ميراث فرهنگي و مناقشهها
رضا دبيرينژاد
ميراث فرهنگي سرشار از مناقشههاست، چراكه تاريخ آدمي آكنده از مناقشهها بوده است و با همين چالشها، جدلها و حتي تخاصمها تغيير كرده، بالا و پايين شده و تمدنهايي را ساخته يا ويران كرده است. اگر امروز با گمشدههاي بسيار روبهرو هستيم حاصل همين درگيريهاست كه بخشهايي را از ديد ما نهان كرده است. زماني كه از ميراث فرهنگي سخن ميگوييم منظورمان تمام اين دوره تاريخي و همه تجربههاي زيستهاي كه جامعه طي كرده و حالا در جايي كه ايستادهايم كه ميتوانيم هزارههاي گذشته را مرور كنيم. مهاجرتهاي بزرگ، جنگها، غارتها، فتحها و شكستها، ايراني كه مرزهايش بيش از ايران امروزي بوده و آنچه از آن سرزمينها باقي مانده است. سوالي كه در اينجا پيش ميآيد اين است كه آيا ما امروزه ميراثدار تمام گذشتهايم و با همه آن نسبت داريم؟ يا اينكه بخشي از گذشته از آن ماست و فقط با برخي از آن نسبت داريم؟ از سوي ديگر آيا بايد همه جدلها و مناقشهها را حفظ كرد و به امري امروزي تبديل كرد؟ به عبارت ديگر آيا ما بايد در جدلها و منازعاتي كه در گذشته و در ادوار تاريخي روي داده بمانيم و آنها را ادامه دهيم؟ اگر چنين نگاهي داشته باشيم و بخواهيم از دل آنچه بر ما گذشته است به دنبال خصومتها و جنگها و اختلافها بگرديم ميراث فرهنگي بدل به بهانه جدايي و اختلافها ميشود به جاي آنكه اسبابي باشد براي گذر از جدلها و تفرقهها و وسيلهاي براي پيوندها و آرامش امروز. در سرزميني چون ايران كه چهارراه حوادث بوده است و سابقه تاريخي طولاني چندين هزار ساله دارد، از سويي تاريخ و سابقه وسيله افتخار ملي است و گروهي نميخواهند اين سابقه دچار خدشه و با همه فراز و فرودها در آن شك و شبههاي ايجاد شود. از سوي ديگر اين يادگارها و نشانهها به بخشي از تاريخ اشاره دارند كه مدام برآمده و فرو ريختهاند پس بخشهايي از اين تاريخ را ميتوان مورد انتقاد قرار داد. علاوه بر اين بايد در نظر داشت كه دنياي امروز چالشهاي خود را دارد و تاريخ و آنچه در طول ساليان و سدهها و هزارهها بر ما گذشته ميتواند اشاره و تشبيه به همين جدلها و اختلافات امروزي باشد. اينگونه است كه اگر به هر شكل ميراث فرهنگي به عرصه مناقشهها تبديل شود ديگر نميتوان آن را سرمايه خواند. در حالي كه زايش ميراث فرهنگي براي ايجاد سرمايه فرهنگي و بهرهگيري آن در نسبت با توسعه پايدار جامعه بوده است، اينكه جامعهاي چون ايران بتواند از سرمايه تمدني خود براي ارتقاي زيست امروز خود استفاده كند. اگر به دنبال ميراث فرهنگي در ساحت سرمايه هستيم يا اگر بخواهيم براي بهبود جامعه و پيشرفت آن استفاده كنيم بايد از تبديل ميراث فرهنگي به مناقشههاي عموميپرهيز كنيم و نگذاريم ميراث فرهنگي ما موضوع اختلافات امروزي شود. ميراث فرهنگي بر لبه تيزي قرار دارد كه ميتواند سرمايه باشد يا بلاي جامعه، از اين رو بايد مرز ميراث فرهنگي را با احتياط نگه داشت و مراقب بود كه از آن براي چه اهدافي بهره گرفته ميشود.