هوشنگ وراميني مردي خطرناكتر از اصغر قاتل
هوشنگ اميني، جواني ۲۶ ساله و متهم به قتل ۱۴ زن و كودك و مرد بود. قاتلي كه هميشه كلاهي نمدي به سر داشت و سيما و ظاهرش با اعمالش هيچ شباهتي نداشت. او در تعطيلات نوروز ۱۳۴۲ در ورامين شناسايي و دستگير شد. جنايتهاي هوشنگ با روش خاصي صورت ميگرفت. او طعمههايش را از بين جوانان انتخاب ميكرد. بعد از بستن دستهاي آنها و آزار و اذيتشان، قربانيان را به قتل ميرساند و سرشان را از بدن جدا ميكرد. او تمام مقتولان را داخل چاه ميانداخت. به همين دليل قبل از دستگيري، معروف به شبح چاههاي قنات شد. اولين جسد: در اسفند سال ۴۱ كشف شد؛ جسد مردي بيسر در يكي از قناتهاي نعمتآباد. دستهاي مقتول قبل از جنايت از پشت بسته شده بود. يك ماه بعد هم جسد سر بريده زن جواني در چاههاي دولتآباد پيدا شد، زن جوان نيز مانند قرباني قبلي دستهايش از پشت بسته شده بود. آخرين جسد: متعلق به جوان بليتفروشي بود كه چند روز قبل ناپديد شده بود. جسد را يكي از كاركنان دادگاه ورامين كشف كرد. اين كارمند براي تفريح همراه خانواده خود به خارج از شهر رفته بود. او در آنجا رد خوني بر زمين ديد و وقتي آن را دنبال كرد، به دهانه يك چاه رسيد. همزمان با اين قتلها دوچرخههايي از تهران سرقت ميشد و با مدارك جعلي در ورامين به فروش ميرسيد. كارآگاهان پرونده سرقت دوچرخه را رسيدگي كردند. سارق دوچرخهها دستگير شد. در اعترافاتش نام هوشنگ را به زبان آورد. پليس راهي خانه او شد تا از او تحقيقاتي كند، اما هوشنگ به خيال آنكه پليس بويي از جناياتش برده فرار كرد. فرار هوشنگ ظن كارآگاهان را به او بيشتر كرد. يكي از افسران، سابقه دو سال قبل او را برملا كرد. هوشنگ و دو جوان ديگر دو سال قبل پسري را به بيابانهاي اطراف ورامين برده بودند و پس از شكنجه پسر جوان، قصد كشتن او را داشتند كه يك ژاندارم گشت او را ميبيند. پسر جوان جان سالم به در ميبرد، اما هوشنگ فرار ميكند. تحقيقات براي دستگيري هوشنگ ادامه داشت تا اينكه اعلام ميكنند هوشنگ را با چادر زنانه در شهر ديدهاند. ماموران با لباس مبدل بررسيهاي خود را ادامه دادند. با اين احتمال كه هوشنگ داخل خانه خواهرش مخفي شده است، راهي آنجا شدند. ماموران راهي خانه خواهر هوشنگ شدند و او را كه در صندوق مخفي شده بود، دستگير كردند. هوشنگ ابتدا منكر جنايات بود، اما سرانجام در ۱۷ فروردين ۱۳۴۲ به قتلها اعتراف كرد. بازپرس پرونده بعد از شنيدن اظهاراتش گفت؛ او خطرناكتر از اصغر قاتل است. قرار بود اعدام هوشنگ آخرين اعدام در ملاعام باشد. بهخاطر شهرتي كه هوشنگ اميني با قتلهاي بيرحمانهاش براي خود دست و پا كرده بود، مردم از شب قبل از اعدام او، از همه جاي تهران به سمت ميدان توپخانه رفتند تا بتوانند صبح روز اعدام را ببينند. سيل جمعيت از همه راههاي منتهي به ميدان توپخانه سرازير بود. هوشنگ در روز اعدامش، در كمال خونسردي پاي چوبهدار آواز خواند و خود را بهدار مجازات سپرد.