سبك، خود نويسنده است
جمال ميرصادقي
واژه سبك در زبان عربي به معناي گداختن و به قالب ريختن زر و نقره است و معادل آن در زبانهاي اروپايي style است كه از اصل لاتيني stilus گرفته شده و به معني نوعي قلم فلزي است كه در زمان قديم به كمك آن حروف و كلمات را بر لوحهاي مومي نقش ميكردهاند. براي سبك يا اسلوب يا شيوه نگارش تعريفهاي متعددي وجود دارد. جاناتان سويفت (۱745ـ۱667 م) نويسنده انگليسي سبك را كاربرد كلمات مناسب در جاي مناسب آنها ميدانست و تاكيد داشت كه سبك نوشته بايد با مطلب موردنظر و موقعيت و مخاطبان نوشته، متناسب باشد. در تعريف متداولتر، سبك شيوه خاصي است كه نويسنده يا شاعر براي بيان مفاهيم خود به كار ميبرد و به عبارت ديگر اينكه نويسنده يا شاعر آنچه را در آثار خود گفته، چگونه بيان كرده است؛ بنابراين، سبك شامل طرز تنظيم و ترتيب عقايد، انتخاب واژگان، تصوير خيال، تركيب و تنوع جملهها، ضرباهنگ، تكرار، انسجام، تاكيد، وحدت، صدا و لحن است و در بررسي و تجزيه و تحليل سبك هر نويسنده به همه اين عناصر توجه ميشود، زيرا هر نويسنده يا شاعري آنها را به شيوه خاص خود به كار ميبرد و بدين گونه سبك او مشخص ميشود. سبك در حقيقت، نشان دهنده طرز تفكر و شخصيت نويسنده يا شاعر است يا چنان كه ژرژ لويي بوفون (۱۷88ـ۱۷07 م) طبيعي دان فرانسوي گفته است: «سبك، خود نويسنده است.»
به گفته مارسل پروست، نويسنده پر آوازه فرانسوي:
«سبك تبلوري از دنياي دروني نويسنده است، به زبان ديگر، رابطه فرد و محتوا، دروني و تنگاتنگ است و جستو جو براي فرم (شكل) به تنهايي كافي نيست. اگر از قبل بر اساس فرم حركت كني، نوعي سانسور را به متن تحميل كردهاي. » در مباحث جديدتر، سبك را انحراف از نُرم (norm) يا هنجارِ بيان ديگران دانستهاند، به اين معني كه سبك هر نوشته (بدون توجه به ارزش ادبي آن) با سنجش و در تقابل با اثري ديگر درك و مشخص ميشود. بنا بر اين نظر، هيچ نوشتهاي بدون سبك نيست و از طريق مقابله و مقايسه ويژگيهاي نوشتههاي مختلف ميتوان تفاوتها و وجوه اشتراك آنها را با يكديگر تشخيص داد. براساس نوشته «فرهنگ اصطلاحات ادبي جهان» تاليف جوزف شيپلي (۱۸۹۳-۱۹۸۸ م)، سبكها ممكن است در هفت گروه يا نمونه آورده شوند و هر كدام از آنها نيز به گروههاي كوچكتر تقسيم شود. اين تقسيم بنديها، هفت عنصري را كه در ابلاغ آنها دخيل است، نشان ميدهد.
1- سبكي كه اشتهارش را از نام نويسنده ميگيرد و به شيوهاي كه او در نوشتن به كار ميبرد، معروف ميشود: مثل سبك بيهقي (۳۸۵-۴۷۰ ق) در كتاب «تاريخ بيهقي»، سبك جلال آلاحمد (۱۳48ـ۱۳02) در داستانها و مقالهها و سفرنامهها و تكنگاريهايش. گاهي نام كتاب به جاي اسم نويسنده مينشيند، مثلا سبك «گلستان» سبك «كليله و دمنه» و سبك «تاريخ وصّاف» و «دوره نادري».
۲- سبكي كه نامش را از زمان (دهه، قرن يا مبدا تاريخي و مبدا ادبي) ميگيرد. وقتي ما ميگوييم نثري به سبك يا شيوه نگارش مرسوم قرن پنجم و ششم نوشته شده است، منظور ما نثري است ساده و فارغ از آرايشهاي لفظي و صنايع بديع كه به نثر مُرسل معروف است و اگر بگوييم به سبك قرن هشتم و نهم نگارش يافته، منظورمان شيوه نگارشي است مصنوع و آراسته به صنايع ادبي كه از آن به عنوان نثر فني نيز ياد ميكنند.
٣- سبكي كه با زباني كه در آن به كار گرفته شده، شناخته ميشود، مثل سبك مقالهاي، گزارشي، روايتي و توصيفي. روزنامه سبك مقالهاي دارد، نامه اداري سبك گزارشي، داستان سبك روايتي و قطعه ادبي سبك توصيفي.
۴- سبكي كه براساس موضوع آن معروف ميشود، زيرا موضوع آن بر شيوه بيانش تاثير گذاشته است، مثل سبك حقوقي، تاريخي، فلسفي، كمدي، تراژدي، مرثيهاي (سوگنامه اي)، غِنايي و تعليمي.
۵- سبكي كه برحسب محل و مكان جغرافيايي آن اشتهار يافته است، زيرا محل و مكان بر شيوه بيان موثر واقع شده، مثل سبك «آتني» در ادبيات غربي و سبكهاي خراساني، عراقي و هندي در شعر فارسي كه گويشها، اصطلاحات و تعبيرات، استعارات و فرهنگ عامه و همه آن چيزهاي معمول در محل و مكان بر شيوه سرودن شعر يا نگارش نويسنده اثر گذاشته است؛ مثلا بسياري از نويسندگان ايراني، خصوصيت مرسوم و متداول لهجه «تهراني» را اختيار كردهاند و از قواعد آن پيروي ميكنند. شيوه نگارش رمانهاي «جاي خالي سلوچ» و «كليدر» نوشته محمود دولتآبادي (۱۳۱۹) تقريبا خصوصيات گويشي مردم خراسان را دارد و بعضي از كارهاي صادق چوبك (۱۲۹۵-۱۳۷۶) و احمد محمود (۱۳۱۰-۱۳۸۱) نيز داراي خصوصيات گويشي مردم جنوب است.
۶- سبكي كه از مخاطبان خود تاثير ميپذيرد، مثل سبك عاميانه، سبك درباري.
7- سبكي كه عنوانش را از هدف، منظور، غرض و حالت و كيفيت نويسندهاش وام ميگيرد، مثل سبك احساساتي، سبك طعنهآميز، سبك سياستمدارانه، سبك فاخر، سبك فني و علمي.