دير زي آقاي گلستان
بيستوششم مهرسالروز تولد ابراهيم گلستان نويسنده برجسته ايراني است، كاربران توييتر فارسي در همين زمينه هشتگ «ابراهيم گلستان» را داغ كردند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«ابراهيم گلستان ۹۹ ساله شد»، «اين ابراهيمخان گلستان خيلي خوشتيپ بوده؛ ايشون ۹۹ ساله شدند»، «آيا ميدانيد قصر وايكهرست متعلق به ابراهيم گلستان در ساسكس انگلستان يه بناي تاريخي معروف گوتيك بوده و تا به حال لوكيشن چندين فيلم سينمايي بوده؟»، «الهي كه عاليجناب ابراهيم گلستان ۲۰۰ ساله بشه»، «ابراهيم گلستان از نظر اين حقير، تنها نويسنده معاصر ماست كه بايد تكتك كتابهاش را خط به خط خواند. نخواندنِ يك داستان هم از او قابل قبول نيست»، «دو روايت از تولد آقايخاص هست يكي۲۲مهر و ديگري۲۶مهر، هر كدام باشد آقاي بداخلاقِ دوستداشتني امسال ۹۹ ساله ميشود و تنها غولِ موثرِ زندهِ ۱۰۰سالِ اخيرِ هنر و ادبيات ايران است»، «ابراهيم گلستان متولد۱۳۰۱، كارگردان، داستاننويس، مترجم، روزنامهنگار، عكاس و فيلمساز ايراني است»، «فروغ يك زن مستقل و يك شاعر الهامبخش است. ابراهيم گلستان، نويسنده، فيلمساز و روشنفكر است. در چند دهه گذشته، بيشتر كساني كه سراغ گلستان رفتهاند، به خاطر رابطهاش با فروغ بوده. گلستان، مستقل از فروغ، يك انسان بزرگ و جريانساز است»، «سده ابراهيم گلستان؛ بخت بلند ما»، «تولد ۹۹ سالگي ابراهيم گلستان است؛ تولدشان بر ما مبارك»، «من ممنون هر كسم كه نگذارد عمرم در خواب بگذرد، حتي اگر به ضرب بدمستي، حتا اگر به ضرب بد حرفي... ابراهيم گلستان»، «خجسته باد يك قرن بيهوده نزيستن!»، «در ما نه چشمداشتي بود، نه ترسي، نه اميد، فقط آرزوي دوردستي بود»، «ابراهيم گلستان ۹۹ساله شد. نسل من و پيش از من بسيار از شما آموختهايم»، «عاليجناب ابراهيم گلستان در گفتار متن تپههاي مارليك ميگه: چشمي كه ديد نيست»، «ابراهيم گلستان، رماننويسي در حد ارنست همينگوي است. باور نداريد؟ اين دو مجموعه داستان كوتاهش را بخوانيد: مد و مه، جوي و ديوار و تشنه»، «امثال گلستان، آل احمد، گلشيري، بهرام صادقي، هرمز شهدادي، بهمن فرسي و... را بشناسيم تا هر كسي را غول ندانيم»، «ابراهيم گلستان خودش زماني ناشر بوده و مشخصا آدم وسواسي و حساسي هم هست، كيفيت اون كتابهايي هم كه تو روزن چاپ كردن بالاست»، «ابراهيم گلستان صد البته كه انسان موثريه»، «وقتي كه روح تلخ ميشود، تلخ ميماند. كاري نميتوان كرد. تلخي انگ است. داغ است و مهر و نشانه است. ميماند. ميشود هويت انسان. مانند رنگ چشم. هرچند رنگ چشم، دنيا را رنگي نميكند. ولي تلخي، تلخي تصويرهاي تلخ ميسازد. تلخي تصوير واقيعت است: ابراهيم گلستان، مدّ و مه»، «سلامتي دو تن، هوشنگ ابتهاج و ابراهيم گلستان»، «و ملك مرواريد آرميده و مرجان و ماهي سپرده به تقدير را نصيبي نرسيد جز اين شيار كفآلود؛ از شات آخر فيلم موج و مرجان و خارا. و ابراهيم گلستان ۹۹ساله شد»، «رُكتر از ابراهيم گلستان نويسنده ديگهاي رو نميشناسم»، «مستند گنجينههاي گوهر توسط ابراهيم گلستان در سال۴۵ جهت معرفي گنجينه جواهرات ملي ساخته شد اما پس از آمادهشدن، وزارت فرهنگ و هنر اجازه نمايش آن را در سينماها نداد» و «دير زي آقاي گلستان».