خاطرات سفر و حضر (78)
اسماعيل كهرم
سيزده بهدر نزديك است(اين خاطره در دهه اول فروردين نوشته شده است) و من به قول قديميها «دلم مثل سير و سركه ميجوشد» كه خداي ناكرده امسال با وجود محدوديتهايي كه وضع شده، نكند ما ايرانيها در اين روز به خودمان و نيز به طبيعت صدمه بزنيم. صدمه به خود به خاطر بيماري كرونا و صدمه به طبيعت به خاطر بيمبالاتي كه در اين روز مبارك از ما سر زند و شاخههاي درختها را بشكنيم و آنها را قلمه كنيم و در باغچهمان بكاريم به اميد معجزه كه درخت ارغوان در خانه داشته باشيم. هر بچه ايراني با اسامي مراسمي مانند شب چهارشنبهسوري و نيز سيزده بهدر آشنا بوده و هست. اين اسامي در ذهن ايرانيان به اندازه خود مراسم ارزش دارند و تغيير نام آنان ناروا و نابجاست. نامي مانند سيزده بهدر نماينده مراسمي است چند هزار ساله و يك ملت هوشيار بايد اين نام را براي هزاران سال ديگر نيز زنده، پويا و دست نخورده باقي نگهدارد نه آنكه بنا به خواست يك نفر يا يك گروه آن را تغيير دهد و مثلا آن را روز طبيعت بخواند. تصور كنيد كه در تمام مدت پاييز و زمستان، ايرانيها در تاريكي اتاقها و منازل خود مانده و از سرما در عذاب بودند و پس از اين مدت هوا و زمين و مردم، همه آماده رفتن به دل كوه و دشت و صحرا بودند و آن را بعد از چكشكاريهاي فراوان به عبارت «سيزده بهدر» رساندند كه يك دنيا تعبير و تفسير در پي آن نهفته است و ما بدون مطالعه و به خواست مثلا فلان شخص يا سازمان، يكشبه آن را به روز طبيعت تغيير ميدهيم. كلا و حاشا كه اين بدعت جعلي در مقابل آن اصل اصيل را مردم نميپسندند. كما اينكه نپسنديدهاند.