• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5045 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۰ مهر

پرواز كبوتران سفيد در آسمان آزادي

برخورد نزديك از نوع سوم!

اميد مافي

 

چشمان‌مان را مي‌بنديم و به سه‌شنبه موعود فكر مي‌كنيم. به بعدازظهري كه فرصت تماشاي ميليون‌ها رنگ در خزان اين حوالي را به دست خواهيم آورد. به روزي كه قرار است نوار پيروزي‌هاي ملي ادامه پيدا كند و مردان ما يازدهمين فتح‌الفتوح خويش را با كيش و مات كردن چشم‌فندقي‌ها جشن بگيرند. تا عصر سه‌شنبه چيزي نمانده. رد شميم خوشبختي در فضا مست‌مان مي‌كند و به اين مي‌انديشيم كه وقتي قاضي نبرد دوزخي در سوت خود بدمد ما حرف‌هاي زيادي براي گفتن خواهيم داشت. زير لب آيه‌هاي عاشقانه را زمزمه مي‌كنيم و در مرتع سبز آزادي پاسخ اوراد خود را مي‌گيريم. فرشتگان نجات ما حالا ديگر آماده‌اند كه دنيا را روي سر خود بگيرند و مردان سرعتي كره جنوبي را در پيچ‌هاي صعب‌العبور جا بگذارند. همه‌چيز آماده است تا تفنگچي‌هاي مياني ما كمربندها را محكم كنند و پل‌هاي رسيدن به سنگر شرقي‌ها را در طرفه‌العيني بسازند. آن وقت همه‌چيز براي كولاك سردار و مهدي طارمي فراهم خواهد شد و جماعتي شيدا در ورزشگاه آزادي چهره دلرباي عشق را در نهايت دلدادگي به خاطر خواهند آورد. اين‌بار در ميدان بزرگ و نه چندان متروك آن سوي پايتخت از شمايل‌هاي فداكاري و پاكبازي رونمايي خواهيم كرد و بعد براي نود دقيقه روي قلعه چشم‌بادامي‌ها اردو خواهيم زد. ما براي آنكه يازدهمين پيروزي ملي خود را در ميانه مهرماه دشت كنيم گريزي نداريم جز آنكه با پلن‌هاي موسيو اسكوچيچ از ثانيه صفر روي سنگر شرقي‌ها يورش بريم و در وقت مقتضي كارد را در استخوان حريف چغر فرو كنيم. ما از نبرد سه‌شنبه سه امتياز شيرين‌تر از قند مي‌خواهيم تا همچنان تركتازي كنيم و بوي صعود به جام جهان‌نما را با همه وجود استشمام كنيم. اين‌بار يازده سرباز جان بر كف با اشاره‌اي از سوي دراگان در عصر خزاني به سيم آخر خواهند زد و در برگردان اين حوالي، شكفتن در مه را در دستور كار قرار مي‌دهند. تيمي كه سنگربان ششدانگي چون عليرضا بيرانوند را درون آشيانه خود دارد، قشون تا بن دندان مسلحي كه سازمان دفاعي خود را با شجاع خليل‌زاده و محمدحسين كنعاني‌زادگان به ديواري تسخيرناپذير بدل مي‌كند، ارتشي كه هر لحظه با هنر ابرستاره‌هايي چون عليرضا جهانبخش، احمد نور، وحيد اميري و سعيد عزت‌اللهي آژير خطر را زير گوش حريفان به صدا در مي‌آورد و تيم پراشتهايي كه با طارمي و آزمون دو ماشين‌ گلزني خود سيم خاردارها را به سياره تشويش تبعيد مي‌كند و بوي گل را در ورزشگاه‌ها به مشام دوآتشه‌ها مي‌رساند قادر است در همين تهران كلك ستاره‌هاي مرموز كره جنوبي را بكند و كاري كند كه ايران در چند قدمي دوحه قرار گيرد.
مسير رسيدن به جام جهاني از تهران مي‌گذرد. امروز وقتي خورشيد كمرنگ به وسط آسمان هجرت كند برخورد نزديك از نوع سوم كليد خواهد خورد و يازده پسر بي‌قرار براي تعبير خواب‌هاي سه رنگ بومي سرهاي خود را مقابل توپ چرمي خواهند گذاشت و به ايستاده مردن در راه مام ميهن رضايت خواهند داد. و ما چيزي نمي‌خواهيم از سلبريتي‌هاي نجيب خود جز آنكه خودشان باشند و در كارزار پيش رو هر چه در توان دارند رو كنند. آن وقت حتما پرنده كوچك خوشبختي روي شانه يوزها خواهد نشست و آفتاب و مهتاب پهناي صورت توپچي‌هاي اين مرز پرگهر را خواهد پوشاند. يك پنجره، كمي انتظار و يك ديدار نود دقيقه‌اي. اين همه يعني بهار در پاييز و بدرقه مردان كره جنوبي با چند شاخه گل. كسي چه مي‌داند! شايد در سه‌شنبه موعود، دنيا به كام يلان ايران شود تا دليرانه قفس توري كره‌اي‌ها را دچار حريق كنيم و به خاطر روشنايي محدود بگرييم. اشك شوق خواهرخوانده اشك اندوه است، وقتي كمي باران، كمي بوي خوب اتمسفرِ يك ورزشگاه مملو از عشق به ميهن را پر مي‌كند و انتظاري كه به اميد ديدار جام جهاني پشت ديوارهاي سترگ آزادي به ثمر خواهد نشست... ما تا عصر سه‌شنبه پلك نخواهيم زد. وقتي قرار است پاييز را دود بكنيم و آمدن بهار را ماه‌ها زودتر از موعد مقرر جشن بگيريم حتما كبوتران سپيد، بال در بال تا مينوي جاويد پرواز خواهند كرد و بهار را لاي سيم خاردارها گير خواهند انداخت. نفس در سينه‌ها حبس است و همه با عطشي مطبوع به يك دوئل پراضطراب چشم دوخته‌اند. آيا سه‌شنبه عصر ما به كامياب‌ترين ارتش دنيا بدل خواهيم شد و از خاكريز بلند چشم‌فندقي‌ها به سلامت گذر خواهيم كرد؟ در باران بي‌دريغ اشك شادي چشم‌انتظار اتفاقات بزرگ مي‌مانيم و با حال كوچه‌اي بي‌انتها به نبردي دهشتناك چشم مي‌دوزيم. نبردي كه ما را عاشق‌تر از هر زمان ديگر خواهد كرد...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون