ادامه از صفحه اول
20 سال براي زنان افغانستان
پس از تسخير پنجشير، اميدها براي يك مبارزه مسلحانه موفقيتآميز با طالبان در هالهاي از ابهام فرو رفت. شكي نيست كه دعوت احمد مسعود به قيام «عمومي» - اينبار: نه الزاما مسلحانه- به ترك خوردن اين فضاي يخزده كمك بسياري كرد و البته نبايد از تاثير شهادت يك انسان فهيم و «خوب» در يك عمليات تجاوزكارانه هم غفلت كرد. اما نكته بسيار حائز اهميت آن است كه اين دعوت، بدون اينكه از سوي منبع خاصي هدايت شود، توسط مردم به يك مبارزه مدني خشونتپرهيز ترجمه شده است. در دو، سه روز گذشته، مردمان بيسلاح و به ويژه زنان، معضلي پيش پاي طالبان گذاشتهاند كه در تمام عمر ترور- مبناي خويش تجربه نكردهاند. اينك دشمن طالبان، «مردان مسلحي» كه پشت سنگرها يا در كوي و برزن باشند نيستند، بلكه «زنان بيسلاحي» هستند كه آغوش بر گلوله ميگشايند. كمك گرفتن از داعش خراسان يا القاعده و انداختن گناه خشونت به گردن آنها هم كه اصولا مغاير با ادعاي تسلط طالبان است. طالبان با پديده جديدي مواجه شده است و بهطور طبيعي دريافته كه اگر نيروي ذاتي خشونتطلبياش را رها كند، در عرض چند روز، تبديل به ضدقهرمان سناريويي ميشود كه تربيتيافتگان بيست سال آزادي طراحي كردهاند. فقط بيست سال آزادي كافي بود تا در نسلي از مردم و به ويژه زنان افغانستان چنان ذهنيتي از شهروندبودن و زن بودن پرورش يابد كه حالا آنها در حال عينيتبخشيدن به معناي يك مبارزه مدني خشونت پرهيزند. براي طالباني كه منابع مالياش كفاف حل مشكلات فراوان كشور را ندارد و از سازمانهاي نظارتي جاافتاده هم برخوردار نيست، از دست دادن اسلحه «خشونت» مساوي است با خلع سلاح در برابر انبوه كساني كه شريعت تندروانه را قبول ندارند. اگر رهبران مخالفان بتوانند از اين خلع سلاح با هوشمندي استفاده كنند، توان اِعمال اراده خويش بر طالبان را خواهند داشت. پاشنهآشيل طالبان، به رسميتشناخته شدن توسط كشورهاي جهان است. رهبران مخالفان بايد با اصل قراردادن مبارزات خشونتپرهيز، ضمن مدونكردن خواستههاي معترضان در قالب گزارههاي عيني قابل تبديل به قانون و البته توزيع قدرت، تلاش بينالمللي براي گره خوردن اين خواستهها به رسميتشناخته شدن دولت آينده افغانستان را صدچندان كنند.
كنون با خرد بايد انباز گشت
پس، شايد بايد چشمها را شست و به «سياست» و «مواجهه» و «مقابله» و «قدرت» و «تفوق» و «پيروزي» و «شكست» و «عزت» و «ذلت» طور ديگر نگريست، شايد بايد با پسرفتن پيش رفت، شايد بايد به قول لائوتزو، بدون رقابت غلبه كرد، بدون سخن گفتن پاسخ داد، در بيعملي عمل كرد و با نرمي بر سختي فائق آمد: لائوتزو ميگويد:
انسان، نرم و لطيف زاده ميشود
و به هنگام مرگ خشك و سخت ميشود.
گياهان هنگامي كه سر از خاك بيرون ميآورند نرم و انعطافپذيرند
و به هنگام مرگ خشك و شكننده.
پس هركه سخت و خشك است
مرگش نزديك شده
و هركه نرم و انعطافپذير
سرشار از زندگي است.
سخت و خشك ميشكند.
نرم و انعطافپذير باقي ميماند.
او در جاي ديگر ميگويد:
هيچچيز در اين جهان
چون آب، نرم و انعطافپذير نيست.
با اين حال براي حلكردن آنچه سخت است
چيز ديگري ياراي مقابله با آب را ندارد.
نرمي بر سختي غلبه ميكند
و لطافت بر خشونت.
همه اين را ميدانند
ولي كمتر كسي به آن عمل ميكند.
بگذاريد مطلب خود را با اين گفته سعدي در «نصيحهالملوك» به پايان ببريم كه: تا دفع مضرت دشمن به نعمت ميتوان كرد، خصومت نتوان كرد كه خون از مال شريفتر است.