شلاقهاي تورم بر زندگي
جعفر گلابي
رياضيات خشك است و اعداد بيروحش معنا را نشان نميدهند. اعداد، موضوعات را ساده ميكنند و احساسها را از انتقال بازميدارند. كرونا جان حداقل 120 هزار از هموطنانمان را ميگيرد ولي اين عدد هرگز نميتواند آلام 120 هزار خانواده با هزاران ماجرا و غريبي و فراق و داغ را به تصوير بكشد. حالا اعداد از جاي ديگري سر برآوردهاند و اشارهها ميكنند، تورم بالاي 40 درصد، نقدينگي بالاي 4000هزار ميليارد توماني، نرخ بيكاري ۹.۶ درصدي ظاهرشان فقط چند عدد است و بيش از يك اشاره در خود ندارند ولي چون به بقالي سر كوچه مراجعه كنيم اندكي از معاني اين عددها را ميفهميم و وقتي ميزان درآمد تودههاي مردم را در نظر آوريم و نسبتش را با گرانيها بسنجيم كمكم اين اعداد سنگين ميشوند. وقتي هزاران پدر را تصور كنيم كه با دستان خالي شبها دير و دزدكي به خانه ميروند تا شرم خويش را از اهل و عيال مخفي كنند تازه متوجه ميشويم كه تورم 40 درصد غمهاي بزرگ هم در خود نهفته دارد. ما با تورمهاي 20 درصد و30 درصد هم آسيبهاي بزرگ ديدهايم و چون طلاقها و نزاعها و انواع ناهنجاريها را از دل اين اعداد بيرون بكشيم از آنها ميترسيم! خط فقر كه بنا به گفته رييس كميته امداد حضرت امام به 10 ميليون تومان رسيده باشد بايد حديث مفصل بخوانيم و بدانيم كه اين اعداد چون پتكي گران عمل ميكنند و بر سر تودههاي ميليوني فرود ميآيند. در مقابل اين موج سهمگين تورم دولت به نظارتهاي بيشتر رو آورده است و ظاهرا ميخواهد آزموده دهها باره را دوباره بيازمايد! البته نظارت بر بازار لازم و بعضا ضروريست ولي كدام اقتصاددان ميتواند چاره درد ديرين تورم را در آن خلاصه كند و حكم دهد كه مثلا امكان سقوط تورم از 45 درصد به 30 يا 20 درصد وجود خواهد داشت؟
اگر تورم و اقتصاد دستورپذير نيست كه نيست چرا آگاهي مردم را دستكم ميگيريم و با انبوه تبليغات آنها را به سراب ارزاني بشارت ميدهيم؟ خدا را شكر كه رييس دولت مكررا به استانها سفر ميكند و لابد از نزديك اصليترين درد مردم و خصوصا محرومان جامعه يعني فقر و نداري را لمس ميكند. وي قطعا در همين تهران و در دفتر كارش از دقيقترين آمارهاي گراني و انفجار قيمتها مطلع است و اگر رنج سفر را برخود هموار ميكند لابد ميان دانستن و لمس مشقتهاي مردم تفاوت قائل است. وقتي خانه كوچك آن روستايي يا شهركنشين را ميبيند كه با حداقل امكانات و درآمد، تازه با مشكلات گوناگون از قبيل بيآبي و نداشتن جاده و درمانگاه و مدرسه روبروست اين انتظار به وجود ميآيد كه لمس درد مردم كار خود را بكند و چارههاي اساسي و شجاعانه و حتي به ظاهر تلخ انديشه شوند و به كار آيند. حالا عاليترين مقام اجرايي كشور خوب ميداند كه تورم بالاي 40 درصد بازندگي مردم چه ميكند؟ اگر اين امور تبليغاتي نيستند نه يك روز كه يك ساعت هم براي درمان بيماريهاي اقتصادي نبايد از دست برود. ما بدون تحريمها همواره زير ضرب تورم بودهايم، كاملا مشخص است كه بيسابقهترين تحريمهاي تاريخ چه رنجي را بر محرومان مسلط كرده است. لمس و درك شرايط خطير و بحراني معيشت مردم به اين است كه نه در حرف كه در عمل و نه با دستورهاي كاغذي يا خطابهها و شعارها اولويت اصلي و اساسي و فوري كشور نشاندن آتش تورم از راه كارشناسي و معقول و منطقياش باشد. چشم بازار و اقتصاد خيرهتر از هميشه به مذاكرات هستهاي و اميد به رفع تحريمها دوخته شده است، تاخير در آن دقيقا تاخير در رساندن لقمههاي نان بر سر سفره هاي خالي اقشار بزرگي از جامعه است. كاملا پيد است كه اگر گستردهترين و شديدترين و بيسابقهترين و هوشمندترين نظارتها براي كنترل قيمتها صورت گيرد ولي امكان واردات و صادرات آزاد و جابهجايي آسان پول وجود نداشته باشد و فرار سرمايهها به بازگشت سرمايهها و امنيت سرمايهگذاري تبديل نشود تورم از اين هم كه هست بالاتر ميرود و سامان كشور را با خطر جدي مواجه ميكند. وقت تنگ است و از تبليغات و آساننمايي و شعارگرايي هيچ كاري برنميآيد. تورم معضل قديمي اقتصاد ايران است و شاه كه با هيچ تحريمي روبرو نبود و از حمايت غربيان برخوردار بود در مقطعي دولت را تهديد ميكند كه اگر گرانيها كنترل نشوند ارتش را وارد كار ميكنم و البته كمترين توفيقي به دست نياورد چرا كه اقتصاد چون وحشي شود جز از راهش رامشدني نيست.
٭با شدت گرفتن گراني در سال 1352، شاه اخطار كرد كه اگر انجمنهاي مبارزه با گرانفروشي موفق نشوند، نيروهاي نظامي وارد عمل خواهند شد (اطلاعات، 14/7/1352).