شهاب شهسواري
امارات متحده عربي در طول يك سال گذشته پرچمدار تغيير سياست خارجي در بين كشورهاي جنوب خليج فارس بوده است و بعد از نزديك به يك دهه درگيري در مسائل منطقه از جمله روياروييها و تنشهاي جدي در مقابل سوريه، تركيه و قطر، به تدريج در حال بازسازي روابط خود با اين كشورها است. اين تغيير رويكرد را ميتوان در سفرهاي اخير وزير خارجه امارات به سوريه و سفر برنامهريزي شده محمد بن زايد، وليعهد ابوظبي به تركيه بعد از ۱۰ سال مشاهده كرد. براي بررسي عوامل تغيير رويكرد سياست خارجي امارات متحده عربي و ميزان همگرايي يا اختلاف اين سياستها با متحد سنتي و بزرگتر امارات، عربستان سعودي، با داود غراياق زندي، استاديار روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي گفتوگو كرديم. اين استاد دانشگاه معتقد است كه كشورهاي منطقه با توجه به شرايط موجود در حال بازنگري در سياست خارجي هستند كه از زمان آغاز نهضتهاي بهار عربي در پيش گرفتهبودند. به اعتقاد غراياق زندي، در صورتي كه قدرتهاي منطقه نتوانند از طريق گفتوگو و ديپلماسي مشكلات را حل كنند، بحرانهاي منطقه تشديد خواهد شد و امكان جمع كردن آنها از بين خواهد رفت. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با داود غراياق زندي، استاديار روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي، مطالعه ميكنيد.
چه عاملي باعث شده است كه امارات متحده عربي بعد از يك دهه سياستهاي خصمانه عليه كشورهايي مانند تركيه، سوريه و ايران تصميم به تغيير رويكرد خود بگيرد؟
اين شكل تغيير رفتار توسط دولتها طبيعي است. بايد توجه كنيم كه بهرغم همه تلاشهايي كه توسط امارات و متحدين ديگرش انجام شد، بعد از يك دهه دولت حاكم در سوريه تغيير نكرده است. وقتي يك سياست بعد از صرف هزينهها و سرمايهگذاريهاي طولاني با شكست مواجه ميشود، طبيعي است كه كشورها تلاش ميكنند سياست خود را به شكلي تغيير دهند كه دستكم وضعيت آنها به حالت قبل از رويدادهايي كه در آن سرمايهگذاري كردهاند و شكست خوردهاند، باز گردد. براي مثال اگر ابوظبي نتوانسته است دولت حاكم در سوريه را عوض كند، دستكم تلاش ميكند تا سياست خود را تغيير بدهد و با احياي روابط و نفوذ خود در دولت حاكم، اوضاع را عوض بكند و به نوعي مديريت مسائل را از اين طريق در اختيار بگيرد. در سياستهاي امارات در مقابل تركيه هم همين وضع وجود دارد. اوضاع داخلي تركيه به واسطه وضعيت اردوغان و انتخابات پيش رو در اين كشور، تمايل از سوي حكومت آنكارا وجود دارد كه اين روابط را دوباره سر و شكل بدهد. رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه در طول چند ماه گذشته تلاش كرده كه روابط خود را نه تنها با امارات، بلكه با عربستان سعودي و مصر هم بهبود بدهد.
با توجه به اينكه نزديك به ۱۰ سال از رويدادهاي موصوف به «بهار عربي» گذشته و به تدريج تب و تاب اين قيامها كاهش يافته است، وضعيت منطقه به سمت يك تحول ميل ميكند تا از جبههبنديها و مواجهات دوران سلسله رويدادهاي بهار عربي فاصله بگيرد. در اين شرايط كشورهاي مناطق در نقاط مختلف سياست خارجي خود كه اشكال داشتهاند و جاهايي كه نتوانستهاند به شكل مفيد منافع ملي را تامين كنند، بازنگري ميكنند و روشها و سياستهاي خود را اصلاح ميكنند. امارات هم بر اساس همين شرايط سياست خود را تغيير داده است كه دستكم اگر توانايي بركنار كردن بشار اسد را در سوريه ندارد، تلاش كند كه از طريق تاثيرگذاري بر تحولات سوريه به شكلي جديد، جلوي قدرت گرفتن اخوانالمسلمين را در اين كشور بگيرد. تركيه هم در اين رقابت يك دههاي موفق نشد كه در سوريه بشاراسد را بركنار كند و اخوانيها را جانشين او كند، در نتيجه اردوغان هم تلاش ميكند كه اشكالات سياست خارجي خود را جبران كند. در واقع ميتوان گفت كه هيچ يك از قدرتهاي منطقهاي نتوانستند آنچه را كه ميخواستند در جريان يك دهه گذشته به منطقه تحميل كنند و تغييرات براي هيچ يك از كشورها مطلوب نبود، وضعيت عراق بعد از انتخابات اخير و لبنان شاهدي بر اين موضوع است كه براي ما در ايران هم همهچيز در منطقه مطابق ميل و خواسته ما پيش نرفته است. در نتيجه همه در حال بازنگري در رويكردهاي خودشان در منطقه هستند.
امارات متحده عربي طي دو سال گذشته روياروييهاي خود با تركيه را به سطح بالايي رسانده است و در نقاطي مانند ليبي حتي سطح تنش در حد رويارويي نيابتي مسلحانه پيش رفته است. فكر ميكنيد آيا صرف ديدار و گفتوگوي تلفني ميان رييسجمهور تركيه و وليعهد ابوظبي ميتواند اين تنشها را پايان دهد؟
به نظر من امكانپذير است. تحليل من بر اساس پيشينه تاريخي اين كشورها است. هم در تركيه و هم در شيخنشينهاي جنوب خليج فارس شاهد هستيم كه وقتي بعد از مدتي يك سياست پيش نميرود، سياست خود را تغيير ميدهند و بر سياستهاي شكست خورده اصرار نميكنند. تغيير و تحولاتي درون اين كشورها در حال رخ دادن است. در تركيه به ويژه شاهد تغييرات و تحولاتي هستيم كه از يك دهه پيش بيسابقه است. تركيه به تدريج در حال بهبود روابط با عبدالفتاح سيسي، رييسجمهور مصر است كه عليه دولت مورد حمايت تركيه كودتا كردهبود. در ليبي هم تركيه در حال تغيير سياست خود است و به نظر ميرسد كه آنكارا با ژنرال حفتر كه زماني ميخواست براي مقابله با او نيروي نظامي اعزام كند، ارتباط گرفته است. تركيه در آستانه انتخابات هم قرار دارد و سال ۲۰۲۳ قرار است انتخابات در اين كشور برگزار شود كه از سال بعد تبليغات و كارزارهاي انتخاباتي آغاز ميشود. گزارشها نشان ميدهد كه وضعيت فيزيكي و سلامتي رجب طيب اردوغان چندان مناسب نيست و در انتخابات شهرداريهاي قبلي استانبول را از دست داده است. وضعيت اردوغان چندان باثبات نيست. بر اين اساس تصور من اين است كه تركيه به هر طرفي كه بتواند در سياست خارجي كمك كند، روي خوش نشان خواهد داد. امارات متحده در گذشته سر موضوع اخوانالمسلمين با تركيه اختلاف داشت، امروز مشخص شده است كه در سوريه و مصر اخوانالمسلمين كنترل شدهاند، تركيه متوجه شده است كه نميتواند اين كشورها را عوض بكند. الان اين فرصت وجود دارد كه از طريق گفتوگو و همكاري وضعيت منطقه را تا حدودي بهبود بخشيد، چرا كه اگر همينجور اختلافات ادامه پيدا كند، امكانپذير نيست كه بتوان شرايط منطقه را سامان داد و بحرانها را جمع كرد. البته الان تنها اختلافي در منطقه كه عملا شعلهور است و حالت گرم دارد، موضوع يمن است. فكر كنم اگر كشورهاي پيراموني و قدرتهاي منطقهاي بتوانند با هم همكاري و گفتوگو بكنند، زمينهها براي حل موضوع يمن هم ايجاد شود، بر عكس اگر اختلافها ادامه پيدا كند و همكاري منطقهاي قرباني رقابتها بر سر قدرت شود، آنگاه نه تنها يمن، بلكه بحرانها در كشورهاي ديگر همچون لبنان و عراق عميقتر خواهد شد. هم امارات و هم تركيه با تحولات منطقهاي به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد روابطشان را بهبود بدهند و به سمت همكاري حركت كنند.
در حاشيه جنوبي خليج فارس، آيا اين تحليل درست است كه بين سه كشور قطر، امارات متحده عربي و عربستان سعودي، نوعي رقابت وجود دارد تا ابتكار عمل ديپلماسي و سياست خارجي در خاورميانه، جهان عرب و اسلام را در اختيار خود بگيرند؟
در مجموع اين تحليل غلط نيست. اما اگر بخواهيم مساله را درون عربي نگاه كنيم با توجه به اتفاقاتي كه از سال ۲۰۱۱ رخ داده است و بعد از آن در پي ظهور داعش، كشورهاي عربي منطقه متوجه شدند كه دخالت كشورهاي غيرعربي در كشورهاي عربي به شكل فزايندهاي رو به گسترش است. به صورت سنتي قدرتهاي عربي معتقدند كه خاورميانه به دو بخش تقسيم ميشود، خاورميانه عربي و خاورميانه غيرعربي. بر اساس همين تقسيمبندي هم بود كه در دورهاي اسراييليها به دنبال ايجاد يك اتحاد غيرعربي بر مبناي نظريه خاورميانه بزرگ بودند تا با همكاري كشورهايي مانند ايران و تركيه عليه اعراب متحد شوند.
رقابت در منطقه وجود دارد. اما در عين حال كشورهاي عربي متوجه شدند كه اگر به اين رقابتها ادامه بدهند، نقش و نفوذ قدرتهاي غيرعربي در مسائل آنها تشديد خواهد شد. موضوع ديگر اين است كه خيلي از كشورهايي كه در مجموعه جهان عرب تاثيرگذار بودند در جريان بهار عربي، دچار صدمه شدند. در اين ميان هم سوريه، هم مصر و هم ليبي كه قدرتهاي مهمي در اتحاديه عرب محسوب ميشدند، به شكل جبرانناپذيري قدرت خود را از دست دادهاند. با حذف اين سه كشور از صحنه بازيگري در منطقه، تنها كشور عربي كه قدرت و توانايي كافي براي بازيگري موثر در منطقه دارد، عربستان سعودي است. امارات در راستاي سياستهاي عربستان سعودي حركت ميكند، اما قطر بازي متفاوتي دارد، به ويژه اينكه حاكميت اين كشور ديدگاه مثبتي نسبت به اخوانالمسلمين دارد و تمايلاتش هم نسبتا به سمت اخوانيها است كه باعث ميشود سياستهاي متفاوتي با امارات و عربستان داشتهباشد كه اخوان را تهديد امنيتي عليه خود ميدانند. در راستاي تلاشهاي جاري براي بازسازي جهان عرب و احياي ظرفيتهاي از دست رفته پس از رويدادهاي بهار عربي، نقش عربستان سعودي در منطقه به شكل چشمگيري بازسازي خواهد شد. عربستان هم ثروت، توانمندي و ارتباطات بينالمللي قدرتمند دارد، هم در حال ترميم روابطش با ايران و هم از طريق امارات سيگنالهايي را براي تركيه ارسال ميكند. اگر عربستان موفق بشود كه در مسير احياي جايگاه سياسياش و احياي روابط منطقهاي موفق باشد، در پي آن امكان احياي نفوذ و قدرت در يمن، لبنان و فلسطين هم نهايتا ميسر خواهد شد.
يعني شما معتقديد كه بين عربستان سعودي و امارات متحده عربي بيش از آنكه رقابت جريان داشتهباشد، همراهي و همكاري وجود دارد؟
به نظر من اينگونه ميرسد؛ اگر بنا بر اين بود كه با هم رقابت بكنند، تا به امروز با اختلافنظرها و دعواهايي كه داشتهاند به رويارويي با يكديگر وادار ميشدند. اما شاهد هستيم كه اين كشورها نه تنها در حال بهبود روابط خودشان با كشورهاي غيرعرب منطقه هستند، بلكه در كشورهاي عربي منطقه كه بحرانهايي را پشت سر گذاشتهاند، چه در عراق، سوريه، ليبي و حتي يمن تلاش ميكنند كه به تدريج موضوع را حل كنند. به نظر ميرسد كه نهايتا اين رويكرد در شوراي همكاري خليج فارس به صورت هماهنگ دنبال ميشود. در كشورهاي عربي از مراكش تا خليج فارس، الان تنها قدرتهايي كه توانايي موثر و ظرفيت اثرگذاري دارند، همين كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس هستند كه تلاش ميكنند وضعيت منطقه را سامان دهند. الان بزرگترين مساله پيش روي جهان عرب يك دهه بعد از بهار عربي، بازسازي كشورهاي عربي است. با توجه به اين نياز، به واسطه ثروت و نفوذي كه كشورهاي جنوب خليج فارس دارند، خود به خود وزن و نفوذشان افزايش پيدا ميكند.
عربستان سعودي از طريق گفتوگوهاي جاري در عراق و امارات متحده عربي هم از طريق سيگنالهايي كه در سالهاي اخير در بهبود روابط فرستاده است، به سمت احياي روابط با ايران حركت ميكنند. فكر ميكنيد با توجه به تحولاتي كه در رويكرد سياست خارجي اين كشورها شاهد هستيم، با چه سرعتي رياض و ابوظبي به دنبال بازسازي روابطشان با تهران خواهند بود؟
از زمان قطع روابط دو كشور با تهران، امارات بيشتر از عربستان با ايران در ارتباط بوده است. در ماههاي اخير در جريان خريد واكسن به ايران كمك شاياني كرد و در مسير ارسال واكسنهاي مختلف از كشورهاي مختلف به ايران هم اماراتيها كمك كردهاند. اگر ما پويايي قدرت در خاورميانه را دنبال كنيم، ميبينيم كه كشورهاي شيخنشين اساسا تمايل چنداني به بحران ندارند، چرا كه معتقدند هر اندازه بحران در منطقه افزايش پيدا كند، نه تنها در نتيجه اين بحران آسيب ميبينند، بلكه از طرف تمام جريانها و بازيگران قدرتمند تحت فشار قرار ميگيرند و سركيسه ميشوند، چرا كه براي امنيت خود وابسته به خارج هستند و مجبور هستند كه براي كاهش بحران و حفظ امنيت خود به قدرتهاي خارجي هزينه بدهند.
اما در برابر اين كشورها از ثبات استقبال ميكنند. در شرايط ثبات اين كشورها نه تنها صدمه جدي نميبينند، بلكه هزينههاي خارجيشان هم كمتر ميشود، خيلي از پولهايي كه براي خريد امنيت پرداخت ميشود و خيلي از پولهايي كه در قالب كمكها به كشورهاي متحد ميپردازند و سرمايهگذاريهايي كه مجبور به انجام هستند، در شرايط ثبات و امنيت كمتر ميشود.
به نظر ميرسد كه با توجه به كمكهايي كه ايران در دوران محاصره قطر به اين كشور كرد و روابطي كه ميان تهران و دوحه برقرار شد، كشورهاي ديگر جنوب خليج فارس به اين نتيجه رسيدهاند كه ايران توانايي اثرگذاري در منطقه و مداخله در توازن قوا در منطقه را دارد. بايد توجه كنيم هر زمان كه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس، تلاش براي همگرايي و اتحاد را تشديد ميكنند، اين نگراني در ميان ۵ عضو شوراي پيش ميآيد كه در صورت كنار گذاشتهشدن اختلافات و اتحاد در قالب شوراي همكاري خليج فارس، همه اين كشورها زير سايه عربستان قرار ميگيرند و ديگر نميتوانند ابتكار عمل داشتهباشند. در نتيجه براي ايجاد موازنه با قدرت عربستان، اين كشورها ميتوانند از رابطه با ايران به عنوان يك قدرت اثرگذار كه به هر حال با كرانههاي طولاني بر شمال خليج فارس مسلط است، استفاده كنند.
در نهايت اين كشورها همواره سعي ميكنند كه با ملاحظه و احتياط در قبال ايران رفتار كنند و اگر جايي هم تندروي كردهاند، قطعا جريانهاي ديگري پشت اين تندروي بوده است، چرا كه خودشان نه توان و ظرفيت و نه تمايل چنداني براي رويارويي و مواجهه با ايران ندارند.
خيلي از تحليلگران و سياستگذاران در شش سال گذشته كه بحران روابط ديپلماتيك ايران و عربستان پيش آمده است، معتقد بودند كه عربستان سعودي به سمت نوعي رئاليسم تهاجمي در حال حركت است. من از همان زمان معتقد بودم و هستم كه سياست خارجي عربستان سعودي بر اساس رئاليسم تدافعي است و اين اقدامات بر مبناي دفاع از خود واكنش نشان ميدهد. اين تصور در عربستان ايجاد شدهبود كه ايران در حال ورود به حوزه و حريم عربستان شده است و اين كشور مجبور است براي بقاي خودش بجنگد. اما عملكرد عربستان حالتي داشت كه خود را به شكل تهاجمي نشان ميداد.
ايران اگر بتواند در سه حوزه موضعگيري روشن و مشخصي داشتهباشد، قاعدتا در همه مباحث سياست خارجي توانايي و ظرفيت بيشتري پيدا ميكند. اگر ايران در مساله منطقهاي، مساله برجام و مساله دفاعي و موشكي بتواند موضع خود را مشخص بكند، آنگاه نسبت ما با روسيه، نسبت ما با چين، ظرفيت ما در جمهوري آذربايجان، افغانستان و خيلي مسائل ديگر خود به خود بهبود پيدا ميكند و وزن ما بالاتر ميرود. با توجه به اينكه طرف مقابل در حال تلاش براي بهبود روابط است، ما اين فرصت را داريم كه از اين تمايل استفاده بكنيم و قدرت بازيگري خود را در منطقه افزايش دهيم.
از سال گذشته كه جو بايدن در انتخابات رياستجمهوري امريكا توانست دونالد ترامپ را شكست دهد، به نوعي ادبيات واشنگتن نسبت به عربستان سعودي تغيير كرد و به هر حال جو بايدن، رويكرد متفاوتي در مقابل عربستان در پيش گرفته است. فكر ميكنيد كه آيا از اين لحاظ بين عربستان و امارات رقابتي وجود دارد و آيا امريكا در حال نزديكتر شدن به طرف ديگري در منطقه به جاي عربستان سعودي است؟
من معتقدم كه راهبرد كلان امريكا در قبال عربستان سعودي و امارات متحده عربي تغيير بكند. اگر امارات فكر بكند كه ميتواند جاي عربستان را بگيرد، اشتباه بزرگ راهبردي براي ابوظبي است و از طرف امريكا همچنين تصوري در مورد امارات وجود ندارد. وزن، موقعيت، جايگاه و ژئوپوليتيك عربستان كاملا با امارات متحده عربي متفاوت است.
اما چند تا تحول رخ داد كه در آنها عربستان بازي بد و اشتباهي را پيش برد. يكي از اين اقدامات فرستادن گروههاي تندرو به سوريه عليه بشار اسد بود. قطعا همه مشكلات سوريه بر عهده عربستان سعودي نيست و همه گروههاي تندرو هم از طريق عربستان تامين نميشدند، اما نهايتا اين گروههاي افراطي كل منطقه را درگير كردند. نتيجه عملكرد عربستان در سوريه، داعش بود كه تهديدي براي خود عربستان هم محسوب ميشد. اين سياستها نتيجه عملكرد گروهي از سياستمداران عربستان مانند بندر بن سلطان بود كه دستگاه استخبارات را در اختيار داشتند. در طول سالهاي اخير شاهد تغيير و تحولاتي در عربستان هستيم، بندر بن سلطان و اطرافيانش، عادل الجبير و امثال اينها از مقامهاي خود كنار رفتهاند. خواست عربستان اين بود كه حكومت سوريه را تغيير بدهد، اما نتوانست. در اين ماجرا رياض از متحدان خود هم بازي خورد، چرا كه نهايتا متوجه شد كه نه امريكا و نه اسراييل بر خلاف رويكرد ظاهريشان در باطن تمايلي به بركناري بشار اسد ندارند، اين مسالهاي است كه در اسناد محرمانه منتشر شده در ويكي ليكس قابل مشاهده است. دليل بيميلي امريكا و اسراييل به كنار زدن بشار اسد هم روشن است؛ اگر حكومتي باثبات و پشتوانه قوي مردمي در سوريه جايگزين ميشد قطعا با قدرت و توان بيشتري براي بازپسگيري جولان اشغالي تلاش ميكرد. در حال حاضر بشار اسد تا دو دهه ديگر توان درگيري خارجي ندارد و تا دو دهه ديگر فقط بايد به فكر بازسازي كشور باشد. با اين شرايط عملا تا دو دهه ديگر موضوع بلنديهاي جولان از دستور كار دمشق خارج ميشود و عملا تا دو دهه ديگر سوريه به اندازه گذشته نميتواند در لبنان موثر باشد.
اشتباه ديگر عربستان اين بود كه عليه ايران اقدام كرد. همكاري عربستان سعودي با امريكاي ترامپ و اعلام مخالفت علني با برجام به پشتوانه دولت ترامپ، الان با روي كار آمدن جو بايدن كه در زمان امضاي برجام معاون رييسجمهور امريكا بود، باعث مشكل براي رياض شده است. علاوه بر اين مساله گزارش كنگره در مورد 11 سپتامبر هم وجود دارد كه براي رياض در واشنگتن مشكلزا شده و به هر حال دولت دموكرات تلاش ميكند كه به نوعي خود را در قبال عربستان متفاوت از دولت جمهوريخواه پيشين نشان دهد. البته اشتباهات فقط منحصر به عربستان نيست، ايران هم در مقابل عربستان مرتكب اشتباهاتي شده است. نهايتا نتيجه براي عربستان اين شد كه چك سفيدامضا و اختيار تام براي انجام هر كاري كه تمايل داشت در منطقه ندارد و نميتواند براي هر كاري حمايت واشنگتن را جلب كند. اما نميتوان گفت كه به هيچوجه ملاحظات اصلي واشنگتن در قبال عربستان سعودي و تعهد امريكا به حفظ امنيت سرزميني و حاكميت سعودي تغيير نكرده است. اما امريكا نميخواهد كه تحت تاثير بازي عربستان در منطقه بازيگري كند.
برداشت من از مجموع صحبتهاي شما اين بود كه به نوعي بعد از يك دهه سياستهاي غلط، قدرتهاي منطقه تلاش ميكنند كه با تغيير رويكردها به نوعي تحولات بعد از بهار عربي را به عقب بازگردانند و شرايط را به گذشته برسانند. درست ميگويم؟
من ملاحظاتي در مورد اين برداشت دارم. وقتي بحرانها در منطقه رخ داد كشورها سعي كردند حداكثر بهرهبرداري از اين بحرانها را به نفع خودشان بكنند، اما وقتي به نتيجه نرسيدند، كشورهايي كه قابليت، ظرفيت و انعطاف بيشتري دارند بلافاصله سعي ميكنند اگر در اين فرآيند سياستهايشان به بنبست خورده يا شكست خوردهاند، تلاش كنند تا آن را بازسازي كنند. الان بحث بازگشت به گذشته نيست، بحث اين است كه با وضعيت جاري در منطقه در كنار وضعيت عمومي جهان، تغييرات در دولت امريكا، تغييرات در دولت ايران، وضعيت لبنان، وضعيت افغانستان، كشورها بايد تصميم بگيرند كه با توجه به شرايط موجود بايد دست به چه اقداماتي زد، چه جاهايي بايد دست به اصلاح زد، چه جايي بايد كوتاه آمد و كجا بايد رشد كرد. سياست خارجي پويا با توجه به هر شرايطي خود را مورد بازنگري قرار ميدهد و وقتي كه سياستي جواب نميدهد، قاعدتا بايد آن را عوض كرد.
۱۰ سال از رويدادهاي موصوف به «بهار عربي» گذشته است و به تدريج تب و تاب اين قيامها كاهش يافته است، وضعيت منطقه به سمت يك تحول ميل ميكند تا از جبههبنديها و مواجهات دوران سلسله رويدادهاي بهار عربي فاصله بگيرد.
اگر امارات فكر بكند كه ميتواند جاي عربستان را بگيرد، اشتباه بزرگ راهبردي براي ابوظبي است و از طرف امريكا همچنين تصوري در مورد امارات وجود ندارد. وزن، موقعيت، جايگاه و ژئوپوليتيك عربستان كاملا با امارات متحده عربي متفاوت است.
كشورهاي عربي متوجه شدند كه اگر به رقابتها ميان خودشان ادامه بدهند، نقش و نفوذ قدرتهاي غيرعربي در مسائل آنها تشديد خواهد شد.
سياست خارجي پويا با توجه به هر شرايطي خود را مورد بازنگري قرار ميدهد و وقتي كه سياستي جواب نميدهد، قاعدتا بايد آن را عوض كرد.
عربستان دريافته است چك سفيدامضا و اختيار تام براي انجام هر كاري كه تمايل داشت در منطقه ندارد و نميتواند براي هر كاري حمايت واشنگتن را جلب كند.
الان اين فرصت وجود دارد كه از طريق گفتوگو و همكاري وضعيت منطقه را تا حدودي بهبود بخشيد، چرا كه اگر همينجور اختلافات ادامه پيدا كند، امكانپذير نيست كه بتوان شرايط منطقه را سامان داد و بحرانها را جمع كرد.