• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5025 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۳ شهريور

نگاهي گذرا به نوع اجرا و هنر بازيگري در سريال «خانه كاغذي»

آن نگاه ِ چشم تو

ابراهيم عمران

هيچ‌گاه قائل به مقايسه كار هنرپيشه‌هاي خارجي و داخلي نبوده‌ام. چه كه از اساس اين قياس نابجا و دور از حقايق اوليه و شرايط بازيگري است، ولي به ناچار و با توجه به شرايط پيش‌آمده بعد از كرونا؛ ديدن سريال‌هاي ايراني از روي اجبار! و سريال‌هاي خارجي از روي اختيار؛ اين نگره را در برخي اذهان تقويت كرده است. پس از اين پيش‌قلياني كوتاه به قول قدما؛ نقبي زده خواهد شد به سريال اسپانيايي «خانه كاغذي» كه در ايران نيز گويا مخاطب زيادي دارد و فصل سوم آن با پنج قسمت در روزهاي اوليه، ديده شده است و جدا از بازتاب‌هاي مرسومش؛ مي‌تواند دريچه قياس ابتدايي نوشته را نيز كمي باز نمايد. بي‌توجه به نام بازيگران اين مجموعه و شناختن يا نشناختن آنها در ميان غول‌هاي بازيگري دنيا؛ نگاهي گذرا به يكي، دو پلان از آخرين قسمت فصل سوم مي‌شود و مقايسه‌اي جزيي با سريال خانگي اين روزهاي داخل كشور. شخصيت «توكيو» در اين اثر كه به نوعي روايت‌كننده و سمپات كار بود در پايان كار كشته مي‌شود. 
فقط نگاه شود به نوع اجراي اين صحنه در فضايي پرتنش و پرتحرك با شليك فراوان گلوله كه مي‌تواند زمختي و سنگيني ميزانسن و دكوپاژ را برتر از هنر بازيگر، نزد مخاطب افزون نمايد. ولي بر عكس با تمهيد كارگردان و با كمترين ديالوگ «توكيو» چنان بازي‌اي ارايه مي‌دهد در كسري از ثانيه كه كمتر مخاطبي است بتواند اشك‌هايش را پنهان كند و آن چشمك پاياني در برابر حريف ناساز و بد سگال و انفجار نارنجك؛ هر چند يادآور سكانس «لئون حرفه‌اي» مي‌تواند باشد؛ ولي آنچنان مخاطب را درگير مي‌كند كه براي دقايق يا ساعاتي اين دلِ دل‌دادگي و همذات‌پنداري مي‌تواند در يادها بماند. اين چند پلان و سكانس خانه كاغذي مقايسه شود مثلا با اوج سكانس‌هاي «زخم كاري» و بازي بازيگران آن. چون هدف و غرض مقايسه است نام سريال آورده شده است و هيچ‌گونه له و عليه اين اثر؛ مقصود نوشتار نيست. 
سكانس درگذشت دختر مالك در بيمارستان و بازي يكنواخت و ميميك صورت تكراري و هميشگي هنرپيشه آن و اداهاي غيرواقعي با پرگويي‌هاي غيرلازم مي‌تواند تفاوت و نوع نگاه كارگردان و نويسنده و بازيگر را به خوبي به مخاطب پيگير و حرفه‌اي بازگو كند. آنجا كه با كمترين ديالوگ و با بيشترين حس و بهره گرفتن از نگاه درست؛ مخاطب صحنه را باور مي‌كند و با آن مي‌گريد و به وجد درد‌آور روحي مي‌رسد و اينجا چرا مرگ دختربچه بيگناه هيچ حس ترحم و ناراحتي را القا نمي‌كند؟ و برعكس مخاطب مي‌تواند همزمان به كارهاي ديگرش نيز بپردازد! يا سكانس تصادف باسمه‌اي در جاده كه هر مخاطبي مي‌تواند حدس بزند اين اتفاق رخ خواهد داد با آن همه پيش‌زمينه از سرايدار خانه گرفته تا بزرگ و كوچك كه به تماشاگر داده‌اند. نمي‌دانم اگر زياد بگوييم؛ عده‌اي انگ و داستان لولهنگ معروف را پيش خواهند كشيد و اگر هم نگوييم با اين مقايسه‌هاي در ذهن چه كنيم؟ آخر تا كي مي‌توان با برچسب سانسور (كه وجود دارد و كتمان نمي‌شود كرد) بي‌كيفيتي كارها را توجيه كرد؟ اميدوارم تك‌سكانس قسمت پنجم خانه كاغذي؛ ذهن‌هاي كاغذي مانده در دهه‌هاي چهل و پنجاه را به خود آورد و اولين زخم كاري بر ذهن‌شان وارد آيد و مانند تيم خانه كاغذي براي مخاطبان دنيا و بالمال و لاجرم براي مخاطب ايراني! و توكيو ممنونيم ازت كه با يك چشمك و يك لبخند؛ ساعت‌ها درگيرمان كردي و ثابت كردي مي‌توان در ادامه كار نباشي ولي آن تك‌سكانست تا پايان اثر باقي بماند...

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون