غولي كه همه چيز را ميبلعد
اشكان زارع
سعيد محمد، رييس جديد دبيرخانه مناطق آزاد و مشاور رييسجمهور طي سفري كه اخيرا به كيش داشت موضوع مهمي را مطرح كرد. وي در صحبتهاي خود از مطرح شدن كيش به عنوان پايلوت فرهنگي در سطح كشور خبر داد؛ امري كه نيازمند اقدامات زيرساختي است كه به نظر دكتر محمد با خرد جمعي و برنامهريزي در حوزه فرهنگي كيش اقدام لازم در اين باره انجام خواهد شد. اين موضوع بسياري را در كيش غافلگير كرد؛ چراكه نگاه غالب در كيش، با فراموش شدن مفاهيم و موضوعات توسعه محور، به انواع بنگاهداري اقتصادي كوتاهمدت مبدل شده است. غالب شدن اين نگاه در انظار افكار موجود در كيش را ميتوان در يك مساله دانست؛ «سازمان منطقه آزاد كيش.» اين سازمان به گونهاي عمل ميكند كه گويي «لوياتان» هيولايي دريايي به تفسيري كه توماس هابز ارايه داده، از دل دريا بيرون آمده و در حال بلعيدن جزيره كيش است. قوانين مرتبط با مناطق آزاد، سببساز تفاوت قرائت در زمينه موضوع فرهنگي شده است. نگاههاي اقتصادي و بنگاهداري سازمان منطقه آزاد كيش نيز باعث فراموشي در ساختن جامعه در اين جزيره شده است و اين فعاليتها به گونهاي است كه جامعه محلي و بوميان كيش را در معرض خطر انداخته است. اين سازمان كه داراي معاونت فرهنگي و اجتماعي نيز هست - معاونتي كه چند سالي است تلاش كرده به فرآيند ساخت جامعه كمك كند- اما سنتي كه اين غول سازمان به ميراث گذاشته است، اين امر را به موضوعي ممتنع بدل كرده است. در اينجا به چند موضوع كه سبب امتناع امر فرهنگي و البته ساخت جامعه در كيش شده است، اشاره ميكنيم.
نبود سياستگذاري بلندمدت، تهي بودن حركات فرهنگي از اهداف بلندمدت و دولتي كردن اهل فرهنگ درنظر اين قلم يكي از بزرگترين عوامل عدم توسعه فرهنگي در كيش است. سنتي در كيش پديد آمده كه عدهاي از اهالي فرهنگ، بيآنكه پيرو سياستگذاريهاي بلند به دنبال اهداف از پيش تعيين شده باشند، به جهت گذران زندگي به برگزاري كلاسها و نشستهاي فرهنگي و هنري مشغولند. اين مساله باعث فروكاهيدن امر فرهنگ به عنوان مسالهاي دمدستي شده است. در كاستيهاي امر فرهنگي در اين جزيره همان بس كه تاكنون فعاليتهاي فرهنگي و هنري در اين منطقه نتوانسته براي كيش روايتسازي و حس تعلق بسازد.
جعل مفاهيم بياساس نيز يكي ديگر از سببسازان امتناع جامعه در كيش است. اصطلاحاتي چون «كيشوند» كه به ساكنان كيش اطلاق ميشود باعث شده برخي در اين توهم و آگاهي كاذب گرفتار شوند كه اينجا تافتهاي جدا بافته است.
مطبوعات كه ميتوانند عامل آگاهيرساني و شفافيت شوند، با توجه به وابستهسازيهاي سازمان مناطق آزاد و از بين بردن استقلال اين حرفه و فروكاستن آن به شغل روابط عمومي شده است. شايد يكي، دو جريده و مجله در كيش، با وجود تعدد رسانهها در اين جزيره بشود پيدا كرد كه همچون يك نهاد مطبوعاتي داراي استراتژي و رويكرد عمل ميكنند. اين موضوع خود يكي از سببسازان امتناع توسعه فرهنگي در كيش است.
براي حل اين مساله و گام نهادن كيش در مسير توسعه فرهنگي، ميتوان دست سازمان منطقه آزاد را از برگزاري برنامههاي يوميه كوتاه كرد و شرايط امكان را براي فعاليت ساكنان جزيره و شهروندان كشور در حوزههاي فرهنگي و هنري بازتر گذاشت. در ازاي آن سازمان منطقه آزاد پولهاي جاري خرج شده بيهدف را در راستاي سياستگذاري بلندمدت و با اهداف بلندمدت هزينه كند. درخصوص مطبوعات نيز اگر بناست كه حمايتي صورت بگيرد، شيوه وزارت ارشاد، در پرداخت يارانه براساس كيفيت و محتوا ميتواند براي مدتي كوتاه براي اين جزيره ميتواند خوب عمل كند؛ البته اين امكان در صورتي تحقق مييابد كه رسانههاي حرفهاي در كيش شكل بگيرند، نه اينكه صفحاتي در فضاي مجازي را به عنوان رسانه تثيرگذار بدانيم. تمامي اينها مادامي موفق خواهد شد كه امر فرهنگي در كيش به سوي تاسيس جامعه مدني در اين جزيره گام بردارد و بتواند الگوي حكمراني ايدهآل را در كشور به نمايش بگذارد؛ وگرنه با سياست فعلي كه سازمان منطقه آزاد كيش، همچون يك مشاور املاك به دنبال ساخت و ساز و فروش زمين است، نميتوان اميد به تحقق جامعه از دل فرهنگ و هنر داشت. ذكر اين نكته را به مثابه يك هشدار نيز لازم ميدانم كه شرايط فعلي كه سببساز امتناع جامعه در جزيره شده را ميتوان به عنوان عاملي جدي در نابودي هويت، عوامل زيستمحيطي و هدر رفتن سرمايه ملي و منابع دولتي دانست.