سال تحصيلي و مسووليت ما
محمد داوري
وقتي از مسووليت مشترك سخن به ميان ميآيد بيترديد نخست سرنوشت مشترك در ذهن تداعي ميشود و سپس بيش از گذشته و حال، آينده مورد توجه قرار ميگيرد؛ آيندهاي كه متعلق به نسلهاي بعدي است و در گرو عملكرد نسل فعلي است و به عبارتي فرداي نسلهاي آينده را ميتوان در آيينه نسل امروز مشاهده كرد. زماني كه از مسووليت و سرنوشت مشترك حرف ميزنيم بيش از همه سه مقوله «تربيت، امنيت و سلامت» مهمتر جلوه ميكند و در ميان اين سه، آنچه كه حتي دو مورد ديگر متاثر از آن است مقوله بسيار مهم و حياتي يعني «تربيت» است، امري كه «حق كودكان و نوجوانان» و «وظيفه و مسووليت مشترك» همه ما است و هر كس و هر نهاد و دستگاهي در اين زمينه كمتوجهي كند قابل بخشش نيست و بايد به نسل امروز و فردا پاسخ بدهد. با اين مقدمه به طور حتم اين پرسش پيش ميآيد كه منظور از اين مسووليت مشترك براي آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان چيست و چه كساني و چه نهادها و دستگاههايي بايد چه نقشهايي را ايفا كنند؟ در پاسخ به اين پرسش كه به نظرم ريشه ناكارآمدي نظام آموزشي ما در همين پرسش نهفته است به اختصار اشارهاي خواهم داشت به نكاتي كه اميدوارم در سال تحصيلي جديد كه براي سومين سال تحصيلي پياپي بيم آن ميرود كه محدوديتها و محروميتهاي آموزشي آسيبهاي بيشتر و عميقتري به كودكان و نوجوانان ايران زمين وارد كند، تلنگري باشد براي توجه دادن همگان به اين مسووليت مشترك.
1) حكومت: با توجه به ساختار سياسي حاكم بر كشور ما و با عنايت به اينكه سياستگذاري و سياستگذاريهاي كلان و جهتگيريهاي كلي در نهادهاي بالادستي كه فراتر از قواي سهگانه هستند شكل ميگيرد و قوه مجريه نيز موظف به حركت
در راستاي آن سياستها است، انتظار ميرود در سياستهاي ابلاغي رهبري و در ريلگذاري مجمع تشخيص مصلحت نظام و رويكردهاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، آموزش و پرورش در اولويت قرار گيرد و تمام دستگاهها و نهادها موظف شوند براي كارآمد نمودن نظام آموزشي نقشهاي زمينهساز و پشتيبانكننده و تسهيلگر و مكمل خود را ايفا كنند.
2) مجلس و كميسيون آموزش: بيترديد يكي از دلايل ناكارآمديهاي نظام آموزشي بسترهاي قانوني است كه يا قانونهاي محدوديتبخش يا خلأهاي قانوني يا ضعف نظارت است كه بهطور مستقيم وظيفه نمايندگان مجلس ميباشد تا با ارايه طرحها يا الزام دولت به ارايه لايحه براي رفع آن اقدام نمايد كه متاسفانه تاكنون بيشتر مجالس نسبت به اين مهم بيتوجه يا كم توجه بودهاند و اين قوه به عنوان يكي از قواي سهگانه و سه ضلعي حاكميت نتوانسته نقش خود را به درستي ايفا كند در حالي كه هميشه فريادهاي مطالبهگرانه خطاب به آنها بوده و هست.
3) رييسجمهور و هيات دولت: با توجه به ساختار متمركز اجرايي و با عنايت به اينكه تا اطلاع ثانوي همه چيز به دولت ختم ميشود و دولت هم بر محوريت رييس دولت ميچرخد انتظار ميرود ايشان هميشه بايد موضوع مهم و سرنوشتساز آموزش و پرورش را در ذهن خود داشته و در تمام طرحها و برنامهها پيوستي براي تمام وزارتخانهها براي نقشهاي مكمل در راستاي اين مسووليت مشترك داشته باشد، چراكه موفقيت در اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و سياست و موفقيت امروز و فرداي ما وابسته به كارآمدي و موفقيت نظام آموزشي ماست و اگر امروز نظام آموزشي ما ناكارآمد است ريشه در اقتصاد و ضعفهاي فرهنگي و ناكارآمديهاي سياسي و اجتماعي دارد كه بايد در دستور كار دولت و اتاق فكر قوه مجريه قرار گيرد و كمتر جلسه هيات دولت باشد كه از آموزش و پرورش سخن به ميان نيايد و در همين راستا شوراي عالي آموزش و پرورش با حضور رييس دولت بايد فعالتر و موثرتر عمل كند.
4) وزير و نيروهاي ستادي: به ازاي هر سه معلمي كه در كلاس و مدرسه و در صف مقدم ايفاي نقش ميكند يك نفر نيروي ستادي از وزير گرفته تا ساير نيروهاي اداري در 32 اداره كل و بيش از 700 منطقه مسووليت پشتيباني و نظارتي را برعهده دارند و اين افراد در زمينههاي اداري و مالي و امكانات و تجهيزات بايد تامينكننده نيازهاي مدارس بوده و در جايگاه كارشناس، ناظر بر عملكرد نيروهاي شاغل در مدارس باشند و در اين راستا تسهيلگر و پشتيبان باشند نه محدودكننده و مانع حركتهاي نوآورانه. لذا رويكردهاي سنتي و غيرحرفهاي و تحكمآميز بايد كنار گذاشته شود و با عملياتي كردن مدرسهمحوري براي كارآمدي نظام آموزشي نقش خود را در راستاي اين مسووليت مشترك به درستي ايفا كنند.
5) مدير و كادر اجرايي مدرسه: تمام آنچه كه انتظار داريم در كانون مدرسه بايد اتفاق بيفتد لذا در مدارس نقش محوري به عنوان واسط نيروهاي ستادي توسط مدير و كادر اجرايي مدرسه قابل تحقق است و مدرسه محوري در صورتي عملي ميشود كه مدير مدرسه نيز نقش خود را به درستي ايفا كند تا ظرفيتهاي اوليا و معلمان و مربيان براي تحقق اهداف آموزشي و پرورشي حداكثر كارايي خود را داشته باشند كه در اين راستا نخست انتخاب مديران خوشفكر و توانمند و سپس انتخاب كادر اجرايي كارآمد ميتواند اميدبخش باشد تا كانون مدرسه تبلور بخش پويايي و كارآمدي باشد.
6) معلمان و مربيان: در پنج بخش پيشين از هرچه گفتيم همه نقشهاي زمينهساز و تسهيلگر و پشتيبان بود براي اينكه معلمان و مربيان نقش اصلي را به درستي ايفا كنند. نقشي كه در اين راستا مهمترين و اصليترين نقش است تا در ارتباط با دانشآموزان كه همه نگرانيها براي توانمندسازي آنها است بتوان موفق عمل كرد و كودكان و نوجوانان در تعامل اثربخش و در فرآيند ياددهي و يادگيري ظرفيتهاي وجودي خويش را شكوفا سازند و در اين مسووليت مشترك معلمان و مربيان عليرغم مشكلاتي كه دارند بايد از ايفاي نقش خود ضمن مطالبهگري صنفي غافل نباشند.
7) پدران و مادران: متاسفانه يكي از پيامدهاي ناكارآمدي نظام آموزشي نااميدي والدين و انزواي آنهاست كه باعث شده ما صداي مطالبهگرانهاي از آنها نشنويم و حضور چنداني از ايفاي نقش آنها در مدارس نداشته باشيم. اين نااميدي و انزوا كه معلول ناكارآمدي است خود عاملي شده براي استمرار و گسترش ناكارآمدي، لذا در راستاي مسووليت مشترك، والدين نخست در قالب همين ساختار موجود و در بستر قانوني انجمنهاي اوليا و مربيان كه آنها را در بالاترين ركن مدرسه قرار ميدهند بايد نقش مطالبهگرانه و حمايتي و نظارتي خود را ايفا كنند و تا زماني كه اين نيروي عظيم يعني به ازاي هر دانشآموز دو نفر مادر و پدر فعال نشوند، نميشود انتظار داشت مدارس كارآمد شود.
8) اساتيد و دانشگاهها: بيتفاوتي و بيمسووليتي اين نهاد علمي به ويژه دانشكدهها و اساتيد مرتبط با حوزه علوم تربيتي كه پرشمار هم هستند تاسفبار است و نميدانيم اين سكوت تا كي ميخواهد ادامه يابد؟! و نميدانيم كاركرد اين اساتيد و دانشجويان اگر ابراز نظر و ايفاي نقش در حوزه آموزش و پرورش نيست پس چيست؟! لذا انتظار ميرود دانشگاه ارتباط با مدرسه را به عنوان يك مطالبه حرفهاي و يك مسووليت علمي و اخلاقي خود طرح و اجرايي كند اگر ديوار بلند ميان مدرسه و دانشگاه روزبهروز بلندتر شود اساتيد و دانشجويان حوزه علوم تربيتي از واقعيتهاي مدرسه بيخبر و مدارس هم از دستاوردهاي علمي دانشگاه بيبهره خواهند شد.
9) رسانهها: در صدا و سيما و رسانههاي مختلف دولتي و غيردولتي از همهچيز سخن به ميان ميآيد و تولد گوساله دو سر تيتر خبرها و گزارشها ميشود اما در آغاز سال تحصيلي و در روز دانشآموز و معلم يا هفته پيوند اوليا و مربيان و ساير مناسبتها و بهانههايي كه ميتواند فرصتي باشد براي توجه دادن افكار عمومي متاسفانه بيشتر رسانهها اهميتي نميدهند و تيتر موضوعات آنها چيزهايي است كه
نه تنها تربيت بلكه سلامت و امنيت را هم در اولويت خود نميداند و اين بيتوجهي و كمتوجهي رسانهاي يا بدسليقههايي در اين زمينه تاسفبار است كه البته عملكرد معدود رسانهها در اين راستا جاي تحسين دارد و اميد ميرود در راستاي اين مسووليت مشترك رسانهها بيش از گذشته به مقوله آموزش و پرورش توجه داشته باشند.
10) كارشناسان و فعالان حوزه آموزش و پرورش و تشكلهاي معلمي: در ميان همه گروههايي كه در اين مسووليت مشترك مورد توجه قرار گرفت شايد به نسبت بايد از فعالان صنفي و رسانهاي تحسين شود كه در سكوت و انزواي آن دسته از افراد و نهادها و دستگاهها كه ميتوانند در اين مسووليت مشترك نقش موثري ايفا كنند حضور مسوولانه و منتقدانه فعالان رسانهاي و صنفي قابل تحسين است اما انتظار ميرود اين دسته نيز علميتر و حرفهايتر و منسجم و مستمر نقش خود را ايفا كنند.