سي سال و بيستوپنج فيلم
حسن لطفي
اينكه ژان پل بلموندوي سيساله كتاب خاطراتش را در سال 1963 مينويسد و در آن از بيستوپنج فيلمي كه بازي كرده، ميگويد و از همه مهمتر براي كتاب نام «سي سال و بيست و پنج فيلم» را انتخاب ميكند، دليل اصليام براي اين ادعا است كه اين بازيگر- بوكسور فرانسوي از اعتماد به نفس بالايي برخوردار بوده است؛ اعتماد به نفسي كه ميتواند از دوران جوانياش و در رينگ بوكس و زمين چمن فوتبال شروع شده و جلوي دوربين به كمال رسيده باشد.
شايد هم اينطور نباشد و تنها بازياش در فيلمهاي منحصربهفردي همچون از نفس افتاده، دو زن، لئون موريل كشيش و... به او چنين اعتماد به نفسي داده باشد.
البته درست كه نگاه كنيم دليل اصلياش چندان مهم نيست.
همانطوركه مهم نيست، بدانيم، اگر او ميدانست قرار است رييس جمهور كشورش در مراسم تشييع جنازهاش شركت كند چه حسي پيدا ميكرد. احتمالا كمي خوشحال ميشد و بدش نميآمد بتواند ياراي تماشاي اين مراسم را داشته باشد.
اما از آنجاييكه مردگان در واقعيت قدرت مردگان بعضي از فيلمها را ندارند در حال حاضر چنين امكاني موجود نيست و ژان پل بلموندو- در صورت علاقهاش به حضور مردان سياست در پي تابوتش- متوجه برآورده شدن آرزويش نميشود. (شايد هم ما اينطور تصور ميكنيم) اما بر خلاف ژان پل بلموندو، علاقه امانوئل مكرون (رييسجمهور فرانسه) مقامات عاليرتبه و شخصيتهاي برجسته فرانسوي به اين بازيگر يا بهتر بگويم دنياي سينما كاملا
مشخص است.
(همانطوركه معلوم است دور بودن نسبتا طولاني بلموندو از عالم سينما و كمكارياش در كهنسالي باعث فراموشياش نشده) دنيا با برگزاري مراسم وداع با او متوجه اين امر شد.
راستش را بخواهيد از وقتي بخشهايي از اين مراسم را ديدهام بيشتر از ژان پل بلموندو به اسطورهاي سينما و هنر كشور خودمان فكر ميكنم كه هنگام بدرقهشان هيچوقت در ميان شركتكنندگان چهره صاحبنام دنياي سياست نبود (اگر هم بود در حد وزير ارشاد يا وزير مرتبطي بود) اگر هم بود در بدرقه هنرمنداني بود كه انگار ربطي به دنياي سياست داشتند.
با آنكه شهرت عزتالله انتظامي، شجريان بزرگ، عباس كيارستمي، احمد شاملو، مهدي اخوان ثالث، جمشيد مشايخي، خسرو شكيبايي، علي حاتمي، محمدعلي فردين، احمد محمود و... همچون ژان پل بلموندو عالمگير نبود اما هركدامشان براي هنر اين كشور اسطورهاي تكرارناشدني بودند.
اسطورهاي كه اگر رييسجمهوري، شخصيت برجستهاي و... در مراسم وداع او شركت ميكرد به آن مراسم اعتبار نميبخشيد، از آن مراسم اعتبار كسب ميكرد.
گمانم امانوئل مكرون هم به دنبال آن اعتبار بوده. البته وظيفه و علاقه و مشاوره درست و مهم دانستن هنر و بزرگواري خودش هم ميتواند كنار اين دليل نشسته باشد.