احياي جهاد سازندگي، بازگشتي بيتوجيه
عبدالحسين طوطيايي
وزير جهاد كشاورزي گفت: «اين وزارتخانه به زودي لايحهاي براي احياي جهاد سازندگي در راستاي توسعه پايدار روستايي و حمايت از توليد در اين مناطق به دولت تقديم ميكند.» وي درگفتوگو با خبرنگاران افزود: «با توجه به دستور رييسجمهوري مبني بر احياي جهاد سازندگي و مديريت يكپارچه در روستاهاي كشور به زودي در وزارت جهاد كشاورزي برنامهريزي به منظور تحقق اين مهم با مديريت مناسب براي حمايت از توليد روستاها با تقديم لايحهاي به دولت پيشنهاد و اجرايي شدن آن مورد توجه قرار ميگيرد.» از دهه 40 به تدريج گسترش شهرنشيني و گسل روزافزون بين شهر و روستا كه در كشورمان شتاب گرفت و حتي به حوزه مديريت كشاورزي تسري و آنها را نيز در شهرها مستقر كرد. كاستن از چنين گسلي كه هر روز بر عمق و امتداد آن افزوده ميشد ازجمله مطالبات جنبش ضد استبدادي سال 57 كشورمان به حساب ميآمد. مطالباتي كه از همان آغازين انقلاب، دستمايه نقدها و خردهگيريهاي بعضي جريانات و ديدگاههاي سياسي نيز شده بود. بنابرين قابل انتظار بود كه مديريت نوپاي كشور، كاستن از اين فاصله عميق را در سرلوحه برنامه پيش روي خود قرار دهد. در چنين زمينهاي ستاد فراگير جهاد سازندگي با هدف بهبود معيشت و افزايش رفاه زندگي جامعه روستاييان به فرمان بنيانگذار انقلاب اسلامي در بهار 1358 تاسيس شد. روستايياني كه در آن زمان 75 درصد از جمعيت كشور را تشكيل ميدادند . ستاد جهاد سازندگي قاعدتا بنا بر آن داشت تا با پشتيباني نيروهاي داوطلب، به عنوان يك تشكل مردمنهاد و برخاسته از آرمانهاي انقلاب عمل كند. اما اين نهاد از همان آغاز با چند خطاي راهبردي آغاز به كار كرد كه با مرامنامه تشكيل آن همسو نبود. اختصاص درآمد يك روز نفت براي پشتيباني مالي و تامين هزينه اين ستاد، آن را از حمايت مردمي جدا و در زيرمجموعه تشكيلات دولتي قرار داد.
از طرفي هم به تدريج نيروهاي داوطلب جاي خود را به انبوه جوانان جوياي كار دادند. نيروهايي كه به تدريج به كادر ثابت و حقوقبگير اين ستاد فراگير تبديل شدند. اما خطاي راهبردي بزرگتر آن بود كه برنامههاي حمايتي براي روستاييان به جاي تلاش براي توسعه كشاورزي، حمايتهاي رفاهي و بهبود تسهيلات زندگي براي آنان را در دستور كار خود قرار داده و در حقيقت به جاي افزايش مهارت در ماهيگيري ماهي دادند. روندي كه الزاما به توسعه كشاورزي و افزايش توليد ناخالص در اين بخش منتج نميشد. ديري نپاييد كه رخداد جنگ هشت ساله هم موجب شد كه بسياري از نيروهاي داوطلب در اين ستاد در جبهههاي جنگ در خطوط مقدم يا پشتيبانيهاي فني آن حضور يافتند. سرانجام و به دليل تغذيه از اعتبارات دولتي و با تصويب مجلس شوراي اسلامي در سال 1362، ستاد جهاد سازندگي در قالب يك وزارت ادامه كار داد. از آن پس وزارت جهاد سازندگي و با اعتبار يك نهاد انقلابي در تلاش ادغام وزارت كشاورزي به خود شد. تلاشهايي كه در تقابل دو جناح سياسي و با عدم تصويب مجلس عقيم ماند. وزارتهاي جهاد و كشاورزي در اين سالها و با وجود همپوشاني بسياري از وظايف حاكميتي در رقابتي نفسگير براي دريافت بيشتر از بودجه عمومي قرار گرفتند. رقابتي كه چه بسا بازنده آن تنها منافع ملي كشور به شمار ميآمد. سرانجام اين دو وزارت تقريبا موازي در سال 1379 در هم ادغام شدند، ادغامي كه تنها نتيجهاش حذف يك وزير بود.
با عنايت به حديثي مفصل از مجملي كه به آن اشاره شد اكنون براي بسياري از صاحبنظران جاي شگفتي است كه با چه ضرورتي باز هم گام به نقطه صفر 42 سال قبل ميگذاريم؟ در اين سالها نسبت جمعيت روستايي به شهرنشين از 75 به 25 درصد كاهش يافته است. اگر در آن زمان روستاييان فاقد تسهيلاتي مانند حمام و... بودند اما اكنون در آنچه بهجا مانده است آخرين فناوريهاي ارتباطي مورد بهرهبرداري قرار ميگيرند. بسياري از روستاهاي آن ايام در تقسيمات كشوري هماكنون به شهر تبديل شده و اساسا در شمال كشور مرز بين روستا و شهرها از بين رفته است. پرسش از وزير جهاد كشاورزي و در اين آغاز از مسووليتشان و با وجود انبوه چالشهاي كليدي در بخش كشاورزي اين است كه با چه توجيهي اين آزموده را باز هم قرار است بيازماييد؟ اگر كه مفهوم جهاد دلالت بر ارزش و خيزشي فراگير و داوطلبانه است چرا چنين گسترهاي را در قالب معاونتي از وزارت خود مسدود و محدود كرده و كارگزاران از خود گذشته را مجددا در دو اردوي جهادي و غيرجهادي از هم جدا ميكنيد؟