ترا روزي بهشت آمد مرا سنگ
منم چون مرغ در دامي گرفته دري در بسته و بامي گرفته
چو طوطي ساخته با آهنين بند به تنهايي چو عنقا گشته خرسند
تو در خرگاه و من در خانه تنگ ترا روزي بهشت آمد مرا سنگ
چو من با زخم خو كردم درين خار نه مرهم باد در عالم نه گلزار
دو روز عمر اگر داد است اگر دود چنان كش بگذراني بگذرد زود
بلي چون رفت بايد زين گذرگاه ز خارا به بريدن تا ز خرگاه
نظامي