گناه افزوده
وحيد جعفري
كم نيستند افرادي كه شب درست و درمان خوابشان نميبرد و اين داستان هزار و يك دليل ميتواند داشته باشد. از آناني كه دچار كمخوابي هستند، عدهاي آن تايم اندك را هم راحت نميخوابند، استرس دارند و نگرانند و اين عذاب تمام ندارد كه هيچ، بلكه روز به روز بيشتر هم ميشود، چرا كه وجدان خود را در جاي درستي معامله نكردهاند و حاصل اين سرمايهگذاري برايشان، عايدياي نداشته جز گناهافزوده!
يك وقت شما پولي كه در اختيار داريد را داده و مثلا يك دستگاه «چرخ گوشت» ميخريد و براي سالها فقط چند بار از آن استفاده ميكنيد كه به هيچوجه ارزش آن پولي كه بالاي اين كالا دادهايد را ندارد و دست آخر هم وقتي كه تصميم به فروش آن ميگيريد، يا كسي آن را نميخرد يا اگر هم بخرد، مبلغي كه پاي آن ميدهد، آنقدر ناچيز است كه به كاري نميآيد.
در واقع شما در اين معامله، متناسب با هزينهاي كه كردهايد، بهره نبردهايد كه هيچ، بلكه ضرر هم كردهايد، در حالي كه ميتوانستيد با سرمايه خود اقدام به خريد چيز ديگري كنيد كه علاوه بر مصرفش، آن كالا ارزشافزوده قابل توجهي هم براي شما داشته باشد، به نحوي كه پس از يك دوره مصرف، زماني كه اقدام به فروش آن ميكنيد، علاوه بر اينكه بابتش، اصل پولتان را ميدهند كه هيچ، بلكه يك سود مناسبي هم براي شما خواهد داشت، به نحوي كه تنها از ارزشافزوده آن ميتوانيد بارها و بارها گوشت چرخ كرده بخريد و كبابش را همراه با نوشيدني در مهمانيهاي خود سرو كنيد. ميپرسيد چه كالايي؟ مثلا طلا كه نن جون من هم ميداند كه دستكم فراتر از تورم
حركت ميكند.
سرمايه بيروني ما پول ماست و سرمايه دروني ما وجدان ما كه در طول شبانهروز شايد بارها و بارها با آنها معامله كنيم و همگي به خوبي ميدانيم اگر سرمايهمان را درست و در جاي مناسب هزينه نكنيم، متضرر شده و شايد هم به كل از
بين برود.
با اين حال حتما پشت وانتها يا در اينستاگرام خواندهايد كه مينويسند «مهم اينه وقتي پولمون رو گم ميكنيم، چقدر
ارزش داريم.»
در واقع اين ارزش در زمان نبود پول، ارتباط مستقيم دارد به معاملات وجداني
افراد.
اگر فرد زمان معامله كه دست در جيب قلب خود ميكند، وجدانش را قاضي قرار داده باشد، هنگامي كه پول يا جايگاه خود را از دست دهد، باز نزد اطرافيان و مردم ارزش و جايگاه دارد؛ اما نه، اگر مصلحت را به وجدان ترجيح داد، آن وقت قبل از هر چيز انسانيت را زير سوال برده و فردي كه انسانيت را ناديده بگيرد، ارزش خود را از دست خواهد داد و احساس گناه خواهد كرد و بسياري از گناهان، در دسته گناهافزوده
جاي ميگيرند.
به عنوان مثال يك وقت شما مرتكب اشتباهي ميشويد كه در لحظه تمام ميشود و ادامهدار نيست يا دستكم به گروه بزرگي آسيب نميرساند. مثلا شما از كنار باغي عبور ميكنيد و متوجه گردوهاي رسيده باغ ميشويد و هوس ميكنيد چند گردو از باغ مردم بكنيد
و بخوريد.
شما يكبار مرتكب گناه شدهايد و عذاب وجدان آن را خواهيد داشت؛ اما هر روز بر ارزش اين گناه افزوده نخواهد شد. ولي يك وقت است كه شما مرتكب يك اشتباه ميشويد، شايد مثلا با گفتن يا نگفتن يك حرف و اين اقدام شما خسارات جبرانناپذيري به بار ميآورد و گريبان گروه گستردهاي از مردم
را ميگيرد.
در واقع اين ماجرا همچون بازي دومينو براي شما گناهافزوده به همراه خواهد داشت. در واقع با هر بار افتادن يك انسان روي زمين و جلو رفتن دومينو، يك گناه بر گناههاي شما افزوده ميشود و هر گناه خواب را از چشم شما ميربايد تا اين استرس، اين نگراني، تمام شما را فرا بگيرد. چرا؟ چون آنجا كه دست به جيب شديم، وجدانمان خودش را به خواب زده بود و نميخواست بيدار شده و با واقعيت
مواجه شود.
بين آنهاييكه نان زبانشان را ميخورند با كساني كه نان بازوهايشان را ميخورند، برندهتر آنهايي هستند كه نان قلبشان
را ميخورند.
و گروهي با سكوت دانسته، نان خود را در خون مردم زده و ميخورند.