گزينه پيشنهادي وزارت آموزش و پرورش مخالفتهاي جدي و جمعي را به دنبال داشته است
اتحاد در انتقاد
گروه اجتماعي
دوره هشت ساله دولت روحاني تا آنجا كه به آموزش و پرورش مربوط ميشود، دورهاي بود پرتلاطم؛ دستكم از لحاظ آمد و رفت وزيران و سرپرستان مختلف و گاه كاملا متفاوت با هم. هنوز هم پس از پايان دولت يازدهم و دوازدهم، يكي از نقدهايي كه كارشناسان آموزش و پرورش به دولت روحاني دارند، بيثباتيهاي مديريتي است. در طول دو دوره پيشين رياستجمهوري، هر بار نام نامزد تازهاي براي آموزش و پرورش مطرح ميشد، از فاني گرفته تا دانشآشتياني و بعد بطحايي (دورهاي در زمان سرپرستي سيدجواد حسيني) و آخر هم حاجيميرزايي، همواره موافقان و مخالفان بحث و نظراتشان را به رسانهها ميكشاندند كه چرا اين گزينه بايد يا نبايد روي كار بيايد. با اين حال در اين هشت سال نشده بود كه چنين وحدت و يكصدايي در مخالفت با گزينهاي وجود داشته باشد كه حالا در مورد نخستين گزينه پيشنهادي كابينه ابراهيم رييسي براي وزارت آموزش و پرورش وجود دارد. حسين باغگلي، شايد از معدود گزينههاي وزارت اين سالها باشد كه توانسته چنين يكصدا انتقاد همه را برانگيزد؛ از مجلس اصولگرا گرفته تا معلمان و فعالان فرهنگيان در طيف مقابل. 30 مرداد ماه كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي رسما اعلام كرد كه از نظر تخصصي اين كميسيون باغگلي صلاحيت تصدي وزارت آموزش و پرورش را ندارد.
«در سوابق ايشان تدريس در مقاطع مختلف تحصيلي آموزش و پرورش وجود ندارد و فقط سه سال مديرعامل بنياد فرهنگي رضوي در مشهد مقدس بودهاند. دستاوردهاي تحقيقاتي و اجراي طرحهاي پژوهشي كه ايشان در برنامه ارايه شده خود به مجلس ذكر كرده است، محدود به بنياد فرهنگي رضوي و مدارس
امام رضاست. در حالي كه اين مدارس خاص بوده و به صورت هيات امنايي اداره شده و با توجه به حمايت و نگاه ويژه به اين مدارس، نميتوانند نمونه جامعي براي پيادهسازي الگوهاي تعليم و تربيت در كل كشور باشند.» اين بخشي از گزارش كميسيون آموزش، تحقيقات و فناوري درخصوص «بررسي صلاحيت و برنامههاي ارايه شده آقاي حسين باغگلي وزير پيشنهادي وزارت آموزش و پرورش» بود كه در صحن علني قرائت شد. بنا به آنچه در اين گزارش آمده است، باغگلي حتي پس از حضور در جلسه كميسيون هم بيشتر به انتقاد از وضعيت موجود پرداخته و راهكار خاصي ارايه نكرده است. در اين گزارش آمده است: «انتظار ميرفت برنامه وزير پيشنهادي مفصل، دقيق و جامع باشد اما متاسفانه آنچه به عنوان برنامه به مجلس ارايه شد، بسيار مختصر و بدون ورود به جزييات است.»
در هفته گذشته خبرگزاريهاي مختلف، با رويكردهاي متفاوت پر از گفتوگوهايي با نمايندگان مجلس هستند كه هر يك به بخشي از ضعفهاي اين گزينه كابينه پيشنهادي رييسي براي تصدي صندلي وزارت آموزش و پرورش اشاره ميكنند. اما حجم اين اخبار از قضا در خود خبرگزاري رسمي مجلس بيشتر است. روز 31 مرداد، ذبيحالله اعظميساردوئي، نماينده مردم جيرفت و عنبرآباد به خانه ملت گفت: «رزومه وزير پيشنهادي آموزش و پرورش گوياي تجربه مديريتي كه بتواند اين وزارتخانه مهم را هدايت كند، نيست و در همين ارتباط اعتراض گسترده فرهنگيان سراسر كشور به انتخاب او مويد همين نكته و نگراني به حقوق آنهاست. توصيه ميكنم آقاي باغگلي ابتدا مديركلي آموزش و پرورش استان خراسان رضوي يا استان تهران را بپذيرد و بعد هدايت يكي از معاونتهاي وزارت متبوع و در آينده شانس خود را در سكانداري اين وزارتخانه امتحان كند.» به نظر او برنامههاي وزير پيشنهادي آموزش و پرورش «بيشتر هدف و آرزو هستند تا برنامه» زيرا هيچگونه راهكار و تضمين اجرايي براي عملياتي كردن آنها ارايه نشده است. روز گذشته عليرضا ورناصري، نماينده مردم مسجدسليمان، لالي، هفتكل و انديكا به خانه ملت گفت: «من جهت وزارتخانه راهبردي آموزش و پرورش به وزيري راي خواهم داد كه آلام معلمان شريف ما را با برنامههاي عملي برآمده از تجارب و مبتني بر تخصص، التيام بخشد لذا با احترام به آقاي باغگلي، با انتخاب او به دليل فقدان تخصص و تجارب عملي و اجرايي درون سازماني -كه اين فقدان تجربه ميداني مرتبط در ديدگاهها و حوزه محوريت بخشي او مشهود است- مخالف هستم.» جلال رشيديكوچي در همان جلسه علني مجلس در روز 30 شهريور خيلي صريح گفته بود: «انتظار ما اين بود كه وزير پيشنهادي آموزش و پرورش خودش از پذيرش تصدي اين وزارتخانه كنارهگيري ميكرد.»
از نظر معلمان
كساني كه بيش از نمايندگان مجلس و بسته به سابقهشان در آموزش و پرورش، شاهد بودهاند كه در اين سالها چه وزرايي آمدهاند و رفتهاند و هر يك با چه برنامهها و وعدههايي از راه رسيده و عاقبت با چه كارنامهاي از اين وزارتخانه عريض و طويل با يك ميليون معلم و فرهنگي و نيروي ستادي خارج شدهاند، قاضيان خوبي براي پاسخ به اين پرسش هستند كه وزير آموزش و پرورش از نظر آنها بايد چطور ويژگيهايي داشته باشد و آيا اين نامي كه در فهرست كابينه ابراهيم رييسي قرار رفته اين ويژگيها را پوشش ميدهد يا نه.
محمدرضا نيكنژاد، معلم و فعال حوزه فرهنگيان سعي ميكند رك و پوستكنده بگويد با توجه به «سير قهقرايي» كه آموزش و پرورش در اين سالها در پيش گرفته، اصولا نگاه واقعبينانه ما به نحوه انتخاب وزير بايد چگونه باشد. او به «اعتماد» ميگويد: «ما دو نگاه نسبت به انتخاب وزير ميتوانيم داشته باشم؛ يكي شرايط ايدهآل است كه چه پيش از انقلاب و چه پس از انقلاب برقرار بوده و وزراي آموزش و پرورش واقعا شاخصي داشتيم مانند دكتر حسابي در دوره مصدق يا دكتر خانلري را داشتيم، بعد از انقلاب دكتر شكوهي را داشتيم. خب اين يك فرم ايدهآل است. اما اگر بخواهيم با نگاه به وضع موجود و دولت روي كار بگوييم، بايد شرايطي را درنظر بگيريم كه وضعيت حفظ شود، يعني راست و پوستكنده اينكه بدتر از اين نشود چون در سه، چهار دوره پيشين رياستجمهوري ديدهايم كه شرايط آموزش و پرورش رو به قهقرا بوده است.» با اين اوصاف او معتقد است كه گزينه بايد يا كسي باشد كه سابقه معلمي داشته باشد، ساختار را بشناسد، در لايههاي مياني آموزش و پرورش بوده باشد و بتواند با همراه كردن ستاد با خودش، تغييرات اندكي را انجام دهد و كارهاي مثبتي انجام بدهد كه وضعيت بدتر نشود: «يك گزينه ديگر اين است كه كسي از بيرون ساختار بيايد كه در لايههاي سياسي قدرتمند باشد، قدرت مانور داشته باشد و دولت از او حساب ببرد. يعني اگر هم از بدنه آموزش و پرورش نباشد به توسط نفوذش بتواند كارها را پيش ببرد كه بهترين نمونهاش دكتر نجفي بود.» با درنظر گرفتن اين دو راهكار موجود است كه نيكنژاد به رييسجمهور پيشنهاد ميكند كه دست به انتخاب بزند. چون باتوجه به شرايط اقتصادي و تحريمها و وضعيت حاكم بر جامعه و آموزش و پرورش به نظر او امكاني براي تغييرات بنيادين در آموزش و پرورش وجود ندارد: «نميدانم تصميم مجلس چه خواهد بود اما اگر دخالتهاي بيروني نباشد، آنچه در اين چند روز شاهد بوديم، اين است كه باغگلي راي نخواهد آورد. از نظر من به عنوان معلم و ساير معلمان كه خارج از حوزه سياست هستيم به نظرم يكي از مشكلات ايشان اين بود كه خيلي روي ايدئولوژي تاكيد ميكرد. اين شايد براي لايههايي از حاكميت جذاب باشد اما تجربه نشان داده كه اتفاقا ورود از اين بعد با شكست روبهرو ميشود. به علاوه ايشان بيتجربه است، دستكم تجربهاش خيلي كم است. شما نميتوانيد مدارس پولي بنياد رضوي را با 115 هزار مدرسه دولتي و غيردولتي و هيات امنايي با اين مشكلات ژرف و گسترده و جغرافيايي مقايسه كنيد.» به باور او حتي اگر اصل بر انتخاب وزير جوان هم باشد بايد ديد كه اين جواني قرار است كجا به درد بخورد و جايي مورد استفاده قرار بگيرد و محك بخورد كه نتيجه آزمون و خطايش قابل كنترل باشد: «ما در آموزش و پرورش يك ميليون معلم داريم، 15 ميليون دانشآموز داريم و به صورت مستقيم و غير مستقيم مثلا 40 ميليون نفر درگير آن هستند، براي چنين مجموعهاي بايد كسي بيايد كه نه سيخ دولت بسوزد و نه كباب دانشآموزان و معلمان و ذينفعان اين حوزه.»
حسين ثقفي، فرهنگي اهل مشهد شروع ميكند به مشكلات بارزي كه آموزش و پرورش در اين سالهاي گذشته با آنها درگير بوده تا تصويري از ميزان و حجم و وسعت كار پيشرو در اين وزارتخانه ترسيم كند: از كرونا گرفته كه حالا قرار است باز هم يك سال ديگر تحصيلي را تحت تاثير قرار بدهد و باز همان مشكلاتي كه بر بستر شاد وجود داشت و شكاف ميان دريافت بستههاي آموزشي و آموزش باكيفيت را تعميق كند تا معلمها كه به دليل اجحافهاي حقوقي همچنان گلايه دارند، از فصل هفتم گرفته تا رتبهبندي و پاسخ ندادن شفاف مسوولان: «ما حامل مشكلات عديدهاي براي سال تحصيلي آينده هستيم و اين مشكلات چند لايه، كسي را به عنوان وزير ميطلبد كه بتواند در عمل برايشان برنامهريزي و آنها را حل كند. برداشت من اين است كه آقاي باغگلي از نظر تجربي شرايط لازم را براي پست وزارت آموزش و پرورش ندارند. تنها مدرك تحصيلي ايشان مرتبط با اين حوزه است اما با مشكلاتي كه برشمردم، نميتوانند اعتماد فرهنگيان را براي اينكه بتواند مشكلات را حل كند به دست آورد.» به نظر او حتي از نظر قانوني هم باغگلي نميتواند وزير شود، چراكه وقتي براي تصدي مديريت مدرسه آزمون و مصاحبه و شرط و شروط سابقه كاري وجود دارد و مثلا دو سال سابقه معاونت مدرسه داشته باشد، پس ديگر براي وزير كه جاي خاص خودش را دارد: «به لحاظ عرفي هم فشار فرهنگيان اين را ميرساند كه آنها هم به صورت عرفي نتوانستند او را بپذيرند، گفتههاي ايشان را ديدهاند، برنامه و شعارهايشان را ديدهاند و به اين نتيجه رسيدهاند كه كفايت لازم براي پست وزارت را ندارند. نميشود گفت اين نظر فرهنگيان جهتدار بوده چون اصلا آقاي باغگلي فعاليتي در جايي نداشته كه بخواهد جرياني عليه او راه بيفتد. ايشان در مشهد خدمت كرده و شناختي كه از طريق همكاران به دست آوردهايم، اين است كه ايشان را فرد ضعيفي در حوزه اجرا معرفي كردهاند. در همان مجموعه امام رضا كه كار كردهاند، طرحهايي را پياده كردند كه سبب فرار مجموعه شدند. من حيثالمجموع افكار عمومي حالا نگران اين هستند كه اصلا ايشان بتواند از پس مشكلات اين وزارتخانه برآيد. همينها سبب مخالفت شده.»
توصيه ثقفي به رييسي اين است كه با جوي كه در حال حاضر برقرار شده «آن سامانهشان را دوباره فعال كنند تا جميع فرهنگياني كه در گروههاي قوي مجازي حضور دارند اطلاعرساني كنند و افراد مورد وثوق خودشان را معرفي كنند. يا 10 نفر از افراد زبده از استانهاي مختلف را شناسايي كنند و نظرات همكاران را در مورد اين افراد جويا شوند؛ هر كسي مورد اقبال بيشتري قرار گرفت به عنوان وزير به مجلس معرفي شود.» به نظر او با توجه به مشكلاتي كه آموزش و پرورش در سال بعد و سالهاي بعدتر پيشرو دارد، حالا وزيري لازم است كه «خاك خورده ميدان» باشد و «فهم درست از تمام مدارس كشور» داشته باشد.
نرگس ملكزاده، معلم و فعال فرهنگيان براي توصيف مشكلاتي كه آموزش و پرورش با آنها روبهرو است اتفاقا از يكي از نقلقولهاي خود باغگلي استفاده ميكند: «تكراريترين واژهاي كه در چند سال گذشته براي بهبود اوضاع آموزش و پرورش بر سر زبانها افتاده است «تحول» است.اما هيچگاه به صورت شفاف از اين كليت به زيرساختهايي كه راه رسيدن به اين تحول را ميسر ميكند صحبت به ميان نيامده است.اينكه وزير آموزش و پرورش بايد تحولگرا باشد و به اين تغيير اساسي معتقد باشد و به قول آقاي باغگلي «اسير مافياي وضع موجود نشود» بسيار مهم است .اما متاسفانه در اين سالها وزيران پيشنهادي تا قبل از رسيدن به وزارت حرفهاي زيبايي ميزنند و منتقدانه به شرايط روز آموزش و پرورش نگاه ميكنند اما به محض نشستن به صندلي، چرخش نظراتشان را ميتوان در بيان و عملكردشان ديد.» به نظر او كساني كه به مقام وزارت آموزش و پرورش ميرسند به دليل «گستردگي مشكلات و شلختگي آموزش و پرورش» توانايي تغيير شرايط موجود را ندارند و ناچار تن به روزمرّگي ميدهند يا اينكه اصلا باور به تحول و تغيير نداشتند و فقط كلامشان را به اين واژهها زينت داده بودند: «پس مهمترين ويژگي وزير بايد «باورمندي» باشد . نگاه سطحي به مشكلات آموزش و پرورش درمان سطحي زخمي است كه عميق شده و مرهم بر او اثرگذار نخواهد بود.»
در عين حال او كه از نقل قول باغگلي استفاده ميكند باز هم به نظرش ميرسد كه خود گوينده اين جملات نميتوان گزينه خوبي براي پست وزارت باشد: «ايشان جواني است با معلومات و تحصيلات تعليم و تربيت اما ناكارآمد. از اين جهت ميگويم ناكارآمد كه ايشان به دليل دور بودن از فضاي اجرايي آموزش و پرورش و غريبه بودن با مشكلات ساختاري و حتي محتوايي آموزش و پرورش بايد مدت زيادي را صرف آن كند كه متوجه شود در آموزش و پرورش چه ميگذرد، صواب و خطا را تشخيص دهد و بعد اگر به باور خودش فردي «جراتمندي» بود شروع به تغيير كند.» به نظر اين معلم در اين فاصله زماني كه يك تازه نفس ميخواهد از راه آزمون خطا بياموزد كه در حيطه گسترده آموزش و پرورش كل كشور چه ميگذرد زماني طلايي از دست خواهد رفت: «يك فرد آشنا با آموزش و پرورش اين زمان طلايي را نميسوزاند و اگر از جنس مدرسه باشد شروع به حركت خواهد كرد. شخصي كه فرسنگها از وضع موجود آموزش و پرورش فاصله دارد و حتي با بعضي از مفاهيم آن بيگانه است شخصي نخواهد بود كه ويژگي «باورمند» بودن را داشته باشد. او فقط شنيدهها را تكرار ميكند و اگر سوالات كليديتر و مفاهيم تخصصي از او مورد سوال قرار گيرد در پاسخ به آن عاجز است .كسي كه مشكلات و كمبودها را نشناسد مطمئنا باور و درك عميقي از آنها نخواهد داشت و در آراستگي ظاهري آن كمبود و نقص خواهد بود. باغگلي نيز از اين بحث مستثنا نيست او بايد بداند اول بايد باورمند باشد تا جراتمند.»
روز اول شهريور ماه خبرگزاري ايرنا با انتشار عكس و خبري نوشت: «وزير پيشنهادي آموزش و پرورش ظهر امروز در ميان نيروهاي نهضت سوادآموزي و معلمان قرآن جامانده و پذيرفته نشده در آزمون استخدامي، مقابل مجلس شوراي اسلامي حضور يافت.» در عكس جمعيت كوچكي دور او جمع شدهاند و مشخص است كه چهره برگزيده رييسي براي وزرات آموزش و پرورش دارد به گلايهها و درددلهاي آنان گوش ميدهد. اين جمع كوچك تنها يك نمونه از دهها اعتراض و تجمع و تحصني است كه سالانه از سوي معلمان، از دستههاي مختلف در برابر مجلس و وزارت آموزش و پرورش و ادارت كل استانها رخ ميدهد و باز كل اين اعتراضات نشانه كوچكي است از تمام چالشهايي كه آموزش و پرورش كل كشور در اين چند سال اخير پشت سر گذاشته و مدام به تعداد و وسعت آنها افزوده شده است. با اين حال حسين باغگلي به نظر نميرسد برنامه و راهكاري براي حل اين مشكلات در چنته داشته باشد. در گزارشي كه در صحن علني مجلس قرائت شد كميسيون آموزش مجلس نقدها از اين گزينه را تنها در بخش «بررسي معيارهاي عمومي برنامه وزير پيشنهادي» به اين ترتيب فهرست كرده:
1- عدم سنجشپذيري و قابل رصد نبودن برنامههاي اجرايي ارايه شده
2- عدم توجه به تامين نيروي انساني
3- عدم آشنايي با نظام بودجهريزي آموزش و پرورش
4- عدم ارايه برنامه خاص براي مديريت و هدايت استفاده از بستر فضاي مجازي