گفتوگوي اختصاصي «اعتماد» با عموي پسر ۲۰ سالهاي كه به طرز مرموزي غرق شد
غرقشدگي يا قتل؟
بهاره شبانكارئيان
بيست سالش تمام نشده بود. قرار بود ۱۸شهريور، عازم خدمت سربازي شود. فقط شش روز مانده بود به اعزام كه همراه دوستانش، راهي سفري تفريحي شد. مقصد اين سفر رازآميز، رودخانه زايندهرود بود؛ زايندهرود كه بستر مرگ ميلاد شد . هنوز، هيچ كس نميداند كه بعدازظهر 12 شهريور چه اتفاقي افتاد و ساعات تفريح اين جوانها چطور سپري شد. آنچه قطعي و غير قابل ترديد است اينكه تقدير ميلاد، بعدازظهر 12 شهريور كنار اين رودخانه رقم خورد و ميلاد صيادي، به دلايلي ناشناخته، چشمانش براي هميشه به روي دنيا بسته شد.
جزييات اين حادثه چه بود
جمعه ۱۲شهريور ماه، ميلاد صيادي به همراه پنج، شش نفر از دوستانش، از شهر «كيان» واقع در بخش مركزي شهركرد (استان چهارمحالوبختياري) راهي شهرستان «سامان» شد. به قصد تفريح در كنار رودخانه زايندهرود. اما 30 دقيقه پيش از غروب، امدادگران، بدن بيجان ميلاد را كه مردم از داخل رودخانه بيرون كشيده بودند، به بيمارستان آيتالله كاشاني شهركرد منتقل كردند در حالي كه سر ميلاد، غرق در خون و ريههايش پر از شن بود. پسر جوان، در بيمارستان، به دليل ايست قلبي جانش را از دست داد و در حالي كه بنا به شنيدههاي «اعتماد»، به دليل مشكوك بودن علت مرگ، جسد متوفي، دو روز در سردخانه بيمارستان بود و حالا هم خانواده ميلاد، در انتظار نظر تخصصي پزشكي قانوني هستند، با گذشت هفت روز از اين اتفاق ناگوار، عموي ميلاد در گفتوگو با «اعتماد» حقيقت را كالبدشكافي ميكند؛ در زماني كه چهارديواري باريكي در آرامگاه «صالحين» شهركرد، جسم بيجان ميلاد را در خود جاي داده، تصوير ميلاد مانند يك قاب عكس، تا هميشه در ذهن پدر، مادر و سه خواهرش باقي ميماند.
خانواده از اين غم در هم شكست
بهرام صيادي؛ عموي ميلاد كه رييس يكي از بانكهاي شهركرد است، با غمي كه در دل دارد جملات را بيان ميكند: «برادرم كارگر شهرداري است. پنج سالي از من بزرگتر است. ميلاد تكپسر خانواده بود و فرزند سوم. دو دختر بزرگتر و يك دختر كوچكتر از ميلاد فرزندان برادرم هستند. ميلاد ديپلم داشت و تازه دفترچه خدمتش را براي اعزام به سربازي پر كرده بود. بيست سالش بود. قرار بود ۱۸شهريور، به سربازي اعزام شود. اما هجدهم شهريور مصادف شد با مراسم شب هفت ميلاد.»
با سكوتي تلخ بغضش را فرو ميخورد: «تفريح به همراه پنج، شش نفر از دوستانش در كنار رودخانه زايندهرود، باعث اين غم سنگين شد. ولي حالا، هيچ كدام از دوستانش جواب تلفن ما را هم نميدهند در حالي كه پدر، مادرش و خواهرانش، كمرشان از غم از دست دادن ميلاد، خم شده.»
بهرام صيادي درباره جزييات حادثه و آنچه منطق اعلام خبر مبني بر غرقشدگي را نقض ميكند، با صراحت ميگويد: «به ما گفتند كه اين جوانها حدود ساعت ۳بعدازظهر به كنار رودخانه رسيدهاند. رودخانه زايندهرود عمق زيادي براي شنا كردن ندارد. فقط آن قسمت از رودخانه كه در منطقه امامزاده پيراحمد واقع شده، به اندازه يك دايره، با عمق ۷ متر فرو رفته و اكثر غريقها هم در اين منطقه غرق ميشوند وگرنه عمق رودخانه تا زانوهاي يك فرد بالغ است. ميلاد و دوستانش هم با هدف شنا كردن در اين رودخانه با اين عمق كم نرفته بودند. آنها فقط براي تفريح رفته بودند. حتي اگر يك بچه داخل همين قسمت كمعمق از رودخانه شود، غرق نميشود چه برسد به ميلاد كه شنا هم بلد بود. در همان نقطهاي كه ميلاد در آب افتاده بود، مردم جمع ميشوند و با پايگاه اورژانس تماس ميگيرند. از پايگاه اورژانس تا محل حادثه ۲۰ كيلومتر فاصله است. اما به دليل تاخير در رسيدن اورژانس، ميلاد توسط مردم از رودخانه بيرون كشيده ميشود. حدود نيم ساعت بعد، اورژانس و امدادگران بالاي سرش بودند. ميلاد به هوش بود، اما با سري خونين و ريههايي پر از شن.»
عموي ميلاد با ذهني انباشته از اما و اگر، ادامه ميدهد: «ميلاد آن روز شلوار كماندويي به رنگ كرم قهوهاي پوشيده بود. تيشرت مشكي هم به تن داشت. وقتي او را از رودخانه بيرون آوردند، دست چپش زخمي و سرش ضرب ديده بود. انگار با سنگي بزرگ، به سرش ضربه زده بودند و جاي ورم ناشي از ضربه، در بالاي سرش مشخص بود. موقع عمليات احيا توسط امدادگران فوريتهاي پزشكي، مشكلي در ريههاي ميلاد گزارش شد. براي همين او را به بيمارستان آيتالله كاشاني شهرستان سامان، انتقال دادند. در بيمارستان با سوراخ كردن پهلوهايش، ميخواستند شنهاي وارد شده در ريههاي او را خارج كنند، اما ميلاد ناگهان دچار ايست قلبي ميشود و جانش را از دست ميدهد.»
لحن پريشان اين مرد عزادار سردرگم و گيج از اين اتفاق را جملاتش تكميل ميكند: «شما بگوييد؛ كسي با لباس، وارد رودخانه ميشود؟ آن هم براي شنا؟ آن هم در عمقي كم؟ حتي جورابهايش را هم در نياورد؟ گوشي موبايل، كيف پول و كليدهايش همه در جيب شلوارش بود. نهتنها ميلاد، هيچكس ديگري با اين وضعيت به داخل آب نميرود. چه برسد براي شنا. جدا از اين وضعيت، چرا ريههايش پر از شن شده؟ ريههاي پر از شن ميلاد نشان ميدهد مدت زمان زيادي، سرش زير آب قرار گرفته و نتوانسته تنفس كند. وقتي به خانوادهاش اطلاع دادند وآنها به بيمارستان رسيدند، كار از كار گذشته بود.»
حبيبالله رياحي، امدادگر حاضر در روز حادثه، مرد 33 سالهاي است كه علاقه به شنا، او را به سمت فراگيري «نجات غريق» هدايت كرد.رياحي در خصوص روز حادثه براي «اعتماد» اينطور ميگويد: «وقتي به محل حادثه و كنار رودخانه رسيدم، با دو نفر مغروق مواجه شدم. مردم، ميلاد و دوستش را از رودخانه بيرون كشيده بودند. ميلاد حالش وخيمتر از دوستش بود و ريههايش پر از شن شده بود. براي همين احيا به سختي انجام شد و او را با آمبولانس به بيمارستان رساندند. حدود يك ربع بعد، ميلاد در بيمارستان جانش را از دست داد اما دوستش، پس از چند روز كه در بيمارستان بستري بود، مرخص شد. چندين فيلم توسط مردم از لحظه نجات ميلاد گرفته شده. در تمامي اين فيلمها، ميلاد با تيشرت و شلوار از رودخانه بيرون كشيده شده است.»