نه نوكر، نه ارباب
عباس عبدي
نوع ادبيات سياستمداران و فعالان عرصه سياست، نشاندهنده آن است كه هركدام از آنان به چه گرايش و ديدگاهي تعلقخاطر دارند. نه فقط ادبيات سياسيون، بلكه مطالعه ادبيات داستاني هر جامعه نيز بازتابدهنده مسائل عميق آن جامعه است كه كمتر با چشم عادي ديده ميشود. يكي از ويژگيهاي مهم ادبيات هر قشر و گروهي، گستره و نوع لغاتي است كه استفاده ميكنند. تحليل محتواي لغات و مفاهيم به كار بردهشده ميتواند به ما بگويد كه سياستمداران با يكديگر چه تفاوتي دارند و خودشان نيز طي زمان دچار چه تحولاتي شدهاند. درباره تحليل لغات تاكنون چند پژوهش انجام دادهام. از جمله مقايسه مطالب آقايان ناطقنوري و خاتمي در جريان انتخابات خرداد سال ۷۶ است كه به خوبي تفاوت اين دو را نشان ميدهد. يكي از لغاتي كه در دولتهاي اصولگرا يعني در سالهاي ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ و اكنون نيز ممكن است كاربرد بيشتري پيدا كند، كلمه نوكر و ارباب است. به اين معنا كه برخي از سياستمداران خود را نوكر مردم خطاب كرده و نوكري مردم را افتخار خود قلمداد مينمايند و به تعبير ديگر مردم را ارباب خود معرفي ميكنند. متاسفانه برخي از افراد منتقد نيز از اين ادبيات كه به نظرم كاربرد آن در دنياي جديد سخيف است استفاده ميكنند. نوكر و ارباب و كلفت بار معنايي خاص خود را دارند. نميتوان آنها را در چارچوب ديگري به كار برد و معناي متفاوتي را به آنها بار كرد. در درجه اول كاربرد اين لغات به ويژه نوكر براي صاحبان قدرت به كلي دروغ است. زيرا نوكر تابع بدون چون و چراي ارباب است. هيچگاه براي خود نقش هدايتگرانه ارباب را قايل نميشود. چشم نوكر به دست و دهان ارباب است و نه برعكس. درحاليكه همه اين ويژگيهاي رفتاري نزد سياستمداراني كه مدعي نوكري مردمند معكوس است. آنان مردم را تابع خود ميخواهند. مدعي هستند كه ميخواهند مردم را هدايت كنند و به بهشت ببرند! آنان هستند كه صبح تا شام حرف ميزنند و مردم يا همان مثلا اربابان، در حال شنيدن هستند، آنان هستند كه پول ميدهند و منت ميگذارند و مردم را تابع خود ميخواهند. اين نوكران! هستند كه به مردم يا اربابان پول توجيبي ميدهند و... اربابان! را براي اخذ آن به صف ميكنند. بنابراين كاربرد اين لغت نوعي فريبكاري و دروغ آشكار است. گذشته از دروغ بودن آن، در دنياي جديد رابطه مردم و حاكم، تغيير كرده و از رابطه اربابـ نوكري خارج شده است. فرقي هم نميكند كه مردم ارباب باشند يا حكومتكنندگان. اكنون رابطه كارفرما، كارگزار حاكم است. رابطه كارگزار و كارفرما، يك رابطه قراردادي و برابر حقوقي و مبتني بر اختيار طرفين است. كارگزار در برابر دستمزد معين و برنامه معين اقدام به اجراي خواستهها و برنامههاي كارفرما ميكند. ارباب و نوكر، رابطهاي مبتني بر استثمار و نابرابري است. يكي در بالا و ديگري در پايين قرار دارد. اراده حاكم، همان اراده ارباب است. اين وضعيت محصول نظام سياسي خاص و سنتي است. نوكر در برابر ارباب فاقد حقوق و اختيار يك شهروند است. ارباب به نوعي سلطه بر نوكر دارد. درحاليكه كارگزار در برابر كارفرما چنين وضعي را ندارد. كارگزار شخصيت مستقل و معتبري دارد كه براي كارفرما طبق قرارداد عمل ميكند. مرجع ثالثي به نام قانون بر اين رابطه دو طرفه نظارت ميكند. ادبيات نوكر و ارباب، محصول نظام و ساختار عقبمانده اربابـرعيتي يا ارباب- نوكري است. كساني كه اين ادبيات را به كار ميبرند، درصدد احياي آن نظام هستند ولي به صورت فريبكارانهاي جاي ارباب و رعيت يا نوكر را وارونه جلوه ميدهند. در اين نظام ارباب در ركاب نوكر راه نميرود و چشم به راه صدقات نوكر نيست، بلكه برعكس اين رعيت و نوكر است كه در ركاب ارباب ميدود و هر پرداختي از ارباب را روي چشم ميگذارد. ترديدي نيست كه برخي افراد از روي سهلانگاري و بدون توجه به اين نكات، از كلمه نوكر استفاده ميكنند. ولي همين استفاده نيز محصول رسوب افكار گذشته و نظامهاي سياسي اربابـ رعيتي و نوكري در ذهنيت آنان است. اصلاح هر چيز از جمله سياست بايد همراه با اصلاح ادبيات آن نيز باشد.