تالكين و رمان هابيت
مرتضي ميرحسيني
ماجرا به روزي از روزهاي اوايل دهه 1930 ميلادي برميگشت. جان تالكين مشغول تصحيح برگههاي امتحاني دانشجويانش بود كه ناگهان فكري در ذهنش جرقه زد. كاغذ سفيدي برداشت و روي آن نوشت: «روزي روزگاري يك هابيت در سوراخي توي زمين زندگي ميكرد.» اين داستانِ تولد رمان «هابيت» بود كه سال 1937 در چنين روزي منتشر شد. ناشر كه برآوردي از استقبال مردم نداشت، در اولين چاپ فقط 1500 نسخه از آن آماده و روانه بازار كرد كه چند هفته بعد همهاش فروش رفت. «هابيت» از آن زمان تا به امروز -جز دوره قحطي كاغذ ناشي از جنگ دوم جهاني كه تا 1949 ميلادي طول كشيد- بارها تجديد چاپ شده و ميليونها نسخه از آن، به 60 زبان مختلف از جمله فارسي در گوشه و كنار دنيا به فروش رفته است. داستان در سرزمين ميانه، يعني همان جايي اتفاق ميافتد كه چندي بعد ماجراهاي ارباب حلقهها در آن روي ميدهد و حتي شخصيت اصلي داستان -چنانكه عنوان اصلي كتاب هم نشان ميدهد- يكي از هابيتهاست كه در گوشهاي از آن جهان پهناور زندگي ميكنند. هابيتها از اساس تفاوت ظاهري چنداني با انسانها ندارند، جز اينكه قدشان كوتاهتر است، پاهاي بزرگ و پشمالويي دارند و كفش نميپوشند. خانههاي آنان هم سوراخي در دل زمين است، البته «نه از آن سوراخهاي كثيف و نمور كه پر از دُم كرم است و بوي لجن ميدهد و باز نه از آن سوراخهاي خشك و خالي و شني كه تويش جايي براي نشستن و چيزي براي خوردن پيدا نميشود؛ سوراخ از آن سوراخهاي هابيتي بود و اين يعني آسايش.» داستان «هابيت» داستان كوششها و فداكاريهاي آدمهاي كوچك است، كساني كه ناخواسته پايشان به حوادث بزرگ كشيده ميشود و كاري را ميكنند كه آدمهاي بزرگ از انجامش عاجزند. در يكي از جملات پاياني، آشكارا به اين نكته اشاره ميشود كه «آقاي بيلبو بگينز، هرچه باشد توي اين دنيا ولنگ و واز يك موجود كوچك بيشتر نيستي.» موجود كوچكي كه در رقم خوردن حادثهاي بزرگ نقش موثري ايفا كرده بود. همچنين در «هابيت» با مضمون اصلي «رمان»، گذر از خامي و بيخبري با تجربه و پختگي نيز سروكار داريم: بيلبو از روستاي كوچكش كه بيشتر اهالي آن يا باغدار هستند يا كشاورز بيرون ميزند، ماجراهاي بسياري را پشت سر ميگذارد، حتي در جنگي بزرگ شركت ميكند و با اژدهايي مخوف به نام اسماگ هم مواجه ميشود و در گذر از اين تجربهها، دنيا را بهتر ميشناسند و سرانجام، در پايان همه ماجراجوييهايش دوباره به خانه، به همان سوراخ امن و آرام خودش برميگردد. عنوان فرعي رمان، «آنجا و بازگشت دوباره» به همين سير اشاره دارد. موفقيت اين داستان بود كه تالكين را به نوشتن داستان بزرگتر، يعني ارباب حلقهها مصمم كرد. او چند شخصيت از شخصيتهاي «هابيت» مثل گاندالف و گالوم را در داستان جديد نگه داشت، اما به خود بيلبود كه ديگر سالخورده و رنجور شده بود نقشي كمرنگ و فرعي، آن هم فقط در چند فصل آغازين سپرد (هر چند حلقهاي كه او با تقلب در بازي معما از گالوم گرفته بود محور همه حوادث ميشود). «هابيت» معمولا در ميان رمانهاي نوجوانان دستهبندي ميشود، اما كلايو لوئيس (نويسنده نارنيا) زماني گفته بود شايد «هابيت» رماني براي نوجوانان به نظر برسد، ولي مثل «آليس در سرزمين عجايب» مخاطب سني خاصي ندارد و خوانندگانش از هر سن و نسلي كه باشند دلايل خاص خودشان را براي پيگيري حوادث و شخصيتهاي آن پيدا ميكنند.