نگاهي به كتاب «فلسفه علم تاريخ»
چراغ راه آينده؟
خداداد خادم|كتاب «فلسفه علم تاريخ؛ از روشنگري تا پساتجدد» اثر رابرتام. برنز، هيو ريمنت - پيكارد به اهتمام عباس منوچهري و جمعي از مترجمان ترجمه و از سوي سازمان سمت در 520 صفحه با شمارگان 5خخ نسخه و قيمت 82 هزار تومان منتشر شد.
مجموعه «نظريه و روش در مطالعات تاريخي» كه كتاب حاضر در زمره آن قرار ميگيرد، مجموعه كتابهايي است كه به قصد رفع خلأهاي نظري و روششناختي در پژوهش و آموزش تمامي شاخههاي مطالعات تاريخي در ايران و با توجه به رويكردهاي ميانرشتهاي، فراهم آمده است. اين مجموعه حاصل اجراي يكي از طرحهاي «نيازسنجي منابع كمكدرسي و مبنايي براي دانشگاهها» است كه از دهه هشتاد شمسي در «سمت» آغاز شده و همچنان ادامه دارد. فهرست جامع و روزآمدي از عناوين اين مجموعه، در انتهاي هر مجلد، جهت اطلاع خوانندگان علاقهمند، ضميمه شده است.
اين كتاب به عنوان اثري مبنايي براي دانشجويان مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته تاريخ براي دروس «فلسفه تاريخ» و «فلسفه علم تاريخ» قابل استفاده است. همچنين دانشجويان مقطع كارشناسي رشته فلسفه نيز ميتوانند براي درس «فلسفه تاريخ» از آن استفاده كنند. اميد است كه علاوه بر جامعه دانشگاهي ساير علاقهمندان نيز از آن بهرهمند شوند.
در مقدمه اين كتاب آمده است: «مطالعه فلسفي تاريخ و تاريخنگاري، چه به مفهوم تجزيه و تحليل روش تاريخي و چه به معناي شناخت قانونمنديهاي تحولات تاريخي، همواره نقشي تعيينكننده در شكلگيري نگرشهاي توسعه بهطور عام و نظريههاي توسعه اجتماعي بهطور خاص، داشته است. تاريخنگاري، با وجود اينكه گزارش گذشته است، الهامبخش آينده جوامع بشري بوده است؛ «گذشته، چراغ راه آينده». نگاهي به تاريخِ تاريخنگاري نشان ميدهد كه هرچه به دوره معاصر نزديكتر ميشويم، نقش مطالعات تاريخي نه به عنوان گزارش «حادثه»، بلكه به عنوان درك «تحول»، پررنگتر شده است، هرچند نبايد از ياد برد كه مقدمه كتاب گرانسنگ عبدالرحمنبن خلدون، تاريخالعبر، با قدمتي ديرينه، سلسلهجنبان شناخت تحليلي تاريخ بهشمار ميرود. مطالعات گسترده و ژرف پژوهشگران تاريخ در گذشته، خواه و ناخواه براي يافتن الگوهاي معين تحولات بوده است تا از رهگذر آن بتوان به گمانهزني درباره آينده دست زد و از هنگامي كه دانش بشري در خدمت ساختن آيندهاي بهتر براي انسان قرار گرفته است، اهميت دركي نظاممند از قوانين و قواعد حاكم بر تحولات تاريخي دوچندان شده است.»
در ادامه نيز آمده است: «اهميت كتاب حاضر در معرفي و تحليل مشهورترين فلسفههاي تاريخ همراه با گزيدههايي كليدي از آثار متون كلاسيك مطرح در اين زمينه، باعث شد پس از دريافت پيشنهاد «سمت» از مترجمان آشنا با مباني فلسفه اجتماعي درخواست كنيم در چارچوب يك همكاري جمعي، به ترجمه اين اثر گرانقدر دست يازند تا پژوهشگران، دانشجويان و علاقهمندان به رشتههاي مختلف علوم انساني و نيز دستاندركاران حوزه توسعه و بهويژه توسعه اجتماعي، از منبعي ارزشمند بهرهمند شوند.»
فصل اول كتاب به بررسي پيوند تاريخي ميان فلسفه با تاريخ و برنماياندن برخي مسائل كه بهطور عام در سنتهاي فلسفي مطرح ميشوند، اختصاص يافته است. مطرح شدن مسائلي از اين دست مرهون تلاشهاي تاريخدانان بوده است. يكي از هدفهاي اصلي اين فصل اقناع مخاطب در اين زمينه است كه نظريهپردازي فلسفي نه تنها در حوزه مطالعات تاريخي موضوعيت دارد، بلكه از بخشهاي لايتجزاي اين حوزه مطالعاتي نيز بهشمار ميرود. اين خواسته ما بهرغم داعيه افرادي نظير جفري رودولف اِلتون است كه باور داشته است: «فلسفهورزي در باب واقعيت دانش تاريخي يا ماهيت انديشه تاريخي مانعي در برابر عمل تاريخ هستند» (Elton, 1969, p. vii). ما دعاوياي از اين دست را اساسا خطا ميدانيم. مولفان نُه فصلي كه بعد از فصل اول ميآيند نيز به نُه مبحث محورياي پرداختهاند كه (تا به امروز) در حوزه فلسفه علم تاريخ مطرح شدهاند. هر يك از اين فصول با پيشدرآمدي انتقادي آغاز شده و آنگاه بهدنبال اين پيشدرآمد، منتخباتي از متون اصلي نيز آمده است. بهمنظور اينكه متون اصلي براي دانشجويان قابل فهمتر باشند، در بسياري از مواقع آنها را ويرايش كردهايم. البته پيشاپيش دانشجوياني را كه در پي پژوهش متون و نوشتههاي اصلي فيلسوفان علم تاريخ هستند، از اين واقعيت آگاه كردهايم كه بخش عمده اين متون ديرياب و ديرفهماند. سه نقطههايي كه در خلال متون اصلي آوردهايم نشان از نوع تغييراتي دارد كه بر آن متون اعمال شدهاند. فصول پاياني كتاب نكاتي دربر دارد كه در فصول ابتدايي بدانها اشاره شده است، اما با وجود اين، خواندن كتاب را از هر يك از فصلها ميتوان شروع كرد و از همين رو نيز مطالعه كتاب مستلزم رعايت نظم ترتيبي فصول نيست. در پشت جلد اين اثر نيز ميخوانيد: «در اين كتاب، سير تحول انديشه فلسفي درباره تاريخي طي 250 سال گذشته ترسيم شده است. ساختار كتاب اينگونه است كه گزيدهاي از متون كليدي ارايه و سپس بحثهاي تبييني و انتقادي جديد مطرح ميشود. هدف اين بوده است كه با اين روش، آثار انديشمنداني چون هيوم، هردر، هگل، ديلتاي، نيچه، هايدگر و فوكو براي دانشجوياني كه شناخت قبلي نسبت به فلسفه غرب ندارند قابل فهم شود. در مقدمه و فصلهاي نهگانه كتاب مكاتب فكري متقابل بررسي ميشوند. طي اين بررسيها، سرچشمههاي جريانهاي معاصر در اين رشته معلوم ميشود و ارتباط تأملات كليتر فلسفي با مطالعات خود تاريخ روشن ميشود. در اين ميان، به بحث پيوند ميان فلسفه تاريخ و نظريه فرهنگي و ادبي كه در دهههاي اخير توسعه يافته نيز اشاره ميشود.»