تحليل جامعه به ميانجي نظريهورزي
محسن آزموده
يوسف اباذري، جامعهشناس تاثيرگذار و بحثبرانگيز معاصر و استاد بازنشسته گروه جامعهشناسي دانشگاه تهران، چند سالي است منتقد تند و تيز كارهاي اهالي علوم انساني در ايران بهطور كلي و اصحاب علوم اجتماعي بهطور خاص شده و در گفتارهايش تكرار ميكند كه ايشان به جاي پرداختن به مسائل عيني و انضمامي جامعه ايران، به بحثهاي تكراري و ملالآور و بيربط راجع به نظريههاي انتزاعي ميپردازند و عمده وقت و حجم تحقيقات خود را صرف پرداختن به آن چيزي ميكنند كه به غلط مباحث روششناسانه خوانده ميشود. به باور او اين شيفتگي نسبت به نظريه و مباحث انتزاعي، باعث شده كه جامعهشناسان از كار اصليشان كه پرداختن به مشكلات و مسائل جامعه ايران است، غافل شوند. در كتابخانهها و كتابها و مقالاتشان، مشغول بحث و جدل پيرامون مباحثي مجرد كه مستقيم و بيواسطه، دردي از كسي درمان نميكند.
اباذري خود از جامعهشناساني است كه در دهه هفتاد، با شماري از دوستان و همفكرانش مثل مراد فرهادپور، مترجم و پژوهشگر چپگراي مباحث فلسفي، مجله اثرگذار ارغنون را پايه گذاشت، فصلنامهاي كه هم و غم خود را معطوف به ترجمه مباحث و موضوعات نظري جديد در حوزههاي فلسفه، علوم اجتماعي، روانشناسي، ادبيات و نقد ادبي و كلام كرده بود. اين مجله به مدت قريب به يك دهه و در 27 مجلد، شماري از متون مهم نظري در غرب در حوزههاي مذكور را به فارسي ارايه كرد. اباذري غير از عضويت در تحريريه و شوراي نويسندگان ارغنون، خود از مترجمان اصلي اين مجله بود و در بيشتر آنها، مقاله يا مقالاتي متناسب با موضوع آن شماره، با ترجمه و در مواردي تاليف او موجود است.
همچنين مهمترين كتاب تاليفي اباذري، خرد جامعهشناسي (1377)، رساله دكتراي او در دانشگاه تهران (1374) است كه كتابي در حوزه فلسفه علوم اجتماعي است و به معرفي و بعضا نقد انديشههاي متفكراني چون يورگن هابرماس، اميل دوركيم، ماكس وبر، گئورگ لوكاچ و مارتين هايدگر اختصاص دارد. اباذري سالها پيشتر نيز كتاب كمحجمي از آنتوني گيدنز، جامعهشناس برجسته بريتانيايي، درباره اميل دوركيم، جامعهشناس بنيانگذار فرانسوي، ترجمه كرده بود. در طول دهه هشتاد نيز، از اباذري و شاگردانش، عمدتا با رويكردهاي غليظ نظري، پيرامون برخي مسائل اجتماعي در مجلات تخصصي منتشر شد كه به برخي از آنها در فضاي مجازي قابل دسترسي است.
البته اين همه مساهمت و نقشآفريني يوسف اباذري در حوزه جامعهشناسي ايران و علت شهرت و نامآوري او نيست. او با ويژگيهاي شخصيتي جذاب و بعضا كاريزماتيكش، غير از آنكه در مقام يكي از موثرترين استادان جامعهشناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، شاگردان بسياري را تربيت كرده و در نگارش رسالههاي آنها نقش داشته، هر از گاهي در واكنش به رخدادهاي سياسي و اجتماعي مثل زلزله بم در سال 1382 و انتخابات رياستجمهوري سال 1384، در عرصه عمومي حضور يافته و در نشستها و همايشها نيز سخنرانيهاي جنجالي ارايه كرده است. مشهورترين آنها سخنراني انتقادي و بحثبرانگيز و پرحاشيه او در آذرماه سال 1393 در واكنش به مراسم پر شور و هيجان تشييع جنازه مرتضي پاشايي (1393- 1363)، خواننده و نوازنده پرطرفدار پاپ بود كه موجب شهرت اين جامعهشناس در عرصه عمومي شد و نام او را فراتر از محافل علمي و آكادميك و علاقهمندان به مباحث جامعهشناسي و فرهنگي مطرح كرد. در طول بيش از يك دهه گذشته عمده تلاش اباذري و برخي شاگردانش به نقد نئوليبراليسم سياسي و اقتصادي به نحو عام و سياستهاي اقتصادي دولتها در ايران بعد از جنگ بهطور خاص معطوف شده و در گفتوگوها و مقالات و گفتارها در نشستها، به نقد راديكال پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي اين سياستها ميپردازد. او و همفكرانش در اين ميان از انتقاد به برخي و اقتصاددانان مدافع بازار آزاد و نظريهپردازان ايدهها يا ديدگاههايي با نتايج مشابه مثل ايرانشهريها هم رويگردان نيستند. مجموعهاي از اين انتقادها كه پيشتر در مطبوعات و رسانهها منتشر شده بود، به تازگي در قالب كتابي با عنوان بنيادگرايي بازار از سوي انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است. توجه جامعه فرهنگي ايران به نظريههاي جديد در دهه هفتاد خورشيدي، واكنشي به رويدادهاي پس از انقلاب و احساس فقر شديد نظريه در ميان كنشگران سياسي و اجتماعي و نظريهپردازان پيشين بود. در اين سالها تصور عمده اهل نظر آن بود كه به ويژه شكست چپگرايان در عرصه عمل، به علت كمبود سواد و دانايي و ساده انگاري فعالان نظري و عملي قبلي بوده است. گو اينكه پرداختن به نظريه و مباحث انتزاعي، ضمن پديدآوردن جايگاه نماديني دهان پركن براي نويسندگان و مترجمان، هزينههاي كمتري براي ايشان به همراه داشت. اما چنانكه اباذري و بسياري ديگر از اهالي علوم انساني در سالهاي اخير خاطرنشان كردهاند، از قضا سركنگبين صفرا فزود و اين اشتغال دايم به مباحث نظري موجب دور شدن آنها از مسائل عيني مبتلابه جامعه شد. اينك بايد ديد اين دعوت به مسائل روز جامعه، به ميانجي و وساطت (mediation) دستكم دو دهه اشتغال به نظريهورزي و ترجمه متون نظري غربي چه دستاوردهايي در بر دارد. در سالهاي اخير خوشبختانه شاهديم برخي پژوهشگران جوان علوم اجتماعي، نه فقط از شاگردان اباذري، بلكه حتي از ميان منتقدان او، ميكوشند از ديدگاهها و نظريههاي متفكران غربي براي توضيح مسائل جامعه ايران بهره بگيرند. بسياري از اين جوانان از «نظريه بازي» و اظهار فضل با اسم متفكران معاصر اعراض ميكنند و ميكوشند در چارچوب اين نظريهها يا با ايجاد تغييراتي در آنها متناسب با جغرافيا و تاريخ جامعه ايران، مسائل ما را توضيح دهند، كوششي كه هنوز در آغاز راه است و بايد منتظر ماند و ديد كه آيا از آن انبوهه قابل توجه، حاصلي به دست ميآيد يا صرفا هزينههايي هنگفت و بينتيجه را موجب شده است.