تنهايي استراتژيك ايران، تنشزدايي و درونزايي
مصطفي اعلايي
«تنهايي استراتژيك ايران» به ويژه در تاريخ معاصر ايران تنگناها و مصيبتهاي زيادي را براي كشورمان ايجاد كرده است. اين تنهايي در ذات خود تنشزا است. تنش با همسايه ترك، تنش با همسايه روس، تنش با همسايه عرب، تنش با همسايه پشتون، تنش با ازبك، تنش با تيرههاي مذهبي و زباني پيراموني ناهمگون با مذهب و زبان جامعه ايراني (ايران تنها كشور پارسيزبان و شيعه خاورميانه است كه در محاصره كشورهاي سني عربزبان و تركزبان قرار گرفته است)، تنش با نظم بينالمللي و مهمتر از همه تنش بدون زمينههاي ائتلافها و اتحادهاي سياسي و قس علي هذا. از سوي ديگر تنش، به ويژه تنش دايمي با محيط پيراموني و جهان به تدريج ريشه توسعه را نابود و كشور را به سوي فقر و عقبماندگي از همسايگان و همترازان، درگيري و خشونت و نهايتا تجزيه سوق ميدهد. ضروري است در چنين وضعيتي تعيين و تشخيص منافع ملي براساس خودخوانشي تاريخي و جغرافيايي (self emage) صورت گيرد. لذا دقيقترين و صحيحترين راهبرد توسعه كشور به ويژه در وضعيت تنهايي در درجه اول، رفع تنش يا اصطلاحا تنشزدايي است. به بيان ديگر، تنشزدايي در وضعيت تاريخي ايران مهمترين منفعت ملي است. تنشزدايي نيز در ذات خود خود دو عنصر دارد.
«اقتدار ملي» و «تعامل»- تعامل و توافق ميوه اقتدار است و اقتدار بدون تعامل عقيم است. اقتدار ملي نباشد تعامل ذلت ميآورد و تعامل نباشد اقتدار (عمدتا نظامي) فقر و توسعهنيافتگي و جهل ميزايد. حاصل جمع اقتدار و تعامل، توازن قوا است و توازن قوا با پشتوانه ساختار سالم و هدفدار ملي موجد پيشرفت و توسعه كشور و موجب ماندگاري مُلك و ملت است. در صحنه ميداني، قرينهها نشان ميدهند كه همسايگان و ائتلافهاي پيراموني ايران و همچنين امريكا و غرب، روسيه، چين و هند و... شديدا تمايل دارند كه ايران همواره در تنش ناشي از تنهايي استراتژيك بماند، چرا كه فقط در ادامه تنش، التهاب و بيثباتي است كه آنها فرصتهاي توسعهاي ايران از جمله فرصتهاي ناشي از دوران جديد جهاني و بينالمللي را يك به يك به تاراج ميبرند. كما اينكه تاكنون عمدتا در حوزههاي انرژي، راههاي ارتباطي و ميراث فرهنگي و تمدني بردهاند. لذا آنها ميل دارند تنش ناشي از عدم توافق هستهاي بماند، قطعنامههاي ضدايراني در سازمانهاي بينالمللي استمرار يابد و سياستهاي جهاني عليه ايران تقويت شود و نهايتا هارتلند بيوقفه در التهاب و بيثباتي منطقهاي و بينالمللي قرار گيرد. در چنين وضعيتي لازمه رفع تنش قطعا از بين بردن موضوعات و كانونهاي تنشزا است. هرگونه ديپلماسي و فعاليتهاي ديپلماتيك از جمله قوانين، مصوبات، سياستها، فرمان ها، مذاكرات و كنشهاي منطقهاي و بينالمللي ضرورتا ميبايد با هدف تنشزدايي و رهايي كشور از التهاب و ناپايداري و شرطيشدن اقتصاد كشور صورت گيرد. اين يك راهبرد جامع ملي است. از سوي ديگر بستر تنشزدايي، پيگيري سياست موازنه مثبت بين قدرتهاي خارجي و مبتني بر استقلال و بزرگي كشور است. رژيم گذشته براي مقابله با تنهايي استراتژيك و رهايي از فشارهاي ناشي از آن تشخيص داد كه با يكي از دو ابرقدرت جهان متحد شود. لكن اين اتحاد اگرچه تا حدودي از فشار اين تنهايي كاست، اما عمدتا به دليل فساد دستگاههاي حكومتي، تحقير ايران و خوي سلطهجويي امريكا و غرب راه مناسبي به سوي توسعه و پيشرفت ايران باز نكرد، چرا كه تنشزدايي برمبناي موازنه مثبت صورت نگرفت. نكته آخر اينكه پيامد و عبرت مهم «تنهايي استراتژيك ايران» اين است كه ايران برخلاف بسياري از كشورهاي ديگر بهطور طبيعي هيچگونه متحد خارجي قابل اتكا و مبتني بر تاريخ، ويژگيهاي جغرافيايي، زبان و مذهب ندارد. لذا به طريق اولي اتحاد با قدرتهاي جهاني نيز در ذات خود، مصنوعي، بيريشه و در نتيجه ناپايدار و غير قابل اطمينان و اعتماد است. در نتيجه مهمترين عنصرِ همزاد تنشزدايي و سنگ بناي امنيت ملي و رشد ايران، رابطه مستحكم ميان دولت- ملت، درونزايي و به كار گرفتن ظرفيتهاي عظيم داخلي و صيانت از اتحاد ملي و نيروهاي متنوع سياسي است. به بيان مختصر: موثرترين، اصيلترين و مطمئنترين متحد ايران در وضعيت «تنهايي استراتژيك ايران» و فرآيند تنشزدايي همانا اتحاد سياسي داخلي و درونزايي است.
سفير سابق ايران در كوبا و ونزوئلا