و اما دوباره برجام
ايران و غرب اما با چند مشكل اساسي روبرو هستند.
ايران خود را مغموم ميداند. نه از مزاياي اقتصادي برجام بهره برده و نه توانسته بابت بيمسووليتي امريكا، آن كشور را محكوم به پرداخت غرامت كند. متاسفانه سياستهاي نامناسب رسانهاي و كنشهاي بينالمللي در داستان تغيير دولت امريكا و روند نامطلوب بر مناسبات بينالمللي كار را به جايي رسانده كه اينك صحنه بينالمللي مشحون از تكرار تخلفات ايران شده است! اين همان فرآيند نامطلوبي است كه صحنه مناسبات بينالمللي را شكل داده و بر منهج حق و عدالت تبيين نشده است. در اين ميانه تنها كشورهايي برنده هستند كه بتوانند تناسبي ميان حقيقت و واقعيتهاي موجود و توان بازيگرداني خود فراهم آورند.
از سوي ديگر ايران ميتواند به خواستههاي مطلوب خود دست يابد. تركيبي از فشارهاي اسراييل و كشورهاي عربي مخالف برنامه هستهاي ايران و فقدان متحديني قابل اتكا براي ايران، حوزه بازيگري ايران را محدود كرده است. در اين ميانه، ايران اما به سوي يك اقدام راهبردي و امنيتي روي آورده. گسترش فعاليت هستهاي و غنيسازي با سرعت اغناي بيشتر. اين موضوعي است كه ميتواند به اهرم فشار عليه كشورهاي غربي بدل شود. در اين ميانه اميد ايران آن است كه بتواند از نگراني و احساس خطر از سوي اروپا، اسراييل و برخي دولتهاي مرتجع عربي براي خود فرصت بسازد. اما اين بازي خطرناكي است. كارايي اين سياست به قدرت انعطاف و تابآوري چنين راهبردي بستگي دارد. اما اشكال بزرگ ايران در آن است كه نميداند از برجام و مذاكرات چه ميخواهد. تركيبي از مشكلات و ناهمگوني تهديدكننده فرصتهاي ايران است. به عنوان مثال به تيم وزارت خارجه بنگريد. اميرعبداللهيان ديپلماتي است كه هرچند مورد تاييد ميدان بوده، اما با قواعد بازي ديپلماتيك آشنايي دارد. هرچه باشد زبان او، زبان ديپلماتيك است. در مقابل معاون سياسي او از اردوگاهي ميآيد كه اساسا هيچ اعتقادي به مذاكرات مطلوب با غرب نداشته و از مخالفين كه نه از دشمنان برجام بوده است. باقري از سنت سياسي و نافرجام سعيد جليلي درباره برجام آمده است. او تفاوت عمدهاي با عبداللهيان دارد. وزير خارجه كارنامه مطلوب خود را در موفقيت در اين پرونده ميبيند. اين درحالي است كه توفيق وي با آرمانهاي معاونش در تعارض است. موضوع كليديتر در آن است كه چگونه ميتوان به مذاكراتي تن داد و آن را به ثمر رساند كه از اساس آن را قبول نداشت! شايد در اين ميانه نقش ابراهيم رييسي بتواند رهگشا باشد. اين نكته كه رييسجمهور كه بيش از همه در جريان مشكلات كشور است، حل برجام را گريزگاه معتبري براي گذر از بحرانهاي موجود و پيش رو بداند. اين، يعني رييسي بايد در كنار وزيرخارجهاش اصل را بر حل مساله بگذارد.
نكته دوم و اساسيتر براي ايران، راهبرد نگاه به روابط خارجي با دنياي غرب است. صريح ميگويم؛ تا زماني كه مقامات ايران فكر ميكنند با زمان خريدن و بازي براي انتخاب محل مذاكره يا زمان آن ميتوانند در پشت صحنه به هدفي راهبردي در نتيجه اين دفعالوقت كردنها برسند، به نظر نميرسد به نتيجه دلخواهي برسند. فارغ از موضوع برجام، آنچه كه در آينده وضعيت سياسي و اقتصادي دولت رييسي اهميت دارد، تعيين تكليف رابطه با جهان است. شواهد گذشته و دستآوردهاي سياستي كه از آن به «نگاهي به شرق» يادشده، ناكارآمدي خود را نشان داده است.
ضمن آنكه به نظرمن ديگر چيزي به نام شرق معنا ندارد. شرق و غرب جاي خود را به عرصه مناسبات بينالمللي داده است. جهان چندقطبي محور كنش سياستهاي اقتصادي شركتهاي بزرگ و دولتهاي حامي آنهاست. بر اساس همين قاعده است كه نه چين و نه روسيه، خارج از قاعده حاكم بر مناسبات اقتصادي بينالمللي هيچگونه كنش اقتصادي و بينالمللي نداشته و ندارند.
ايران نيازمند بازبيني است. شايد اگر به دولت روحاني نميتوانستند اعتماد كنند! اين دولت انقلابي ميتواند محل وثوق و پيشبرد تغيير راهبردي باشد. اگر در اين باره به سرعت تغييري صورت نگيرد، حتي نهادهاي سنتي و كلاسيك مذهبي از خود واكنشهاي بيشتري شبيه آنچه در داستان آيتالله العظمي صافي شاهد بوديم، نشان خواهند داد.
اما مشكل برجام از منظر غربيها نيز دچار اختلال است. فاصله چندساله و تعليق تعهدات طرفيني، ابهاماتي را درباره تعهدات ايران و پايان محدوديتهاي تسليحاتي، تحقيقاتي، تحريمهاي هدفمند و بينالمللي به وجود آورده است. امريكا نميتواند تضمين عدم خروج از برجام در دولتهاي آينده و حتي دولت بايدن را بدهد. اتحاديه اروپا نيز نميتواند تعهد دهد كه ايران از مزاياي اقتصادي برجام به حد كمال بهره ببرد. نوعي رندي امپرياليستي هم در ذات نگاه اين دولتها به كشورهاي جهان سومي چون ايران وجود دارد. منافع اسراييل و پافشاري عربستان سعودي هم نميتواند در حل منازعه لحاظ نشود. لذا تلاش براي ايجاد فاصله ميان منافع اسراييل و عربستان حياتي است. توصيه ميشود مذاكرات با عربستان با سرعت بيشتري به پيش رود. اين امر ميتواند بخشي از حل منازعهاي منطقهاي با محوريت ايران و بدون مداخله ديگران باشد. بهرغم تمايل تندروهاي دو طرف در تهران و رياض، ما نميتوانيم يكديگر را انكار كنيم. تاريخ و جغرافيا ما را در كنار يكديگر نشانده است.
در پايان بايد به اين نكته نيز توجه كرد كه عزت همه ملتها در اقتدار اقتصادي و حفظ ارزشهاي انساني آنها معنا ميشود. براي تحقق اين امر، هر هزينهاي توجيه ميشود. با چنين نگاهي شايد واقعيتهاي موجود و محتوم حكمراني، دولتي را كه با شعار بهبود حكمراني و يكدست شدن حاكميت كار خويش را آغاز كرده، وادارد كار ناتمام رقيبش را به شكل بهتري به انجام رساند. در غير اينصورت، ماه عسل دولت رييسي بيش و پيش از نوروز به پايان خواهد رسيد و زمستاني سرد بر شرايط كشور سايه خواهد افكند. اميد كه چنين مباد.