ايران، ژاندارم جديد آسياي ميانه و خاورميانه
اين تغيير چشمانداز به ويژه در عراق كشور همسايه ايران مشهود است. البته بايد حمايت ايران از عراق از سال 2014 در مبارزه با داعش به كمك نيروهاي مطيع شيعه خارجي كه با شكيبايي در طول سالها تقويت شدهاند را در نظر داشت. بسيج مردمي عراق يا حشدالشعبي از نظر عقيدتي به جمهوري اسلامي نزديك است. با در نظر گرفتن وضعيت افغانستان، عراق كه سالها درگير جنگهاي خارجي و داخلي بوده است علاقه زيادي به حفظ همسايه قدرتمند خود براي تامين امنيت داخلي در برابر تهديدهاي تروريستي دايمي از سوي داعش و القاعده دارد.
به نظر ميرسد در جريان «كنفرانس همسايگان عراق» كه در 28 آگوست بهطور مشترك با پاريس در بغداد برگزار شد، برتري ايران در منطقه در سطح بينالمللي به رسميت شناخته شده باشد. امانوئل ماكرون، اولين رييس دولت غربي كه از زمان سقوط كابل به منطقه سفر كرده، بهطور رسمي به رهبران عراق در مورد حمايت فرانسه اطمينان خاطر داده و خواهان گفتوگو و همكاري مابين قدرتهاي منطقه از جمله كشورهاي عرب نفتخيز حوزه خليج فارس است. اما فراتر از سخنراني رسمي ماكرون و بازديد از كردستان عراق به نشانه احترام به همه جوامع عراق، بازديد از حرم كاظمين، آرامگاه امام موسي كاظم(ع) امام هفتم شيعيان اثنيعشري و دعوت (بنا بر ادعاي شخص ماكرون) از وزير جديد امور خارجه ايران حسين اميرعبداللهيان به پاريس براي گفتوگو در مورد روابط دوجانبه، نشانگر درك كامل ماكرون از نفوذ سياسي واقعي در عراق و فراتر از آن است.
اين اجلاس با حضور وزير خارجه جديد ايران، فرصتي بود تا شاهد حضور مجدد ايران در صحنه منطقه به واسطه دو نماد بارز باشيم. امير عبداللهيان در هنگام گرفتن عكس رسمي به دور از خطاي پروتكل به وضوح موقعيت تهران را به عنوان قدرت برتر منطقهاي و امنيتي با قرار دادن خود در رديف اول كه معمولا مختص سران كشورهاست، نشان داد. انتخاب او براي صحبت به زبان عربي به جاي فارسي كه امري بسيار نادر است، ايران را قبل از شيعه بودن به عنوان يك قدرت مسلمان قادر به محافظت از جهان عرب در مقابل خطر اسلامگرايان افراطي معرفي كرد. ايران ابزارهاي زيادي براي تثبيت اوضاع در آسياي ميانه و افغانستان در اختيار دارد. مسلما اختلافات ميان طالبان و جمهوري اسلامي بر سر موضوعاتي از قبيل كشتار اقليت شيعه هزاره بين سالهاي 1996 تا 2001، ترور روزنامهنگاران و هشت ديپلمات ايراني در مزارشريف در سال 1998، از ديرباز بر روابط و تعهدات فيمابين تاثير زيادي داشته است. اما براي مقابله با دشمن مشترك، ايالات متحده، ايران طبق معمول به انتخاب رويكرد عملگرايانه و نزديكي ديپلماتيك با طالبان كه از مدتها پيش از سقوط كابل آغاز شد، روي آورده است.
به دنبال شكست امريكاييها در افغانستان، تهران همانند روسيه و چين سفارت خود در كابل و ديگر كنسولگريها را در شهرهاي اصلي باز نگه داشت. جمهوري اسلامي طالبان را با واژه سياسي كه براي خود تعيين كردهاند يعني «امارت اسلامي» در نظر ميگيرد و اميد دارد جوامع شيعه افغان كه در دوران طالبان براي مراسم عاشورا عزاداري ميكردند هرگز نگراني نداشته يا قرباني سوءاستفاده از قدرت قرار نگيرند. با بازگشت تدريجي مهاجران افغان به كشورشان و برچيده شدن اردوگاههاي موقت پناهجويان در مرز ايران و افغانستان، تهران تمايل خود را براي افزايش همكاري نشان ميدهد.
طبيعتا جمهوري اسلامي توسط اتحاد عيني با بنيادگراياني كه به يقين با اصول عقيدتي و مذهبي خود در تضاد هستند، همزمان با تقويت ساختار محورهاي قدرت چين و روسيه در راستاي تضعيف واشنگتن در منطقه، تا زمان دست يافتن به جايگاه اصلي خود در منطقه به مبارزه با ايالات متحده ادامه ميدهد. اكنون كشورهاي منطقه به خوبي درك كردهاند كه توافق با تنها قدرت دايمي محلي به نفع امنيت ملي آنهاست. بدون شك طبيعت از خلأ بيزار است و ژاندارم جديد خاورميانه تهران خواهد بود.