيش از حد در بيرون مرزهاي خود تعهدات بر عهده بگيرد، در داخل دچار فروپاشي ميشود. در اين زمينه ميتوان چين را الگو قرار داد. چينيها در دوران سازندگيشان حتي كوچكترين مداخلهاي در امور خارج از كشور نكردند. متاسفانه بخشي از انرژي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، صرف مداخلات خارجي ميشود و نارضايتي در داخل را افزايش ميدهد. به نظر من نياز به يك بازبيني و تجديدنظر اساسي در سياست منطقه جمهوري اسلامي ايران وجود دارد.