«فريدون مجلسي»
و تاريخنگري انتقادي
محمد صادقي
1- تاريخ سياسي ايران به ويژه از شكلگيري جنبش مشروطه به اين سو، چنانكه بايد بازخواني، واكاوي و نقد نشده است. در اين فاصله زماني، ما با روايتها، تحليلها و داوريهاي جاافتادهاي مواجه هستيم كه كم و بيش با نقصها و ناراستيهايي مخلوط شده و چون مدام هم تكرار شده، بهگونهاي قطعيتيافته جلوه كرده كه گويي جايي هم براي چونوچرا وجود ندارد. بنابراين، بسياري از ما وقتي حرف از رخدادها و مسائل تاريخي به ميان ميآيد، چون مطالبي به مرور زمان در گوشمان فرو رفته، و بدون محك در ذهنمان تلنبار شده و خيليها را نيز موافق با خود مييابيم، مجالي براي انديشيدن يا ترديد به خود راه نميدهيم! اين وضعيت از يكسو برآمده از ضعفها و نقصهاي موجود در نظام آموزش و پرورش ماست و از سوي ديگر، نخست، برآمده از نقصهايي در تاريخنگاري و دوم، برآمده از تاريخنگري جانبدارانه و متعصبانه است. چنانكه برخي ميكوشند تا آنچه خوش دارند و ميپسندند و با ديدگاهشان سازگار است به نام تبيينتاريخ ارايه دهند. وقتي تاريخنگاري و تاريخنگري يعني تبيين تاريخي، به جاي اينكه ما را با آنچه رخ داده و با چرايي رخدادها و مسائلي كه وجود داشته آشنا سازد، ما را با پسند و خوشايند برخي نويسندگان و پژوهشگران مواجه كند، در نتيجه از واقعيتها دور شده و گرفتار اوهام ميشويم. اگر حقيقتطلبي كه بايد پايه و اساس نگارش و پژوهش تاريخي باشد، كنار گذاشته شود، به جاي شناخت تاريخ و آموختن از آن، ميزان توهمها و هيجانها در ما افزايش مييابد و اين چيزي جز خسارت در پي ندارد. شكلگيري چنين وضعي هم در جامعهاي بيكتاب كه چونوچرا و پرسشگري در آن رونقي ندارد، ولي از سخنها و نوشتههاي رازآلود، مبهم و هيجاني استقبال ميشود، غيرطبيعي نيست.
2- استاد فريدون مجلسي (نويسنده، مترجم و ديپلمات قديمي) كه در دو دهه گذشته در شمارِ چهرههاي برجسته روزنامهنگاري كشورمان نيز قرار ميگيرد، در نقد روايتها و تحليلهاي جاافتاده تاريخي همواره پيشگام بوده و با هوشياري و شهامت در بيان حقيقت كوشيده است. چندي قبل خواسته بودند تا درباره كتاب «مصدق 1332-1322» كه دربردارنده گفتوگويي است كه از 8 خرداد 1399 تا 8 تير 1399 با او داشتم، و تابستان گذشته توسط نشر پايان منتشر شد، نكته يا نكتههايي را با دوستداران تاريخ و خوانندگان كتاب در ميان بگذارم. چنانكه از نام كتاب هم ميتوان دريافت، اين كتاب به فعاليتهاي سياسي دكتر محمد مصدق در طول 10 سال، يعني از هنگامي كه به مجلس چهاردهم راه يافت تا پايان نخستوزيري او ميپردازد. پرسشهايي كه در كتاب مطرح شده بر اساس متن مذاكرات مجلس شوراي ملي، روزنامههاي آن دوران، كتابهاي خاطرات و كتابهاي پژوهشي تنظيم شده و ديدگاههاي مختلفي هم در پرسشها گنجانده شده تا خواننده با فضاي سياسي آن دوران بهتر آشنا شود و مجال بيشتري نيز براي نقد و واكاوي مسائل فراهم شود. در پاسخ به دوستاني كه كتاب را خوانده بودند، گفته بودم تنها نكته اين است كه آنچه تجربه كردم، يك كلاس درس بود. در ابتداي كار به خواندن و بازخواني كتابها و منابع مشغول شدم و در ادامه، يكماه به صورت فشرده در حال مكاتبه و مكالمه تلفني با استاد مجلسي بودم كه اين بيش از هر چيزي، براي من يك كلاس درس تاريخ بسيار پربار بود و بهتر و سودمندتر از هر كلاس درسي.
3- استاد مجلسي كتابهايي از رابرت گريوز، هاوارد فاوست، آمارتياسن، فيليپ راث، راجر بوشه، گورويدال، نيكولاي گوگول و... ترجمه كرده و چند داستان نوشته است، نقدها و مقالههاي فراواني درباره فرهنگ، تاريخ و سياست نوشته و مينويسد كه بهطور مستمر منتشر ميشوند، در كتاب «حكايتي از پله دوم» هم روايتي خواندني از زندگي خود ارايه كرده و همه اينها در شناخت زندگي و سلوك او به ما كمك ميكند. اما اگر بخواهيم شخصيت فرهنگي و وارسته او را بهتر بشناسيم كه همواره عاشقانه در خدمت ايران و مردم ايران بوده، بهتر است به سخنان استاد مصطفي ملكيان در مراسم نكوداشت او (اسفند 1397) بينديشيم. ملكيان ميگويد: «متفكران ما دو دسته هستند بخشي خود را خادم مردم و بخشي مخدوم مردم ميدانند. استاد مجلسي خالصانه براي كشورش كار ميكند و يك خادم دلسوز است. استاد مجلسي به تمام معنا خادم وطن و مردم است. كسي كه خادم وطن و مردم است هر كاري از دستش برآيد انجام ميدهد. خيلي از متفكران و عارفان و روشنفكران ما كارهايي را در شأن خود نميبينند و خالصانه رفتار نميكنند. اما من هميشه ديدهام كه ايشان خود را خادم مردم ميداند و هرچه در توان دارد را دلسوزانه ارايه ميكند... همچنين ايشان در نوشتههايش از دشوارگويي پرهيز دارد و ساده و عميق مينويسد. همانطور كه پل ادواردز ميگويد براي عميقبودن، نيازي به دشوارگويي و قلمبهنويسي نيست. وقتي به مشكلات اجتماعي و فرهنگي ميپردازيم، بايد جوري سخن بگوييم كه مردم آن را بفهمند. كساني كه دلسوز هستند بايد حرف خود را ساده بيان كنند تا حرفشان فهميده شود. نه اينكه از عمق سخن بكاهند بلكه ساده سخن بگويند تا حرفشان موثر واقع شود. وقتي مطلبي را با بيان و قلم دشوار ارايه كنيم بر درد و رنج غيرلازم مردم ميافزاييم. بيان پيچيده و دشوار نشانه دانايي نيست... من بارها گفتهام كه هيچ كس از نااميدي سود نبرده، و نوشتههاي اميدبخش همواره سودمند است. استاد مجلسي در عين واقعبيني، نوعي اميد به مخاطب خود منتقل ميكند.»