نگاهي به كتاب «پول» نوشته جيسون گلدستاين
داستان واقعي ايجاد يك چيز الكي
«پول عاري از احساسات و خارج از روابط انساني فازي است. پول يك چيز الكي است، يك وهم و خيال مشترك. پول اساسا پديدهاي اجتماعي است. بخش اجتماعي پول دقيقا همان چيزي است كه پول را ايجاد ميكند و بدون آن پول تنها يك فلز يا كاغذ است.» اينها جملاتي از مقدمه كتاب پول نوشته جيسون گلدستاين و ترجمه ميلاد راستي است كه انتشارات راه پرداخت آن را منتشر كرده است. همه افراد ميخواهند درباره پول بدانند. اينكه يك كاغذ چگونه ميتواند بحرانهاي اقتصادي را ايجاد كند و به آن دامن بزند يا اينكه چگونه با كاهش يا افزايش ارزش يك كاغذ بقيه كشورهاي جهان نيز تحت تاثير قرار ميگيرند. اين كتاب نشان ميدهد كه «پول يك افسانه است»، البته نام فصل اول نيز همين است. فصلي كه نويسنده از آن به عنوان مقدمه ياد كرده است. به باور نويسنده در طول تاريخچه جهان پول فراز و فرودهايي را تجربه كرده كه بخشي از اين فرودها در پي آرامشهاي نبستا طولاني بوده و برخي از برههها نيز جهان به گونهاي تغيير ميكرد كه نياز به پولي جديد احساس ميشد. به باور نويسنده آنچه از ديد ما پول به حساب ميآيد، نتيجه انتخابهاي ماست. البته كه به باور گلدستاين اين انتخابها پس از شيوع كرونا و چاپ صدها ميليارد دلار، ين و يورو بيپشتوانه است كه نشان خواهد داد در آينده چه انتخابهايي پيش روي بشر قرار خواهد گرفت. اگرچه كه چاپ اين ميزان پول نيز به دليل فرار از فروپاشي اقتصادي و جلوگيري از تنزل ارزش همان پول است. نويسنده در فصل نخست كه به منشا پيدايش پول ميپردازد، داستاني از سال 1869 ميلادي نقل كرده كه در آن يك خواننده براي اجراي مراسمي، توقفي چند روزه در يك جزيره دارد و در آنجا افراد به جاي دادن پول به اين فرد براي ديدن كنسرت، ميوه، دام و طيور و... ميدهند و اين خواننده مجبور است براي تبديل آنها به پول دست به دامن افرادي شود كه با كشتي براي استراحتي كوتاه به اين جزيره بيايند. اما داستان تنها به اين قصه محدود نميشود. در جوامع قديميتر كه داد و ستد به شكل فراگيري رواج نداشت، افراد عمده نيازهاي خود را تامين ميكردند؛ شكار و كشاورزي ميكردند و نيازهاي ديگر را نيز با دادن محصولاتي كه از زمينهاي خود برداشت ميكردند يا در شكار به دست ميآوردند، تهيه ميكردند. نويسنده در بخشي نوشته كه مردم در بينالنهرين براي مبادله از فلز نقره استفاده ميكردند اگرچه كه هنوز براي تعداد زيادي از مردم اين نوع پول رايج نبود. نويسنده در بخش اول به فراگيرتر شدن پول پرداخت و اينكه اين فلز توانست آزادي بيشتري به انسانها دهد و آنها را از موقعيتهاي جبري كه در آن گرفتار بودند، برهاند. اگرچه كه در اين بين انتقاداتي نيز به پول و سكه رايج در آن سالها ميشد، چراكه مردم را منزويتر و آسيبپذيرتر كرده و ارسطو نيز ثروت را «تنها حجمي از سكه» عنوان كرد. در فصل بعدي اين كتاب نويسنده به معرفي كتاب ماركوپولو كه در زندان نوشته شده بود، پرداخت. اين جهانگرد در فصل 24 از كتاب خود به بررسي دلايلي پرداخت كه پول در شكل كاغذي آن در اروپا رونق گرفت. البته كه او پيشتر نيز با يك تجربهاي مدرن از پول در چين مواجه شده بود كه بعدها به دلايلي (شايد بالا رفتن هزينههاي استفاده از ابريشم و... به عنوان كاغذ) از بين رفت و پيش از ماركوپولو تجارت ميان چين و اروپا محدود و با استفاده از سكههايي كه چينيها ساخته بودند، شكل ميگرفت. نويسنده در ادامه از رواج پول كاغذي و البته بدون پشتوانه نوشت و در خاتمه اين فصل از نبود تضمين براي ثروتمندتر شدن گفت. اينكه ممكن است نسلي ثروتمندتر از نسل پيشين باشد يا مردمي فقيرتر از مردم چند سال پيش خود باشند. يكي از فصول اين كتاب به ظهور ميليونرها اختصاص داشت. البته نوشتههاي گلدستاين منحصر به تاريخچه كتاب نميشود و در فصول آتي به بخش پول مدرن، ايجاد بانك مركزي و... نيز ميپردازد. به عنوان مثال او در يكي از بخشهاي كتاب با عنوان «پول مدرن» اينگونه مينويسد: جهاني كه اكنون در آن زندگي ميكنيم، همان جهاني كه در آن پول توسط دولتها صادر ميشود و هيچ پشتوانهاي ندارد، زماني متولد شد كه استاندارد طلا تقريبا اقتصاد جهاني را نابود كرده بود كه اين موضوع نيز تصادفي نيست. نويسنده در بخش انتهايي اين بخش نيز بر اين عقيده است كه سقوط اقتصاد جهاني در سال 1929 شايد در خصوص اشتباه استراتژيك در بازار سهام روي داده باشد اما تنها اين اشتباه براي بروز چنان فاجعهاي كافي نيست، بلكه چيزي كه باعث سقوط جهاني شد، استاندارد طلا و بيثباتي عميقي بود كه به دنبال آن به جهان صادر شد. در بخش ديگري از اين كتاب به تاريخچه پول در قرن بيست و يك نيز پرداخته شده است؛ نويسنده در جايي مينويسد: تاريخچه پول، سرگذشت بانكها، دولتها و مردم عادي است كه بر سر اينكه چه كسي ميتواند چه كاري انجام دهد، با يكديگر درگيرند. اين تاريخ شرايط حاضر پول و داستاني از بانكداري سايه، يورو و بيتكوين را نشان ميدهد. در آخر نيز گلدستاين پيشبيني از آينده پول ارايه ميدهد كه به باور او اندك زمان ديگري پول كاغذي جاي خود را به نوع ديگري از پول ميدهد؛ به عنوان مثال پول غيرديداري كه در كارتهاست و كشيدن يك كارت ميتوان آن را براي خريد يا چيزهاي ديگري استفاده كرد.براساس باور نويسنده روزي فرا ميرسد كه بحران مالي ديگري رخ ميدهد و فناوري و دولت تغيير ميكنند. باورهاي مردم در مورد تعادل بين افراد و جامعه، بانك و دولت، حفظ حريم خصوصي و آرامش و... همگي تغيير ميكنند، پس در نتيجه پول نيز تغيير ميكند،به گونهاي كه نحوه كنوني پرداختن ما به مساله پول براي آيندگان بسيار عجيب خواهد بود.