نگاهي به آخرين چيدمان كريستو و ژانكلود
پاريسي كه پيش از اين نبود
افسانه پرچكاني
هنرمندان نه بازنشسته ميشوند و نه ميميرند. گواه اين ادعا اجراي آخرين پروژه عظيم كريستو و ژانكلود در پاريس بعد از مرگشان است؛ بستهبندي طاق نصرت پاريس؛ پروژهاي كه چشمها را يك بار ديگر به سوي پاريس چرخانده است. كريستو و ژانكلود زوج هنري مشهوري كه با بستهبنديهاي عظيم مكانهاي تاريخي و طبيعي و چيدمانهايشان، هويتي جديد به آنها بخشيدند و خود به شهرت جهاني دست پيدا كردند، از پيشگامان هنر معاصر و هنر محيطي هستند.
اين دو بهطور اتفاقي در سال 1959 در جريان برگزاري نمايشگاهي در پاريس با يكديگر آشنا شدند و فهميدند در يك سال و ماه و روز و ساعت متولد شدهاند و همين تقارن، زمينه ازدواج و همكاري هنري مستمر آنها را فراهم كرد.
ايده بستهبندي اشيا به دوران دانشجويي كريستو ولاديميرف جاوانچف در دهه 50 بازميگشت. او آن زمان اشياي پراكندهاي مثل قوطي و بطري را با پارچه و پلاستيك بستهبندي و به عنوان اثر هنري ارايه ميكرد. كريستو با پنهان كردن هويت كاركردي شيء و حفظ شكل حجمي آن، در تلاش براي ايجاد ابهام در ذهن مخاطب بود.
در اوايل دهه 60، كريستو با همكاري ژانكلود، ايده بستهبندي را در ابعاد بزرگ دنبال كرد كه يكي از مشهورترين پروژهها «ديوار بشكههاي نفت- پرده آهنين» بود كه با انباشتن بشكههاي خالي، خياباني فرعي در پاريس را مسدود كردند. اين اثر بيانيهاي اعتراضي عليه ديوار برلين و فضاي انسداد سياسي در سالهاي جنگ سرد برداشت شد و بازتاب رسانهاي گستردهاي در پي داشت.
كريستو و ژانكلود كه توانسته بودند توجهات جهاني را به خود جلب كنند، به اجراي پروژههاي عظيم محيطي روي آوردند؛ بستهبنديهايي كه يكبار در زندگيشان اجرا شدند و بر خلاف ديگر آثار هنري غيرقابل خريدوفروش و انتقال هستند. اين آثار از نظر برخي ناظران، كاري بيهوده تلقي ميشد اما اين دو سالها و حتي دههها وقت ميگذاشتند تا مجوزهاي لازم براي اجراي بستهبنديهايشان را دريافت كنند و به مخاطبان اجازه ميدادند هر برداشتي از آثارشان داشته باشند و حتي آن را بيهوده تلقي كنند.
اين زوج مكانهاي بزرگ و ساختمانهاي خاص را با پارچههاي صنعتي بستهبندي و آنها را به آثاري مفهومي تبديل ميكردند.
از پروژههاي مشهور اجراشده در طبيعت و محيطهاي طبيعي ميتوان به «ساحل بستهبنديشده» در استراليا (كه به يكي از آيكونيكترين تصاوير تاريخ هنر معاصر تبديل شد)، «پرده دره» در كلرادو امريكا، حصار روان در دشتهاي كاليفرنيا، جزاير محصورشده در ميامي، چترها بهطور همزمان در حومه لسآنجلس و حومه توكيو اشاره كرد كه هنرمند مخاطب را به انديشيدن درباره هويت مكان از نظر فيزيكي و جغرافيايي ترغيب ميكند و در مواردي جنبه مفهومي اثر بر رابطه انسان با زمين متمركز است.
پروژههاي مرتبط با ساختمانها و بناها اغلب در پايتختهاي اروپايي اجرا شدند و ارجاعاتي تاريخي با خود داشتند و بر هويت «بنا» متمركز بودند. از مشهورترين اين پروژهها، بستهبندي ديوار دوهزارساله اورلين در رم ايتاليا و بستهبندي پون نوف (پلي بر روي رود سِن در پاريس) است اما قطعا مهمترين و مشهورترين چيدمان عمر هنري اين زوج بستهبندي رايشتاگ (پارلمان آلمان) بود. رايشتاگ در جنگ سرد، نماد جدايي دو آلمان و نماد نفرت و متروكه بود. بعد از فروپاشي ديوار برلين بازسازي و به مقر پارلمان آلمان تبديل شد. 21 سال طول كشيد تا مقامهاي آلمان اجازه اجراي اين پروژه را بدهند كه 5 ميليون نفر بازديدكننده داشت. اين بستهبندي ذهن مخاطب را به «متافيزيك مكان» به معناي لايههاي پيچيده معاني، اشارات و خاطرات وراي «فيزيك» مكان جلب ميكند. با اين بستهبندي، رايشتاگ حياتي دوباره يافت و هويتي جديد كسب كرد. آنچه ارايه شده بود، نه فقط يك ساختمان بلكه تاريخي پرتلاطم از تحولات سياسي و اجتماعي يك ملت بود.
كريستو و ژانكلود همواره بر جنبه زيباييشناخي آثارشان تاكيد داشتند اما منتقدان جنبه مفهومي آثار آنها را مقدم بر كيفيت زيباييشناختي آنها ميدانند.
اين زوج هنرمند با پنهان كردن يك مكان طبيعي يا يك بناي تاريخي، توجهات را به ارزشمند بودن آن جلب ميكردند. آنها با آشكارسازي از راه پنهانسازي، زمينهاي فراهم ميكنند تا مخاطبان به بصيرتي در مورد مكان و بنا برسند كه پيش از آن با ديدن آن مكان و بنا چنين دركي نداشتند.
آثار آنها از سويي هم نماد استقلال هنري محسوب ميشوند چرا كه هرگز براي اجراي پروژههاي عظيم و پرهزينه خود از كمك و مشاركت مالي دولتها و گالريها و سرمايهداران استفاده نكردند بلكه با فروش ماكتها و طراحيهاي پروژه، هزينه آن را تامين و براي رعايت ملاحظات محيط زيستي از مواد قابل بازيافت استفاده ميكردند.
با اين تاريخچه است كه اجراي پروژه بستهبندي طاق پيروزي يا طاق نصرت پاريس بعد از مرگ اين دو هنرمند و شايد به عنوان آخرين چيدمان آنها، در جامعه هنرمند و هنردوست هيجان ايجاد كرده و چشمها متوجه پاريس شدهاند. مجوز اين پروژه در سال ۲۰۱۷ صادر شد اما اجراي آن به علت شيوع كرونا و مرگ كريستو در سال گذشته، به تعويق افتاد و حالا توسط خواهرزاده او به عنوان سرپرست گروه اجرايي، پيگيري و اجرا شده است. بستهبندي طاق نصرت پاريس روياي 60 ساله كريستو و ژانكلود بود. آنها در اوايل دهه 60 ميلادي اتاقي كوچك نزديك اين بنا اجاره و نقشههاي اوليه اجراي اين پروژه را تهيه كردند.
هزينه برآوردشده براي اين پروژه ۱۴ ميليون يورو اعلام و از محل فروش ماكتها و پيشطرحهايي كه كريستو ساخته بود، تامين شد.
بستهبندي طاق نصرت پاريس توسط ۹۰ تكنيسين خبره و بدون لمس ديوارههاي طاق با 25 هزار متر مربع پارچه قابل بازيافت از جنس پليپروپيلن و 3هزار متر طناب قرمز رنگ اجرا شد و تا ۳ اكتبر در معرض ديد مردم قرار دارد.
با بستهبندي طاق نصرت پاريس، اين بنا ديگر فقط بنايي ساختهشده به دستور ناپلئون نيست بلكه با تمركز بر متافيزيك مكان، بازتعريف شده و معنايي جديد در ذهن مخاطب يافته است و حتي شهر پاريس با اين چيدمان به پاريسي تبديل شده كه پيش از اين نبود.
وقتي در سال 2009 از كريستو درباره احتمال بازنشستگياش در غم از دست دادن همسر و همكارش ژانكلود سوال كردند، پاسخ داد: «هنرمندان بازنشسته نميشوند، آنها ميميرند» و حالا كريستو با اجراييشدن پروژهاش پس از مرگ، اين پيام را ميدهد كه: هنرمندان نه بازنشسته ميشوند و نه ميميرند؛ آنها فقط از دنيا ميروند.»
منابع در دفتر روزنامه موجود است