روزهاي رمانتيك الفُرسان با ساحر شماره ۱۶
پروانهها بند كفشهايش را ميبندند!
اميد مافي
نبرد تمام شده بود، اما دشداشهپوشها به هيچوجه قصد ترك ورزشگاه راشد در آن سوي دوبي را نداشتند. در چشمان دشداشهپوشها پسري ريزنقش ميخراميد و توفان به پا ميكرد. همين باعث شده بود آنها در گرماي تبآلود ۴۰ درجه زندگي را خوب و زيبا ببينند و براي دست دادن با جادوگر ايراني خود را به آب و آتش بزنند.
همهچيز تمام شده بود اما پسري با پيراهن قرمز در ازدحام آدمها لبخند ميزد و زير فلاش دوربينها هرگز سگرمههايش درهم نميرفت. او در آن شب ارغواني، سوگلي تمامعيار سينهچاكاني شد كه از خريد شبابالاهلي بيشترين رضايت را داشتند و در پوست خود نميگنجيدند.
دو گل و يك پاس گل براي آنكه مهدي قايدي سر از دهليز قلبها درآورد و پس از آتشبازي، در هتل هفت ستاره غرب جميرا به كباب بوقلمون مهمان شود كافي بود. مهدي كه خوب ميدانست در شب شرجي آن سوي آب بايد جاشويي بيبديل لقب بگيرد و يكتنه قرمزها را به لنگرگاهي ناشناس سوق دهد، با تكيه بر هنر ذاتياش به آنچه ميخواست، رسيد. تير خلاص پسر بوشهر در وقت اضافه كاري كرد كه مرگ سراغ ستارههاي متفرعن الشارجه را بگيرد. اينگونه شد كه آب از سر مهمان پرمدعا گذاشت و لشكر محبوب دوبي به سر به هواترين قشون جهان بدل شد. حالا ديگر موتور گلزني شكارچي ايراني روشن شده و ساحري كه ميتواند در يك دستمال كوچك يازده توپچي را حيران كند به حتم در ادامه مسير باز هم شور و شادي و سرخوشي را به اردوگاه شباب الاهلي خواهد آورد. وقتي گزارشگر ذوق زده عرب از او به عنوان ساحر جديد فوتبال باشگاهي امارات نام ميبرد لابد بايد باور كنيم علي كريمي جديدي متولد شده و با هر دريبل خود در چمنزار گلولهاي را به سوي حريفان محزون شليك ميكند. انگار تقدير عربها تا اطلاع ثانوي به ساقهاي زهردار او گره خورده است. همو كه ميتواند ابر را زير جامه سرخش پنهان كند تا آتشپارههاي الاهلي سر روي شانههاي آفتاب بگذارند و به برق چشمهاي يك غريبه خونگرم دل ببازند.
حالا مهدي قايدي در ۲۳ سالگي ميرود تا به سردار فاتح نبردهاي آن سوي خليجفارس بدل شود. اگر كمي به حافظههايمان فشار بياوريم يادمان ميافتد كه علي كريمي نيز در همين سن و سال سر از الاهلي درآورد و به ماشين گلزني قرمزها بدل شد. پسر مارليك با تكيه بر نبوغ خود الاهلي را به سكوي پرتاب خود بدل كرد و سرانجام سر از باواريا درآورد و با پيراهن مونيخ در بوندس ليگا دلبري كرد. اينبار تاريخ ميخواهد تكرار شود و كاري كند كه مهدي قايدي نيز پس از گرد و خاك در دوبي و شعلهور كردن قفس توري رقيبان، مشتريان ثابت خود را در قلب قاره سبز پيدا كند. اتفاقي كه قطعا با خرسندي شيـــخهـــاي جاهطلب نيز مواجه خواهد شد، چراكه آنها قادر خواهند بود در يك بيزينس فوتبالي با انتقال باشوي كوچك به اروپا حساب باشگاه الاهلي را لبريز از اسكناسهاي امريكايي كنند. دوبي براي ساحري كه از ايرانجوان بوشهر ميآيد و طعم فقر را در اوان كودكي چشيده، جايي است براي تبلور آرزوهايش. او با يك حساب سرانگشتي ميتواند از ليگ آن سوي آب پلي بسازد پلي براي رسيدن به اروپا و هجرت به ويترين ورلد ساكر.
او حالا عزيز دردانه شباب الاهلي است. باشگاهي در قلب امارات متحده عربي. مالك اين باشگاه حمدان بن محمد آل مكتوم، وليعهد حكومت شهر دوبي است. الاهلي ثروتمندترين و پرهوادارترين باشگاه فوتبال امارات است و در هر دوئل در ليگ فوتبال امارات قريب به ده هزار تماشاگر را به ورزشگاه ميكشاند. اين باشگاه به دليل توپچيهاي متعدد ايراني كه در مقاطع مختلف زماني در اين تيم بازي كردهاند، در ميان ايرانيان مقيم دوبي نيز هواداران بيشماري دارد. از مهرزاد معدنچي، فرهاد مجيدي، جواد كاظميان و ميلاد ميداوودي تا علي كريمي و مهدي قايدي.
اينك اما الاهلي از ستارهاي رونمايي ميكند كه روي دست همه فوق ستارهها بلند شده تا زندگي را به يك ورزشگاه زيبا بياورد و به اسطورهاي بيتكرار بدل شود. اسطورهاي كه پروانهها بند كفشهايش را ميبندند و شاپركها زير گوشش نغمه خوشبختي را زمزمه ميكنند. وقتي مهدي علي سكاندار شواليههاي قرمز الشباب از مهدي قايدي به عنوان يك فرشته نجات ياد ميكند و وقتي ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دست به دست هم دادهاند تا مردي با شماره ۱۶ رمانتيكترين روزها را براي الفرسان به ارمغان بياورد، حتما بايد منتظر روزهاي روشنتر ماند. خدا را چه ديديد. شايد تفنگدار بيبديلي كه چاي و نسكافهاش را در برج العرب ميل ميكند و در شبهاي دوبي سوار بر مرسدس آبي زنگاري خود از رقه تا جميرا تخته گاز ميرود خيلي زود خون تمام سيم خاردارهاي تلف شده را به گردن بگيرد و يك تنه قرمزها را به آرمانشهري دلربا رهنمون كند. دل، دل است. دلخوش به هلهلههايي كه از دهان عاشقان يك ارتش تا بن دندان مسلح بيرون ميآيد. از قلب مردماني كه بيپناهي بزرگ خود را در ساقهاي پسري برخاسته از سرزمين گربهاي شكل جستوجو ميكنند. به همين سادگي.