درسهايي از منطقه مرگ
سيدحسن اسلامياردكاني
وقتي اهل نظر و عمل در كنار هم دست به قلم ميگيرند تا درباره ورزشهاي ماجراجويانه و كاربرد سازماني آنها بنويسند، حاصل آن كتاب «از منطقه مرگ تا دفتر هياتمديره» است. اين كتاب در سال 2019 به وسيله انتشارات معتبر راتلج منتشر شده است و عنوان فرعي آن گوياي محتوايش است: «آنچه رهبران تجاري و تصميمگيران ميتوانند از كوهنوردي پرخطر بياموزند.» نويسنده اول اين كتاب بنديكت بوهم، ورزشكار شرايط سخت و اسكيكار ارتفاعات و مديرعامل شركت اسكي و ورزشهاي كوهستاني از تجارب خود و كاربست آنها در كار خويش سخن ميگويد. نويسنده دوم استفان گروشل كه استاد رهبري و مديريت و سهگانه كار است در اين عرصه نظريهپردازي ميكند. در بخش نخست هر فصل بنديكت از تجربه ورزشي خاصي ميگويد. در بخش دوم همان فصل استفان با استفاده از يافتههاي علمي مختلف به تحليل آن دست ميزند.
نويسندگان در ده فصل ابعاد مختلف كوهنوردي سرعتي و اسكي از قلههايي چون گاشربروم 2 (با ارتفاع 8035 متر) به پايين را بررسي ميكنند و كاربست شغلي و مديريتي آنها را نشان ميدهند.
كوهنوردي جدي نيازمند هدفگذاري دقيق است. بدون داشتن اهداف سخت، ارزشمند و چالشي نميتوان به جايي رسيد. بنديكت اهدافي نفسگير براي خود در نظر ميگيرد و ساعت 4 بامداد به تمرين در ارتفاعات ميپردازد و دستكم 4 ساعت تمرين ميكند. براي او اين تمرينات در دل برف و سرما نوعي مراقبه است و آرامش برايش به ارمغان ميآورد.
جنبه ديگري كه در كوهستان تجربه ميكنيم، «عدم قطعيت» است. همواره در كوهنوردي به ميزاني كه از سطح دريا بالاتر ميرويم با رخدادهاي پيشبيني نشده متفاوتي مواجه ميشويم. در نتيجه، ميآموزيم تا به شكلي مناسب با اين عدم قطعيتها مواجه شويم و از پس چالشهاي ناگهاني برآييم. اين مهارت بعدها در زندگي شغلي و اجتماعي ما نيز ارزش بالاي خود را نشان ميدهد.
كوهنوردي كه نترسد، زود خواهد مرد يا كار دست خودش و ديگران خواهد داد. ترس سيستم هشداردهنده طبيعي وجود ماست. كوهنوردان بزرگ نيز ميترسند، اما ميآموزند تا ترس آنها را فلج نكند و در عين ترسيدن تصميمات درست بگيرند و اقدامات مناسب انجام دهند. فصل چهارم اين كتاب به خوبي اين جنبه را باز ميگويد. بنديكت تاكيد ميكند كه خودش زن و سه فرزند دارد و ميخواهد سالم به خانه برگردد. با اين حال تنها زماني رشد ميكند كه از پسِ ترس خويش برآيد، بر آن چيره شود و منطقه امن خود را ترك كند. با اين نگاه، وي تاكيد ميكند كوهنوردان حرفهاي با ترسها و خطرهاي ارتفاعات با خونسردي مواجه ميشوند. ترس عامل بقاست و نترسيدن خطرناك و مايه مرگ است، در عين حال ترسيدن نابجا و خشك شدن هم مايه مرگ ميشود.
در فصل ديگري سخن از شكست است و شيوه كنار آمدن با آن و درسآموزي از آن. حتي بهترين كوهنوردان نيز گاه در رسيدن به مقصد خويش شكست ميخورند. شكست خوردن و ناكامي امري طبيعي است؛ شكستن و شكسته شدن غيرطبيعي و نادرست است.
يكي از فصلهاي محبوب من درباره سرعت و سبكي است. سبكباري در مجموع مفيد است چه در كوهنوردي و چه در سير و سلوك عرفاني. بنديكت براي آنكه موفق به صعود جدي به قلههاي بيش از هشت هزار متري شود، يا بايد زمان زيادي بگذارد و در نتيجه كولهپشتي خود را سنگين كند، يا تمرين كند چابك و سريع باشد و اين مستلزم سبك كردن كولهپشتي خويش است. وي راه دوم را
در پيش گرفته است تا جايي كه وي گاه تنها 12 كيلو بار به دوش ميكشد و با اين حال به نقاط مرگخيز صعود ميكند. براي سرعت بايد چابك بود و براي چابكي بايد بدني سبك، آهنگ حركتي پيوسته و تكنيكهاي اصلاحشده داشت و زمان را به خوبي مديريت كرد.
با اين روش، هر فصل به نمونهاي از تجارب و تاملات كوهنوردانه بنديكت اختصاص پيدا ميكند و آنگاه نوبت استفان ميرسد تا آنها را تحليل روانشناختي كند و كاربرد آنها را در زندگي كاري و خانوادگي و سطوح مختلف رفتاري نشان بدهد. اين كتاب جديد و جدي است. ترجمه آن علاقهمنداني از عرصه ورزش و تجارت را به خود جذب ميكند. اين هم مشخصات كامل اصل كتاب:
From the death zone to the boardroom: what business leaders and decision makers can learn from extreme mountaineering, Benedikt Boehm and Stefan Grèoschl, New York, Routledge, 2019.