درباره آصف بيات به مناسبت ترجمه نخستين كتاب او
متعهد و واقعگرا
محسن آزموده
آصف بيات (متولد 1333 خورشيدي) در ميان پژوهشگران تاريخ و سياست معاصر ايران چهرهاي متمايز و مهم است. او در يكي از مهاجرنشينهاي غرب تهران در خانواده آذربايجاني به دنيا آمد و جوانياش را در فضاي انقلابي دانشگاه تهران و حسينيه ارشاد زيست. خاستگاه طبقاتي و علايق فرهنگي او را به ديدگاههاي چپ متمايل كرد. بيات پس از اخذ مدرك كارشناسي در رشته علوم سياسي در تهران، به دانشگاه كنت بريتانيا رفت و دكتراي خود را در سال 1984 با نگارش پاياننامهاي با موضوع «كارگران و انقلاب ايران» (در سال 1987 منتشر شد) اخذ كرد. بيات سپس تا سال 1985 دوره پسادكترا را در مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه كاليفرنيا در بركلي گذراند و از سال 1986 به مدت 17 سال به تدريس جامعهشناسي در دانشگاه امريكايي قاهره پرداخت، درحاليكه همزمان موقعيت خود را در دانشگاه كاليفرنيا حفظ كرد و در سالهاي 2000 تا 2001 به همكاري با كالج سنت آنتوني دانشگاه آكسفورد پرداخت. او بين سالهاي 2003 تا 2010 استاد جامعهشناسي و مطالعات خاورميانه و صاحب كرسي جامعه و فرهنگ خاورميانه جديد در دانشگاه لايدن هلند بود و از سال 2010 تاكنون به عنوان استاد جامعهشناسي و مطالعات خاورميانه دانشگاه ايلينويز امريكا مشغول به كار است. اما آنچه آصف بيات را در ميان پژوهشگران تاريخ و سياست معاصر ايران متمايز ميكند، نه فقط موضوعاتي است كه بر ميگزيند، بلكه نگاه متفاوت او به آنهاست. بيات از همان سالهاي آغازين فعاليت خود، به حاشيهها و طبقات فرودست و اقشار كمصداتر جامعه پرداخته و همواره آنها را مورد توجه قرار داده است. «سياستهاي خياباني» (1997)، يكي از معروفترين آثار اوست كه در آن به تحركات و كوششهاي تهيدستان ايران معاصر، قبل و بعد از انقلاب 1357 پرداخته. تجربه زيسته بيات در ميان اين گروهها، موجب شده كه نگاهي عيني و انضمامي نسبت به اين اقشار داشته باشد و با ديدي واقعبينانه كنش آنها را ارزيابي كند. او در رسالهاش «كارگران و انقلاب در ايران» نيز بهرغم حفظ تعهد خود به آرمانهاي عدالتخواهانه، نشان ميدهد كه چرا طبقه كارگر در ايران با وجود تلاشهاي روشنفكران و گروههاي چپگرا، توان تشكليابي موفق نداشته و بهرغم موفقيتهاي مقطعي و كوتاه، نتوانسته احزاب و نهادهاي مستقل و قدرتمندي تشكيل دهد. بيات در دهههاي بعد هم نسبت به تحولات سياسي و اجتماعي در خاورميانه بيتفاوت نماند و به جاي روي آوردن به مباحث نظري و انتزاعي، به مطالعه و تحقيق در واقعيت جاري آنچه ميان طبقات و گروههاي اجتماعي در جوامع مسلمان خاورميانه پرداخته است. او از نزديك تحولات و تحركات گروههاي اجتماعي در اين كشورها را دنبال كرده و آثار مهمي پديد آورده است: «تكوين اسلام دموكراتيك: جنبشهاي اجتماعي و چرخش پسااسلامي» (2007)، «جوان و مسلمان بودن» (2010)، «زندگي به مثابه سياست» (2013)، «پسااسلامگرايي» (2013) و «انقلاب بدون انقلابيون: معنا دادن به بهار عربي» (2017). بيات در اين آثار نشان ميدهد كه اسير نظريهها نيست و هر جا كه واقعيت ايجاب كند، به مفهومپردازي و خلق مفاهيم جديد براي توضيح واقعيتهاي عيني ميپردازد. اصطلاح «طبقه متوسط فرودست» (middle class poor) يكي از اين اصطلاحات است كه او اخيرا براي تحليل اعتراضات و نارضايتيها در ايران به كار برده و در توضيح آن ميگويد: «اعضاي اين طبقه اغلب تحصيلكرده و حتي داراي مدارك دانشگاهي هستند. اغلب ميدانند در دنيا چه خبر است، از تكنولوژي شبكههاي اجتماعي و استفاده از آنها خوب آگاهي دارند و بهخصوص آنها علايق و آرزوهاي طبقه متوسطي دارند. دراينحال همين افراد از حيث اقتصادي به بخشي از تهيدستان شهري پيوستهاند. بسياري از اين افراد بيكارند يا در كارهاي كمدرآمد و بيثبات مشغولند كه عموما ارتباطي با تخصص و تحصيلاتشان ندارد. بسياري از اين افراد به علت درآمد پايين تن به زندگي در مناطق فقيرنشين و محلات حاشيه شهر دادند. اغلب اين افراد ميدانند كه چه چيزهاي خوبي در كشورشان وجود دارد (مانند سرپناه خوب، اتومبيل شخصي، توانايي تشكيل خانواده، مسافرت و رفتن به رستوران و...) بااينحال ميدانند كه از اين فرصتهاي زندگي محروم هستند. ازاينرو اين افراد حامل نوعي خشم اخلاقي هستند و بهشدت احساس مظلوميت و بيعدالتي ميكنند.» (گفتوگو با روزنامه شرق، 25 آبان 1400). بيات پيشتر نيز در توضيح تحولات خاورميانه مفهوم «پسااسلام گرايي» (Post-Islamism) را به كار برده بود. جسارت اين پژوهشگر در خلق مفاهيم نو با معناي مشخص و معين در كنار تعهد او به واقعيتهاي سياسي و اجتماعي روز و پرهيز از نظريهپردازيهاي خيالي، او را در ميان سايرين متمايز و برجسته ميسازد.