تحمل ميرود اما شبِ غم سر نميآيد
بيستوهفتم شهريور روز شعر و ادب فارسي بود و به همين مناسبت كاربران توييتر فارسي هشتگ «روز شعر» را در توييتر فارسي داغ كردند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«سكندر رفت و شمشير و علم رفت/ خراج شهر و گنج كان و يم رفت / امم را از شهان پايندهتر دان/ نميبيني كه ايران ماند و جم رفت / علامه اقبال لاهوري»، «روز جهاني شعر امروزه. بياييد يه بيت شعر مهمونمون كنيد!»، «روز بزرگداشت استاد شهريار و روز شعر و ادب پارسي است»، «شهريار در شعر «خزان من» كه به پايان عمرش اشاره داره و با مصرع اي كه عيادتم كني، فاتحه نيز هم بخوان آغاز ميشه، نوشته سنگ مزارش رو مشخص كرده: نقش مزار من كنيد، اين دو سخن كه شهريار / با غم عشق زاده و با غم عشق داده جان / چو از شهنامه فردوسي چو رعدي در خروش آمد / به تن ايرانيان را خون مليت به جوش آمد / زبان پارسي گويا شد و تازي خموش آمد / ز كنج خلوت دل اهرمن رفت و سروش آمد»، «آخر قرار ِ زلف تو با ما / چنين نبود، اي مايه قرار ِ دل ِ بيقرار ِ ما»، «بيتو با قافله غصه و غمها چه كنم؟ / تار و پودم، تو بگو با دل تنها چه كنم؟» «شكرشكن شوند همه طوطيان هند / زين قند پارسي كه به بنگاله ميرود»، «عشق اي بيچارهساز چارهسوز / قصد جان ناتوان داري هنوز؟/ پيش از آني كه پر از خاك شود كاسه چشم / چشم ما در پي خوبان جهان خواهد بود»، «دارم هواي صحبت ياران رفته را / ياري كن اي اجل كه به ياران رسانيم / از زندگانيم گله دارد جوانيم / شرمنده جواني از اين زندگانيم»، «فارسي، زبانِ شعر بوده است. شعر بيش از تاريخ بازگوكننده وضع اجتماعي و رواني ايرانيان است. فارسي اغلب در زيرِسايه، خودسانسوري، زندگي كرده است و اين سبب غناي آن شده و بسياري از نهفتههاي دروني ايراني را به كنايه بيرون ريخته است، اسلامي ندوشن»، «از علاقهام به شعر به اين اشاره ميكنم كه حتي تولدمم روز شعر و ادب فارسيه»، «كمتر ملتي را ميتوان در جهان يافت كه اين همه به شعر پرداخته و گنجينهاي غني و ارزشمند به اين عظمت داشته باشد. منزلت شعر نزد ايرانيان به اندازهاي است كه بهرغم ساختار وهمي شعر، ارزشمندترين مفاهيم ديني و هنري و تاريخي ما به شعر گفته شده است»، «روز شعر و ادب فارسي و بزرگداشت شهريار رو با اين مصرع تموم كنيم: هي بخواهيم و رسيدن نتوانيم كه چه»، «گرم خون ريخت دشمن، شهريارا / به خون داني چه بندم نقش؟ ايران!»، «روز ملي شعر و ادب پارسي و بزرگداشت شهريار گرامي باد»، «گفته بودي كه چرا خوب به پايان نرسيد؟ / راستش زورِ منِ خسته به توفان نرسيد» و«اين چند روز مُدام شعرِ اخوان ثالث تو ذهنم مرور ميشه: دلم ميسوزد و كاري ز دستم بر نميآيد / شبان آهسته ميگريم كه شايد كم شود دردم، تحمل ميرود اما شبِ غم سر نميآيد.»