مرگ رنه گروسه
مرتضي ميرحسيني
بيشتر دانشجوهاي رشته تاريخ در نيم قرن اخير - فرقي نميكند متعلق به چه دوره و نسلي باشند - رنه گروسه را با كتاب «امپراتوري صحرانوردان» به ياد ميآورند. كتاب را اوايل دهه 1350 خورشيدي عبدالحسين ميكده به فارسي ترجمه كرد و روايتي است از زندگي قبايل صحراگرد آسيا كه با دوران تاخت و تاز سيتها و هونها شروع ميشود تا مغولستان قرن هجدهم ادامه مييابد. اين وسط به چگونگي ظهور و بالندگي مغولان هم ميپردازد و ماجراي يورشهاي آنان به غرب را نيز بازخواني ميكند (ايران براي مغولان بخشي از اين غرب جغرافيايي بود، هر چند آنان از سرزمين ما هم جلوتر رفتند و از يكسو به مرزهاي مصر رسيدند و از سوي ديگر تا اروپاي شرقي را گرفتند). گروسه در زمان خود، پيشگام مطالعات شرقشناسي بود و متفاوت با بيشتر كساني كه به اين عنوان «شرقشناس» مشهورند، واقعا به تاريخ و فرهنگ آسيا مسلط بود و فراتر از كليگوييهاي مرسوم و تحليل و تفسيرهاي قالبي و كليشهاي، به راستي حوادث و تحولات تاريخي را ميشناخت. در دانشگاه رشته تاريخ ميخواند كه بيمار شد و از ادامه تحصيل – حداقل به شكل رسمياش – بازماند. به دانشگاه برنگشت، اما مطالعه و پژوهش را رها نكرد و با تلاش شبانهروزي، به دانشمندي خودآموخته در حوزه تاريخ آسيا تبديل شد. كسي براي گروسه فرش قرمز پهن نكرد و هيچ دري هم خود به خود براي او باز نشد، اما بعد از انتشار نخستين آثارش، همه، حتي سختگيرترين و متكبرترين اساتيد رشته تاريخ، برتري او در حوزه مطالعاتياش را پذيرفتند و به ميل يا اكراه تحسينش كردند.
در جنگ اول جهاني براي كشورش جنگيد و در يكي از درگيريها به شدت زخمي شد. بعد از پايان اين جنگ، به افتخار خدمت نظامي و زخمي كه يادگار آن بود نشان افتخار گرفت و وزن و وجاهتش بيشتر شد. عمرش در پاريس به مطالعه و پژوهش و تدريس گذشت و مدتي هم با عنوان مدير يا سرپرست با موزههاي گيمه و سرنوسچي همكاري كرد. محقق و نويسنده پركاري بود و به جز كتابهايي كه نوشت و منتشر كرد – كه در ميانشان «چنگيزيان» و «جنگهاي صليبي» نيز به فارسي ترجمه شدهاند– عضو اصلي يا افتخاري شوراي نويسندگان چند ژورنال عملي و مجله فرهنگي هم بود. اواخر دهه 1920 ميلادي به آسيا سفر كرد و كشور ما را – كه دو فاتح بزرگ صحرانورد، چنگيز و تيمور به آن تاخته بودند – از نزديك ديد. گروسه درباره برخي تحولات مهم تاريخ هم تحليلهاي جالب قابلاعتنايي داشت. مثلا ميگفت از زماني كه صنعت ساخت سلاحهاي آتشين شكوفا شد و مردم شهرنشين به توپهاي جنگي مجهز شدند، دوره برتري نظامي صحرانوردها هم به پايان رسيد. شيوههاي جنگي مردان بيابان – كه البته هنوز سرسخت و متهور بودند – در مواجهه با آتش سنگين توپخانهها كارايي نداشت و نتيجه زورآزمايي دوطرف، حتي پيش از شروع درگيريها معلوم بود. از آن پس عصر فاتحاني مثل چنگيز كه «مولود خلقالساعه خود زمين و فرزند بدبختي و پسر گرسنگي و زاييده فقر و فاقه بودند» به پايان رسيد و دوره قهرماني امثال ناپلئون بناپارت كه تمدن شهري را نمايندگي ميكردند شروع شد. گروسه پنجم سپتامبر 1885 در اوبه متولد شد، 67 سال عمر كرد و سال 1952 در چنين روزي در پاريس درگذشت.