گرينكارت آرنولد
مرتضي ميرحسيني
نمونه كامل انسان بااستعداد و سختكوشي است كه در جستوجوي فرصتهاي بيشتر و موفقيتهاي بزرگتر از كشور جنگزده و- در آن زمان - نسبتا فقير خود بيرون زد، در سرزمين ديگري مقيم شد و در آنجا به روياهايي كه در سر داشت، رسيد. قرن بيستم و بيستويكم پر از چنين مردان و زناني است، اما آرنولد شوارتزنگر اتريشي كه سال 1983 در چنين روزي شهروند ايالات متحده امريكا شد، از قهرماني در ورزش بدنسازي و بعد بازيگري در سينما به شهرت رسيد و چند سالي هم فرماندار كاليفرنيا بود حتما يكي از مشهورترينهاست. حتي امروز كه 74امين سال زندگياش را تجربه ميكند همچنان طرفداران زيادي دارد و مثلا بيشتر از 22 ميليون نفر صفحه اينستاگرام او را دنبال ميكنند. احتمالا بيشتر ما آرنولد شوارتزنگر را با مجموعه فيلمهاي «نابودگر» ميشناسيم كه قسمتهاي اول و دوم آن اواسط دهه 1980 و اوايل دهه 1990 ميلادي ساخته و اكران شد. آن سالها، سالهاي اوج سينماي شوارتزنگر بود و چند فيلم از بهترين فيلمهايش- مثل كماندو (1985) و شكارچي (1987)- به همان دوره برميگردند. دو سال بعد از پايان جنگ دوم جهاني در تال اتريش متولد شد. پدرش پليس بود و سابقه خدمت به نازيها را هم در كارنامه كارياش داشت و همين موضوع، زماني كه آرنولد براي رسيدن به فرمانداري كاليفرنيا رقابت ميكرد دستمايه تبليغات رقباي انتخاباتياش شد. از همان نوجواني ورزش را جدي گرفت و بعد از چند موفقيت كوچك و محلي، پيش از 20 سالگي چند قهرماني كشوري و اروپايي را هم كسب كرد. حتي زماني كه مشغول خدمت اجباري يكساله در ارتش اتريش بود نيز اجازه شركت در مسابقات و البته كسب قهرماني را داشت. اما - چنانكه خودش بارها گفته- از زندگي در اتريش راضي نبود و بزرگترين موفقيتهاي ورزشي هم او را آرام نميكرد. از 10 سالگي به امريكاي ثروتمند و پرزرقوبرق فكر ميكرد و زماني كه 23 سال داشت (سال 1970) بعد از درخشش در مسابقات مستر المپيا در نيويورك تصميم به ماندن در اين كشور گرفت. گويا آن زمان قوانين پذيرش مهاجر در ايالات متحده امريكا قوانين سخت و پيچيدهاي بود و آرنولد چندسالي مثل مهاجري غيرقانوني در آن كشور زندگي كرد (جالب اينكه همان سال 1970 در فيلمي با عنوان «هركول در نيويورك» بازي كرد) . چند سال بعد مجوز رسمي اقامت گرفت، در كنار بدنسازي به كلاس بازيگري رفت و اصول اوليه اين كار را آموخت و با نامنويسي در كالج سانتا مونيكا (كاليفرنيا) ادامه تحصيل هم داد. دوران ورزش حرفهاي او حدود 15 سال (از 1965 تا 1980) ادامه داشت و با قهرماني در مستر المپيا سيدني به پايان رسيد. بين اين قهرماني آخر و قهرماني قبلياش 5 سال فاصله افتاده بود و از اينرو آن زمان، اين موفقيت را «بازگشت» ناميدند. بعدتر با حمايت حزب جمهوريخواه قدم به سياست گذاشت و در اين ميدان هم - البته به پشتوانه شهرت فراوانش - به موفقيت رسيد. او را يكي از موفقترين چهرههاي روزگار ما ميشناسند و تقريبا در هر مصاحبهاي از او پرسشي درباره «موفقيت» و چگونگي رسيدن به آن ميكنند. پاسخ او بيشتر وقتها يكسان است: هميشه تصويري از آنچه ميخواهيد به آن برسيد در ذهنتان داشته باشيد و سخت و جدي براي تبديل اين تصوير به واقعيت تلاش كنيد.