ادامه از صفحه اول
نقدي بر روش مطالعه جنگ
2- «رويكرد سياسي- انتقادي» با تمركز بر تفكر و روش هدفگذاري و تصميمگيريها، مديريت سياسي و راهبردي كشور را در نگرش به مساله جنگ، همراه با استفاده همزمان از ابزار نظامي و ديپلماتيك كه بر وقوع، ادامه و نحوه پايان جنگ تأثير گذاشته است، مورد نقد قرار ميدهد. اين روش در مواجهه با تجربه جنگ، در زمان وقوع و پس از آن، رايج بوده و در موارد مشابه در ساير جنگها نيز قابل مشاهده است. استفاده از اين روش، به دليل اهميت مساله جنگ و تأثير اساسي آن بر سرشت و سرنوشت كشور و جامعه، شكل گرفته است. در عين حال با استناد به همين موضوع و ملاحظات امنيتي، از گسترش اين روش، به ويژه در زمان جنگ جلوگيري ميشود. پس از پايان جنگ نيز با استناد به بيتوجهي به زحمات و تلاشها، همچنين دشواريهاي شرايط تصميمگيري، نقد و بررسي تصميمات راهبردي در زمان جنگ مورد پذيرش قرار نگرفته و هزينههاي آن براي منتقدين، مانع از نقد ميشود. در حالي كه يكي از روشهاي استفاده از تجربيات گذشته براي موارد مشابه در آينده، نقد و بررسي تصميمات راهبردي در زمان جنگ و نتايج آن است.
3- «رويكرد تاريخي- نظامي» با تمركز بر وقايع و رخدادها، شامل؛ شكلگيري تا وقوع و ادامه آن، همچنين نتايج و پيامدها، از طريق اسناد و نقل قولها، گونهاي از روش تفكر و مطالعه تجربه جنگ با عراق را شكل داده است كه در ميان نهادهاي نظامي، با توجه به اسناد در اختيار، رواج دارد. نتيجه اين رويكرد، علاوه بر آشكارسازي و تبيين بسياري از رخدادهاي عملياتي، به دليل تأكيد بر «هويت سازماني در نهادهاي نظامي»، موجب «مناقشات تاريخي» و «اختلاف در آمار و نتايج عملياتها» شده است. گسترش «نهادگرايي» در تاريخنگاري جنگ، نهتنها مانع از تبيين تاريخي و راهبردي از وقايع و مسائل جنگ خواهد شد، بلكه در راهنمايي نسل جديد در شناخت از جنگ، نقش چنداني نخواهد داشت.
از سوي ديگر؛ استفاده از رويكرد و روش تاريخي- نظامي كه منجر به توسعه مفهوم «نهادگرايي نظامي» شده است، مساله جنگ را از يك مساله «راهبردي- نظامي در آينده»، به مجموعهاي از «رخدادهاي تاريخي- عملياتي در گذشته» تقليل داده است. مهمتر آنكه مناقشات بر اساس دادههاي متفاوت كه اسناد آن در نهاد ارتش و سپاه وجود دارد، براي ترسيم نقش ارتش و سپاه در جنگ، با الزامات يكپارچگي نيروهاي مسلح، براي انجام ماموريت واحد در برابر تهديدات و مخاطرات، همخواني ندارد. بنابراين بر اثر اين روش رايج و غالب، نهتنها گذشته به شكل مناسبي تبيين نميشود، بلكه الزامات استفاده از اين تجربه براي آينده، حتي در سازمانهاي نظامي به درستي فهم نخواهد شد. هماكنون در حالي كه مراكز پژوهشي در نيروهاي مسلح ميتوانند رويكرد و روشهاي كنوني را نقد و راه برون رفت از اين وضعيت را بررسي و پيشنهاد كنند، اما اين مراكز نيز خود به بخشي از مساله تبديل شده و در ذيل گفتمان و روش غالب، انديشه و اقدام ميكنند. براي روشن شدن وضعيت كنوني در حوزه مطالعات جنگ ايران و عراق و آزمون آن، دو پرسش اساسي را ميتوان مطرح كرد:
1) در يك دهه گذشته، كدام اثر پژوهشي با رويكرد و روش راهبردي- نظامي، به بررسي مسائل اساسي جنگ و تأثير آن بر روند جنگ و نتيجه نهايي آن پرداخته و منتشر شده است؟
2) در يك دهه گذشته، كدام مقاله يا كتاب منتشرشده، استفاده از درسها و تجربيات جنگ را براي پاسخگويي به تهديدات و جنگ آينده، مورد نقد و بررسي قرار داده است؟
با اين وجود كه؛ ميان سه زمان گذشته، حال و آينده پيوستگي وجود دارد، گذشته را به اعتبار تعين در زمان و مكان، نميتوان تغيير داد، اما ميتوان و بايد مورد مطالعه قرار داد. در عين حال روش مواجهه با تجربه گذشته، از زمان حال شروع ميشود و بدون «اكنون» كه در حال تاريخي شدن است، مفهوم زمان گذشته و آينده بيمعنا خواهد بود. بنابراين، اگر گذشته مورد غفلت قرار بگيرد، نه گذشته به درستي مورد شناسايي قرار ميگيرد و نه وضع كنوني اصلاح خواهد شد. گذشته را تنها با نظر به آينده و «امكانهاي پيشرو» ميتوان مورد شناسايي و بهرهبرداري قرار داد. آينده هر چند با گذشته نسبت دارد، اما به تماميت، منطبق با گذشته نخواهد بود، زيرا اگر چنين باشد، مفهوم زمان آينده و اجتناب ناپذيري تغيير، معنا و موضوعيت خود را از دست خواهد داد.
زنان و شهر دانش
از سويي ديگر، كمبود ظرفيتهاي ديگر وسايل حملونقل عمومي نظير تاكسي و تاكسي اينترنتي بيانگر محدوديتهاي جدي در سطح شهر براي تردد همه شهروندان و زنان است. در اين ميان بهرهگيري از ظرفيتهاي حملونقل ادارات كه در گذشته نيز مرسوم بود قابل تامل است. به خصوص كه بخشي از نيروهاي دستگاههاي دولتي كه سرويسهاي ويژه براي كاركنان خود داشتهاند اكنون ميتوانند در اختيار حملونقل عمومي شهر قرار گيرند و محدوديتهاي ناشي از كمبود اتوبوس و... را تا حدي مرتفع سازند. زنان كه اكنون در شهر گام برميدارند به دنبال ظرفيتهايي هستند كه بتوانند با حداقل هزينه بيشترين امكان دسترسي را براي آنان فراهم كند. طرحهايي فراگير نظير مناسبسازي معابر شهري كه در دستور كار شوراي پنجم و شهرداري قرار گرفته بود امكاني تازه براي استفاده از مدلهاي مختلف تردد از جمله دوچرخه و پياده را فراهم كرد. بر اساس مصوبه ستاد مناسبسازي شهر تهران در آن دوره تا پايان سال 1401 بايد 1500 كيلومتر از معابر پياده شهر تهران مناسبسازي شود كه تاكنون 500 كيلومتر آن انجام شده است. اين مهم بستر تردد در شهر را امنتر و آسانتر ميكند. زنان كه معمولا به دليل نامناسب بودن پيادهروها مجبور به تردد از ميانه خيابان هستند، با مشكلات عديدهاي نظير مراقبت از عدم تصادف، كيفقاپي و... روبهرو هستند كه مناسبسازي پيادهروها فضاي حضور آنان را در شهر ايمنتر ميكند. در اين ميان با توجه به كوتاه شدن ساعات روشنايي روز در طول فصول پاييز و زمستان توجه به نورپردازي معابر و كوچهها ضرورتي جدي است. دانشآموزان دختر يا زناني كه براي رساندن فرزندان به مدرسه و بازگشت از آن در اين معابر تردد ميكنند نيازمند ايمني نور هستند. نور در شهر يكي از ظرفيتهاي مهم براي امنيت و ايمني تردد در سطح شهر است. طي چند ماه گذشته به دليل كمبود امكانات انرژي برخي معابر شهري نور كمتر يا فاقد نور بودند كه بايد اين مهم با توجه به گشايش فصل دانش برطرف شود. براي صرفهجويي در انرژي بهترين كار اعمال محدوديت نورپردازي در بزرگراهها است چرا كه معابر درونمحلهاي و درونشهري ظرفيتي است كه تردد پياده در آن امري ضروري و عادي است و زنان در اين ميان نيازمند تردد ايمن و امن در سطح معابر محلي و درونشهري هستند. اين توجه به آمادهسازي و مناسبسازي فضاي شهري براي تردد زنان در نيمه دوم سال به دليل آغاز سال تحصيلي بايد از سوي مديريت شهري با دقت بيشتري پيگيري شود خصوصا اينكه با توجه به آغاز واكسيناسيون دانشآموزان و احتمال گشايش مدارس در آذرماه مديريت شهري ميتواند نسبت به آمادهسازي فضاي شهري توجه خاص داشته باشد و با همكاري ادارات برق و ساير دستگاهها فضاي مناسب براي تردد در شهر را بازبيني نمايد. در اين ميان نكتهاي كه شايد كمتر به آن توجه شده است نشاط شهري با رنگآميزي و نقاشيهاي ديواري و گلآرايي براي دلپذير كردن ماه مهر است. ماه كسب دانش با توجه به تاكيد آموزههاي ديني براي اين مهم ضرورت توجه به دلنشين ساختن فضاي شهري به عطر ماه مهر را بيشتر ميكند. خصوصا اينكه زنان با اين فضاسازي بيشتر ميتوانند رابطه تعاملي با شهر برقرار كنند و امكان توسعه ارتباطات و تعاملات انساني فارغ از خشونت بيشتر در شهر نمايان ميشود؛ لذا ماه مهر ميتواند فرصتي دوباره با رونق نمادهاي دانش در شهر و شور آموختن و آرامش زنان محسوب گردد.
مديري براي تغييرات روبنايي
تمام اين سياستها در طول اين سالها در رگ و ريشه تلويزيون مثل سرطان پرورده شده و به نظر من به اين زوديها درمان هم نميشود. به نظر من اين سرطان كه در طول اين سالها درش ريشه دوانده مداوا كردنش كار يك مدير نيست و نميتوان با تغيير مديريتي به چنين موضعي رسيد بلكه قطعا به يك اراده بالاتر نياز دارد. وقتي در طول تمام اين دههها نظر مردم و اكثريت تماشاگران معنا ندارد اين يعني در اين رسانه رقابت معنا ندارد. خواستههايي از جايي خارج از سليقه مردم به آنها تحميل ميشود و اين به نظر من ناشي از بيماري است كه در مديريت بيدر و پيكري است كه همه خود را صاحب اختيار ميدانند. وقتي محصولي در تلويزيون توليد ميشود حقيقتا بايد صاحبش و اربابش و خداوندگارش بينندگاني باشند كه آن را ميبينند ولي در تلويزيون چون خودشان هزينهها را متقبل ميشوند و به مردم ديكته ميكنند خودشان را صاحب اختيار و خداوندگار كار محسوب ميكنند. همين ميشود كه ما در تلويزيون محصول زيادي داريم و ميلياردها تومان هزينه هم ميشود ولي اين محصولات به طور كامل دور ريخته ميشوند و غالبا چيزي كه در اين محصولات لحاظ ميشود نه دنيا دارد و نه آخرت. نكتهاي كه باعث شده سطح محصولات تلويزيوني نازل شود و درحالي كه خود مديران تلويزيون هم متوجه نيستند مخاطبينش دايم درحال ريزشند و درنهايت باعث ميشود كه انتظارها از تلويزيون پايين بيايد و كسي هم از بابت اين محصولات پيش پاافتاده و بيخاصيت تعجب نميكند. البته معتقدم در بسياري از مديران حس دلسوزي وجود دارد كه بخواهند محصولات رده بالايي توليد كنند اما به دليل ساختار ارباب رعيتي كه در تلويزيون جاري است؛حاكميت فرهنگي واقعي مردم بر نيازشان از اين سازمان هيچوقت شكل نميگيرد و همين باعث ميشود نظر اكثر بينندگان تعيينكننده خطمشي و مسير آينده هيچ توليدي در تلويزيون نباشد.