• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5023 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۱ شهريور

بازگشت به اصل خويش

مهدي نيكوئي

مدت‌ها نمي‌نوشت. مدت‌ها سخن نمي‌گفت و مدت‌ها بود كه تمايلي به سخن گفتن نداشت. بريده بود؛ از خويش، از اطرافيان و از جامعه. سخنانش را نمي‌فهميدند. از تكرار حرف‌هاي قديمي خسته شده بود اما همچنان همان حرف‌هاي قديمي هم خريداري نداشت.
نمي‌دانست مشكل كجا است. نمي‌دانست چرا جامعه و حتي همفكران قديم از درك كلامش بازمي‌ماندند. كجاي مفهوم حقوق حيوانات چنان دشوار يا غيرطبيعي مي‌نمود؟ بدون يافتن پاسخ، نمي‌توانست ادامه دهد. شايد خودش از جهان ديگري بود. شايد اين حرف‌ها به درد جامعه يا سياره‌اي ديگر مي‌خورد. شايد هم زمان مناسبي براي پرداختن به چنين موضوعاتِ برآمده از «شكم‌سيري» نرسيده بود.
روزها و ماه‌ها به جامعه و مخاطبانش انديشيد. به مشاهده نشست و دليلي براي هر اقدام‌شان جست. هر مشكل و هر نظري در جامعه، افراد را دودسته كرده بود. برخي طرفدار اين بودند و برخي طرفدار آن. برخي روي مردان تمركز داشتند و برخي روي زنان. برخي سياست داخلي را مي‌ديدند و برخي سياست خارجي را. برخي بر تيرگي‌ها تمركز داشتند و برخي روشن‌بين بودند.
 شايد مهم‌تر از همه، بسياري به عقل احترام مي‌گذاشتند و انگشت‌شماري هم به قلب. يادش آمد كه برخي از مخالفان حقوق حيوانات، به او گفته بودند كه «ابتدا بايد مشكلات بشريت 
را حل كرد.»
راهي به نظر نمي‌رسيد. بايد شكست را مي‌پذيرفت. بايد با دوگانگي‌ها كنار مي‌آمد. جمعِ اضداد غيرممكن بود. خسته و نوميد به غروب خورشيد زل زده بود كه رهگذري ظاهر شد؛ درويشي كه از زيارت آرامگاه مراد خود مي‌آمد. ممكن بود پاسخ خود را نزد او بيابد؟ ممكن بود حضورش نشانه‌اي باشد؟ نزدش شتافت. كوچك‌ترين اميد، به از نااميدي بود. پس از آغاز سخن، خاموش شد تا شايد اين‌بار، پاسخ او را بيابد. يك دوبيتي چنان او را ميخكوب و شايد بيدار كرد كه فقط دو كلمه از آن به يادش ماند: «وحدتِ وجود».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون