• ۱۴۰۳ شنبه ۲۶ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5038 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۸ مهر

كتابِ «ساموئل بكت» نوشته چارلز لاينز و جهان مينيمالِ يك ذهن زيبا

خلاصه‌سازي بايد سرشار از فشردگي و شدت باشد

بابك احمدي

ساموئل بكت در گفت‌وگوي خود با ژرژ دوتويي منتقد هنري مجله ترانزيسيون و از دوستان آندره ماسون، نقاش سورئاليست فرانسوي كه در ايران با عنوان «سه گفت‌وگو: ساموئل بكت و ژرژ دوتويي» (ترجمه مراد فرهادپور، مجله سمرقند 1383) منتشر شده درباره نقاشي بحث و اظهارنظر مي‌كند. دوتويي به رابطه ميان انديشه چيني و بسياري از نقاشان قرن بيستم، علاقه نشان مي‌داد. او همچنين علاقه خاصي به رساله‌هاي ماسون داشت كه قوه تجريد (آبستره) را به منتهاي بيان احساس مي‌كشاند. بكت در سال 1946 اثر خود به نام نقاشي وان ولدها را در نشريه به ‌نام يادداشت‌هاي هنري به چاپ مي‌رساند. در ميان گروه نقاشاني كه دوتويي در مجله ترانزيسيون، گرد هم جمع مي‌كند، حضور پير تالكوت، جدل و بحث‌هايي به همراه دارد كه منجر به تغييراتي در نقاشي مي‌شود؛ از جمله آنكه نقاشي، سيري به سوي اكسپرسيون و بيان احساساتي نشات‌گرفته از طبيعت را دنبال مي‌كند و دوم آنكه نقاشي به بيان نشانه‌هاي برجامانده  از طبيعت روي پرده  نقاشي  مي‌پردازد. 

«بكت (درباره ماسون): در جست‌وجوي دشواري، بيش از اسير بودن در چنگالِ آن. ناآرامي آن‌كس كه فاقد خصم است. دوتويي: شايد به همين دليل است كه او امروزه غالبا از نقاشي كردن خلأ «با ترس و لرز» سخن مي‌گويد. زماني توجه او معطوف به خلق نوعي اسطوره بود، بعد به انسان پرداخت؛ آن‌هم نه فقط در عالم، بلكه در متن جامعه و اينك... «خلأ دروني كه بر مبناي زيبايي‌شناسي چيني، شرط اصلي كنش نقاشي است.» به اين ترتيب به نظر مي‌رسد ماسون، عملا بيشتر و حادتر از هر نقاش زنده ديگر، از نياز رسيدن به آرامش و سكون رنج مي‌كشد، يعني از نياز به تعيين داده‌هاي مساله‌اي كه بايد حل شود، همان مساله نهايي.»
آليت آرمل به تاريخ ژانويه 1999 در شماره 372 مجله ادبي در توضيح نتيجه حاصل از اين نگرش‌ها مي‌نويسد كه چنين نقاشي با نهايت دقت و ظرافت را مي‌توان در زمره نقاشي آبستره غنايي كه آميخته با ذوق نقاشي و قريحه هنري است جاي داد. ژرژ دوتويي و ساموئل بكت با سه نقاش - تالكوت، ماسون و هانري وان‌ده ولده - به گفت‌وگو مي‌پردازند كه حاصل اين سه گفت‌وگو (نمونه بالا) به‌صورت خلاصه‌شده توسط بكت در شماره ويژه‌اي در مجله ترانزيسيو (1949) به چاپ مي‌رسد. 
از همان زمان هرآنچه به دست بكت افتاده خلاصه و موجز بازتاب يافته است؛ حتي اگر قالب گزارش يك گفت‌وگو را برگزيده است. آرمل مي‌نويسد يادداشت ذيل (به قلم بكت)، بيانگر كشف شگفت‌انگيز خود بكت، از خويشتن خويش است. «بكت در حال گريستن، با اشك‌هاي سوزان خارج مي‌شود.» اين انقلاب دروني ناشي از حس ناممكني است كه نويسنده ايرلندي، خود را با آن مواجه مي‌بيند. حسي كه ژيل دولوز بعد از اين سه گفت‌وگو به وجود آنها در نمايشنامه‌هايي كه بكت براي تلويزيون نوشته بود پي مي‌برد. در سال 1949 بكت از آنچه در نقاشي‌هاي آندره ماسون، بيانگر انديشه وي است فاصله مي‌گيرد و البته مي‌گِريد! اما اكنون ثابت‌قدم و وفادار بر بلنداي ناكامي به‌دست‌آمده ايستاده و مي‌توان آن را  قلمروي  برتر هنرمند  دانست. 
نكته‌اي كه پس از بحث و گفت‌وگو پيرامون نگرش به جهان نقاشي نمايان مي‌شود بعدا در آثار مهم بكت نيز بازتاب مي‌يابد. او كه پس از موفقيت جهاني در انتظار گودو ديگر چهره ادبي نام‌آوري بود، در سال 1969، يعني 16 سال بعد از اين اثر تراژدي - كمدي اولين مخاطبان خود را مبهوت كرد. جايزه نوبل ادبيات گرفت اما چنان‌كه از آثارش پيداست، از تبديل شدن به يك شخصيت مألوف اجتماعي سر باز مي‌زد. روحيه‌اي برآمده از نوعي ژرف‌انديشي كه بي‌شك مي‌توان حاصل مطالعه آثار فلسفي و ادبي كلاسيك اروپا در كنار يادگيري زبان‌هاي فرانسوي و ايتاليايي در كالج‌ترينيتي و البته همنشيني با نويسنده محبوبش جيمزجويس دانست. «برانگيختگي و هيجان ناشي از پروژه در حال انجام جويس در آن زمان كه ماحصلش «شب‌زنده‌داري فينگان‌ها» بود، قدرت خلاقه بكت را به خود جلب كرد و جويس از او خواست تا در نگارش مجموعه‌مقالاتي كه به قلم هوادارانش و در دفاع از اثر استادشان بود، همكاري كند.» اين اولين اثر چاپ‌شده او است كه مسير بهره‌بردن جويس از نويسندگان كليدي ايتاليايي  را  رديابي مي‌كند.
 «تحسيني كه اثر جويس در بكت جوان برانگيخت، آشكارا روي سبك نوشتن او تاثير گذاشت؛ تاثير نويسنده‌ كهنه‌كار بر نويسنده جوان خميرمايه غني‌اي را براي بحث در اختيار محققان قرار مي‌دهد.» به نوشته چارلز لانيز زبان پرتكلف مورفي، اولين رمان بكت، تاثير سبك استاد را نشان مي‌دهد اما نثر ساده‌اي كه توسط دو ولگرد «در انتظار گودو» به زبان آورده مي‌شود نشان‌دهنده فاصله‌اي است كه از لحن آموزگار نخستين خود پيدا كرده است و طولي نمي‌كشد كه سبك بكت تفاوت‌هاي او با جويس را به رخ مي‌كشد.
چارلز لاينز در كتاب «ساموئل بكت» تلاش مي‌كند تصويري روشن‌تر از ابعاد و زواياي گوناگون آثار نمايشي اين نمايش‌نامه‌نويس مهم قرن بيستم ارايه دهد. كتاب در ادامه كوشش‌هاي نشر «شب‌خيز» زير عنوان «مجموعه نمايشنامه‌نويسان مدرن» منتشر و راهي بازار نشر شده كه روزنامه اعتماد چندي پيش كتاب ديگري از همين مجموعه درباره «گئورگ بوشنر» را معرفي كرد. نكته‌اي كه موجب مي‌شود مطالعه كتاب مورد نظر را براي خوانندگان و دنبال‌كنندگان هنرهاي نمايشي پيشنهاد دهيم اين است كه نويسنده نام‌آشناي ايرلندي همواره مورد توجه علاقه‌مندان تئاتر و ادبيات در ايران بوده و از قضا همين روزها اجراي نمايش «در انتظار گودو» يكي از مهم‌ترين آثار او به كارگرداني اميررضا كوهستاني در فضاي باز پرديس باغ كتاب تهران به پايان رسيده است. 
كتاب شامل هشت بخش اصلي است و به نمايشنامه‌هايي چون «در انتظار گودو»، «آخر بازي»، «همه افتادگان»، «آخرين نوار كراپ» و نمايش‌هاي راديويي چون «خُلواره» و «نه‌من» مي‌پردازد. نويسنده در اين مجموعه سعي كرده به زبان ساده روند فعاليت‌هاي نوشتاري بكت در زمينه هنرهاي نمايشي «صحنه‌اي» و «راديويي» را به شكل خطي دنبال كند. اينكه بعد از نگارش هريك از نمايشنامه‌ها و اجراهاي صحنه‌اي به سراغ نوشتن كدام اثر رفته و در اين فاصله چه براو گذشته است. «بكت بعد از روزهاي خوش، هيچ نمايشنامه بلندي ننوشت. در عوض به نوشتن مجموعه‌ نمايشنامه‌هاي كوتاه صحنه‌اي، راديويي، سينمايي و تلويزيوني و همين‌طور آثار داستاني منثور پرداخت. اين نمايشنامه‌هاي كوتاه از الگوي معمول او پيروي مي‌كند و تصاويري از گذشته را كه در آگاهي كاركترهايش جريان دارد به نمايش مي‌گذارد، اما اين فيگورها را در فضاهايي قرار مي‌دهد كه به صراحت و معين نيست. در حقيقت بسياري از اين نمايشنامه‌هاي كوتاه روي هم رفته از تصاوير صحنه‌آرايانه سنتي پرهيز و از صحنه يا استوديو صرفا به عنوان محلي استفاده مي‌كنند كه تجربه كاراكتر را در خود جاي مي‌دهد.»
امساك (economy) زبان در گودو كه بكت آن را در اصل به زبان فرانسه و با عنوان En attendant Godot نوشته است، مينيماليسم رو به گسترش و پيشرفتِ بكت را در استفاده از واژگان نشان مي‌دهد. مطالعه دست‌نوشته‌هاي او فرآيندهاي دقيق و پرزحمت كاستن، تشديد و ساده‌سازي‌اش را آشكار مي‌سازد. بكت مدعي است علت نوشتن به زبان فرانسه پرهيز از افراط در استفاده از «سبك» است. و به نظر مي‌رسد انتظام اين شيوه، تلاشي خودآگاهانه در راستاي محدود و محصور كردن زبان باشد. 
اينجا توضيح مراد فرهادپور از ساموئل بكت خواندني به نظر مي‌رسد. «جمله معروف او به وضعيتي اشاره مي‌كند كه همه‌چيز در يك نفر متمركز مي‌شود. يعني در يك فرد هر سه مساله شكل مي‌گيرد: «چيزي براي بيان كردن ندارم. ميلي به بيان كردن ندارم. موضوعي براي بيان كردن ندارم و با اين همه اجبار به بيان كردن دارم». كه البته اين مسير به شكست هم مي‌انجامد. بكت مي‌گويد شكست تنها چيزي است كه هنرمند مي‌تواند تجربه كند. سختي و فشردگي اين نگرش، مساله را تيزتر مي‌كند. بسياري از آنهايي كه امروز مي‌گويند هنر تمام شده غالبا به شيوه پست‌مدرنيستي، پاره‌اي از گذشته را مي‌گيرند. دوباره دستكاري‌اش مي‌كنند. كلي هم سود مي‌برند. بايد ديد آنها خود اين «شكست» را جدي گرفته‌اند يا نه. خيلي از آنها راه‌شان را كج كرده‌اند و رفته‌اند سراغ يك سبك و شيوه جديد نقاشي. مثلا از ميوه‌هاي توي بشقاب رفته‌اند به سمت «رياضيات خفيف». از سزان رسيده‌اند به موندريان. دائما عناصرشان را كم كرده‌اند، كم كرده‌اند تا رسيده‌اند به يك مربع و دوتا خط. در حالي كه منظور بكت اين است كه همان چيزِ به‌شدت خلاصه‌شده بايد سرشار از فشردگي و شدت (intensity) باشد.»  فرهادپور پيش از اين كتاب بسيار مهم «بكت» نوشته آلفرد آلوارز را ترجمه و منتشر كرده است كه مطالعه‌اش را به خوانندگان و علاقه‌مندان توصيه مي‌كنم. اما دليل معرفي كتاب «ساموئل بكت» كه به تازگي از سوي نشر شب‌خيز روانه بازار شده، يك‌جور معرفي ساده و روان براي آشنايي مقدماتي مخاطباني است كه به تازگي قصد دارند به جرگه شيفتگان اين نويسنده اضافه شوند. كتاب با ترجمه محمدمهدي نجفي و بهاي 38 هزار تومان هم‌اينك در  كتابفروشي‌ها  است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون